نكنند، و چون خورشيد روى به نهانگاه نهد و به استقبال سياهى شب روند به تسبيح پروردگارشان مىپردازند تا دلهايشان را از پليديهاى زندگى بشويند و با دلهايى پاك به بستر خود روند و سر بر بالين گذارند.
[37] براستى نور خدا در و جدان و ضمير اين تسبيح گويان جلوهگر مىشود زيرا ايشان فراتر از عوامل سرگرم كننده زندگى هستند، پس بيم خسارت در تجارت و تبادل مصالح و منافع در خريد و فروش كه ممكن است اين هر دو آنان را از ذكر خدا و اداى تكاليف واجبشان باز دارد، در كار نيست.
«رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ- مردانى كه هيچ تجارت و خريد و فروشى از ياد خدا بازشان ندارد.»
و از اين رو مىبينى كه آنان از دريچه وحى به زندگى مىنگرند و شرايع و قوانين دين را در آن اجرا مىكنند، و بنا بر اين فشارهاى معاش و زندگانى آنان را از اجراى احكام دين باز نمىدارد.
«وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِيتاءِ الزَّكاةِ- و از نمازگزاردن و زكات دادن (بازشان ندارد).»
زيرا بيم معاد نزد ايشان از بيم خسارت در بازرگانى و خريد و فروش برتر است.
«يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ- از روزى كه دلها و ديدگان در آن روز دگرگون شوند هراسناكند.»
پس آنان همواره بر حذرند زيرا مىترسند كه مبادا در رستاخيز بر دينى غير از دين خدا بر انگيخته شوند و كارهاى نيكشان پذيرفته نيايد و كارهاى بدشان آمرزيده نشود.
[38] «لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ يَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ- تا خدا به نيكوتر از آنچه كردهاند جزايشان دهد، و از فضل خود بر آن بيفزايد، و خدا هر كه را خواهد بىحساب روزى دهد.»
پس خدا بدان بسنده نمىكند كه براى بهترين كارهايشان به آنان پاداش