همچنين دلش از دوستى و دشمنى و از شهوت و خشم و گروه گرايى و كينتوزى فراتر مىرود، و بر بيم و طمع چيره مىآيد، و حقايق را چنان كه هست مىبيند نه چنان كه مصالح زود گذرش بدو تلقين مىكنند.
همچنين كسانى كه به رسالت كفر ورزيدند از آن رو كه پيامبر گنجى يا بوستانى ندارد كه از آن روزى بخورد، يا فرشتهاى بيم دهنده همراه او نيامده است.
بيگمان دلشان بيمار است و ناچارند شفا بخواهند، و شفاى آنها در يادآورى قيامت است، آن گاه كه با رسيدن آن تمام ثروت و مصيبتهاى دنيا ناچيز و نابود مىشود و بدان هنگام دلهايشان از بند خواهشها و اميال آزاد مىگردد.
و از اينجاست كه اين آيه و آيه پس از آن را در خصوص بيان سبب كفر آنها و نيز شفاى بيمارى كفرشان مىخوانيم.
سياق مطلب به توصيف دوزخ ادامه مىدهد تا جدا شدن و دور گشتن از فرو بستن دل را در خوانند بيفزايد و در نتيجه ايمان او را به قرآن افزون سازد. در واقع قرآن تنها با كافران بر سر رسالت مجادله نمىكند بلكه ايمان مؤمنان را به رسالت از طريق هشدار دادن به قيامت مىافزايد، پس هر چه به حقيقت آن عذاب آگاهتر شوند با نور دلهايشان حقايق وحى را روشنتر و آشكارتر مىبينند.
[12] از صفات دوزخ اين است كه طعمه خود را از فاصله دور به سبب نيروى جاذبهاى كه دارد به خود مىكشد، پس چون اصحابش كه دستهايشان را به زنجيرها بستهاند آن را ببينند، تسليم مىشوند و هيچ حركت و جنبشى نمىكنند، و دوزخ آنها را با لهيبش به سوى خود مىكشد، و در همان لحظه گداختن و سوزندگى آتش با صدايى هولناك شديدتر مىشود و اين همان جوشش دوزخ است. اين همه براى استقبال از دشمنان خدا و رسالت است، و در حديث شريف از امام صادق- عليه السّلام- آمده است كه: