تفسیر هدایت

سیدمحمدتقی مدرسی

جلد 10 -صفحه : 391/ 110
نمايش فراداده

ستوده است.»

بى‏نيازى خدا چون بى‏نيازى مردم نيست، زيرا ثروت در مردم بسا موجب غارت و استثمار ديگران شود يا در زير پا له كردن ديگران يا در سلب حقوق آنها. در حالى كه بى‏نيازى و غناى خداوند سبب عطا و بخشش به ديگران است و چنين غنايى است كه محمود و پسنديده است.

[13] سپس آيات به بعضى از وصاياى لقمان به پسرش مى‏پردازد. اين وصايا شامل حكمت‏هاى بسيار است.

اولين نصيحت او اين است كه او را از شرك باز مى‏دارد و به توحيد فرامى‏خواند. و اين كه خضوع كامل بايد در برابر خدا باشد، زيرا توحيد جوهرى است كه انسان در تمام رفتارهايش بايد به آن اعتماد كند خواه رفتارهاى فردى باشد و خواه رفتارهاى اجتماعى.

«وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لِابْنِهِ وَ هُوَ يَعِظُهُ يا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ- و لقمان به پسرش گفت: و او را پند مى‏داد كه اى پسرك من به خدا شرك مياور، زيرا شرك ستمى است بزرگ.»

اين ستم بزرگ كه عامل آن شرك به ضلالت است چيست؟

در واقع دور شدن انسان از پروردگارش كه او را نعمت‏هاى ظاهر و پنهان داد، و سقوط او در حضيض پرستش چيزهاى ناتوان كه نه او را سود مى‏دهد و نه زيان همانا ستم بزرگ است.

اگر خدا را كه پيروزمند و رحيم است و احسانش ما را احاطه كرده از دست بدهيم چه كسى را به جاى او توانيم يافت؟

چه كسى است كه فقر و فاقه و مسكنتش از ما بيشتر شود اگر از تنها طريق هدايت و رستگارى و بى‏نيازى و عزت و كرامت منحرف گرديم.

چه كسى از ما عاجزتر و ذليل‏تر خواهد بود اگر از پناه پروردگارمان بيرون رويم و خود را به كنام دادن و درندگان اندازيم، يعنى به جايى رويم كه مستكبران آنجا را محل جولان خود قرار داده‏اند؟