تفسیر هدایت

سیدمحمدتقی مدرسی

جلد 10 -صفحه : 391/ 202
نمايش فراداده

مرو تا آنچه را از حق بر تو نازل شده است واگذارى». «4»

سپس در ادامه مطلب اسلام دوگانگى شخصيت را نفى مى‏كند. زيرا:

[4] «ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ- خدا در درون هيچ مردى دو قلب ننهاده است.»

پس هر كس در برابر دو انگيزه قرار گرفته: يا رهنمودهاى كافران و منافقان را گردن نهد يا از رسالت پروردگارش متابعت كند. اما التقاط يعنى هم از اين و هم از آن، در منطق اسلام مردود است. پس هم چنان كه قلب انسان يكى است و عواطف او هم يكى است بايد اجزاى زندگى‏اش با هم منسجم باشند. به تعبير ديگر بشر فطرتى را كه بر آن آفريده شده است رعايت كند در حالى كه براى خود وضع قانون مى‏كند. قرآن ميان اين فكر و قول خداى تعالى كه از خانواده سخن مى‏گويد ارتباط برقرار مى‏كند.

«وَ ما جَعَلَ أَزْواجَكُمُ اللَّائِي تُظاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهاتِكُمْ- و زنانتان را كه مادر خود مى‏خوانيد مادرانتان قرار نداد.»

همان گونه كه در درون كسى دو قلب وجود ندارد انسان نمى‏تواند در آن واحد به گونه‏اى كلى كسى را دوست داشته باشد يا از او بدش بيايد. يا در وقت واحد در امور متعدد بينديشد. همچنين نمى‏تواند زنش را مادرش قرار دهد. پس بايد امور بر حسب واقعيت فطرى و طبيعى باشند نه بر حسب آنچه شخص براى خود مقرر مى‏دارد.

ظهار كه در اين آيه به آن اشارت رفته است اين است كه مردى به زن خود بگويد: تو بر من چون پشت مادرم هستى يا چون پشت خواهرم هستى. و اين از عادات جاهليت بود. عادت ديگر هم داشتند و آن اين كه ديگران فرزندانى به وجود مى‏آوردند و ديگرانى آنها را به فرزندى مى‏پذيرفتند. قرآن اين امر را نپذيرفت بلكه آن را رد كرد.

4- المائدة/ 48.