تفسیر هدایت

سیدمحمدتقی مدرسی

جلد 10 -صفحه : 391/ 277
نمايش فراداده

اين پيامبر رحمت را كفار و مشركان از خانه خود- مكه- راندند. او نخست به طائف رفت در طائف نيز سنگ بر پاهايش زدند تا خونين شد پيامبر چشم در آسمان مى‏گردانيد و مى‏گفت: «خداوندا، قوم مرا هدايت كن، آنان نمى‏دانند».

سپس پيروزمندانه به مكه آمد در حالى كه در انديشه انتقام نبود و گفت: برويد شما آزادشدگان هستيد. اين است پايدارى واقعى كه انسان حتى از لحاظ عاطفى هم مقاومت ورزد.

«وَ لا تُطِعِ الْكافِرِينَ وَ الْمُنافِقِينَ- و از كافران و منافقان اطاعت مكن و آزارشان را واگذار.»

اما پيامبران از كجا روحيه استقامت كسب مى‏كنند؟ از توكل به خدا. ولى اگر بر خود يا بر ديگران متكى باشد هرگز قادر به تحمل آن نخواهد بود.

در خور ملاحظه است كه قرآن امر به توكل مى‏كند، هنگامى كه به مسالمت با دشمنان يا صبر در برابر ستم آنها فرمان مى‏دهد. چنان كه مى‏فرمايد: «اگر آنان به صلح متمايل شدند تو نيز به صلح بگراى و بر خدا توكل كن».

شايد سبب اين باشد كه مبادرت به حمله بر دشمن بسا در اثر ترس از آنها باشد و هر كس بر خدا توكل كند ترس در دل او نيست. از اين رو به كس تجاوز نمى‏كند حتى از آنان هم انتقام نمى‏گيرد، تا زمانى كه براى ايجاد خطر متشكل نشده باشند.

«وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ كَفى‏ بِاللَّهِ وَكِيلًا- و بر خدا توكل كن كه خدا كارسازى را بسنده است.»

زمانى كه خدا پيامبرش را به توكل فرا مى‏خواند به همان عبارت «بر خدا توكل كن» اكتفاء نمى‏كند بلكه جمله «خدا كارسازى را بسنده است» را از پى آن مى‏آورد و اين بدان سبب است كه نبايد توكل را به اتكاء به اين و آن آميخت. پس زمانى كه صدا به شعار اسلام بر مى‏داريم نبايد به غرب يا به شرق هم متكى باشيم.

هرگز ... خدا كارسازى و كفايت را بسنده است.