تفسیر هدایت

سیدمحمدتقی مدرسی

جلد 10 -صفحه : 391/ 348
نمايش فراداده

به محنت بدل شد. پس قريه‏هاشان پراكنده و خانه‏هايشان ويران و اموالشان نابود گرديد». «8»

داستانهاى اين حكايات چهارگانه بسيارى از اندرزها و عبرتها را در بردارد كه افراد بشر را در مسير تمدن والاى خود يارى مى‏كند. بشر در اين مسير به تجارب ديگران نياز مبرم دارد. چنان كه فرمايد:

«إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ- در اين عبرتهاست براى شكيبايان سپاسگزار.»

اين قصه‏ها براى تفريح و تفرج خاطر نيست. بلكه براى پند گرفتن ماست.

مردم و يك يك افراد را هم از نظر فكرى و هم از نظر عملى راهنما و راهگشاست.

مهمترين درسى كه از آنها مى‏آموزيم درس صبر و شكر است، زيرا صبر نشان آرامش روح است و حصافت عقل و بعد نظر و معرفت عواقب امور و همه اين صفات براى شناخت حقايق و نهان و حوادث و آنچه ما وراء ظواهر تاريخى است ضرورى است.

اما شكر دليل علم است. جاهل نعمتهاى خدا را نمى‏شناسد كه آنها را سپاس گويد. بدين گونه دو صفت صبر و شكر به جهان معرفت متصل‏اند. همچنين به نيروى صبر و شكر معرفت افزون مى‏گردد.

اين از يك جهت است از نظر ديگر عبرت اين قصه‏ها شكر است و صبر.

چهار قصه‏اى كه بيان شد: يعنى دو داستان تمدن داود و سليمان و دو داستان سبا و قريه‏هايى كه از آن جا تا مكه گسترده بود به ما درس شكيبايى و سپاسگزارى مى‏دهند. داود و سليمان تمدنشان به اجل طبيعى پايان گرفت، زيرا در تأسيس آن صبر و كوشش كردند و چون از زوال مصون ماند خدا را شكر نمودند.

اما دو تمدن ديگر پيش از مرگ طبيعى خود مردند. زيرا از اين دو صفت بى‏بهره بودند، پس با خدا رابطه‏اى نداشتند تا خدا نيز آنان را در كار يارى دهد و از آفات‏

8- نور الثقلين، ج 4، ص 329.