تفسیر هدایت

سیدمحمدتقی مدرسی

جلد 11 -صفحه : 534/ 191
نمايش فراداده

تشبيه به جادو را از آن رو برگزيدند كه جادو به ظاهر نزديكترين و شبيه‏ترين امور به حقيقت است، و از داستان پيامبر موسى (ع) براى ما روشن مى‏شود كه به نظر مردم چنان مى‏رسيد كه ريسمانهايى كه جادوگران افكنده بودند به راستى مى‏جنبند و مى‏خزند، جز اين كه فرق ميان جادو و حقيقت اين است كه جادو را واقعيّتى نيست، در حالى كه حقيقت همانا واقعيّتى است ثابت و استوار.

[16] شبهه دوم اين است كه مى‏گويند: چگونه خدا انسان را پس از آن كه اندامهايش خاك و از هم پراكنده مى‏شود، برمى‏انگيزد؟!

زيرا آنها زندگيى مى‏خواهند كه مسئوليّت و بازخواستى در آن نباشد، و اين اعتقاد همراه پرستش آنها نسبت به جنّ و ديگر شريكان برساخته‏اى كه آنها را مى‏پرستند، مسئوليّت و بازخواست را با شفاعت از آنها برمى‏دارد.

«أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ- آيا وقتى كه ما مرديم و خاك و استخوان شديم ما را زنده مى‏كنند (و برمى‏انگيزند)؟»

[17] آن گاه ريشخند و تمسخر را مى‏افزايند:

«أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ- و آيا نياكان ما را هم؟! كه در خاك متلاشى (و پودر) شده‏اند؟!»

[18] آن گاه خدا بر زبان پيامبر خود (ص) به آنها پاسخ مى‏دهد، زيرا براى خوار كردن و كوچك ساختن آنها از گفتگوى مستقيم با آنها بسى فراتر مى‏رود، و بدين سان است كه در قرآن و هيچ آيه‏اى از آن نمى‏بينيم كه خدا مستقيما مشركان و كافران را در زمينه دنيا مخاطب ساخته باشد.

«قُلْ نَعَمْ وَ أَنْتُمْ داخِرُونَ- بگو: بلى، و شما خوار و بيچاره مى‏شويد.»

يعنى وقتى زندگى دنيا، و به دنبال آن آزادى انسان پايان يابد و چيزى جز كردار و حساب باقى نماند، آن جا كه مسئوليّت، كه هيچ گريزى از آن نيست به شكل تامّ و تمام جلوه‏گر مى‏شود، شما به سجده بر خاك مى‏افتيد و كاملا به اراده الهى تسليم مى‏شويد و گردن مى‏نهيد.