به دوزخ، و آيا ممكن است كه عذاب جاودانى دوزخ سبك شمرده شود؟
وقتى انسان در رويارويى با شرك جدّى باشد معانى آن را مىشناسد، و مهلكههاى آن به بصيرت مىنگرد، آيا بيرون شدن از ولايت امامان هدى و رفتن به سوى ولايت پيشوايان كفر و گمراهى شرك نيست؟
يا پيروى از ستمگران يا حتى خاموشى گزيدن درباره آنها شركى بزرگ محسوب نمىشود؟
اين چنين از امام صادق (ع) براى ما روايت كردهاند كه در تفسير اين آيه گفت:
«كسانى كه به ايشان علم داده شده امامان هستند، النّبأ- خبر: امامت است». «68»
[69] «ما كانَ لِي مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلى إِذْ يَخْتَصِمُونَ- هنگامى كه با يكديگر جدال مىكردند من خبرى از ساكنان عالم بالا نداشتم.»
پروردگار ما را بر اهميّت توحيد تأكيد مىكند، و اين كه محور گفت و گويى است كه در ميان ساكنان عالم بالا دور مىزده، بدان گاه كه خدا نخستين انسان را آفريد، و فرشتگان بدو سجده كردند، و ابليس از سر خويشتن بزرگى آن سجود را رد كرد، و سپس اين كه هدف آفرينش بشر، و حكمت سجده كردن فرشتگان بدو همانا توحيد است. پس چگونه رواست كه درباره آن سهل انگارى شود؟
[70] «إِنْ يُوحى إِلَيَّ إِلَّا أَنَّما أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ- تنها از آن روى به من وحى مىشود كه بيمدهندهاى روشنگر هستم.»
همانا نقش پيامبر (ص) همان بيم دادن و هشدار دادن به روشنى است، و مسئوليّت او رساندن رسالت به مردم است چنان كه دقيقا هست، و در اين نكته تمهيدى است براى گفت و گويى كه درس آينده در قضيه آدم و ابليس مطرح مىكند كه خود نمودار بخشى از عالم غيب است، آن جا كه تسليم شدن به چيزى كه پيامبر در آن مورد مىگويد نياز به شناخت نقش پيامبر دارد، بدين معنى كه گفت و گويى كه هنگام آفرينش انسان در ميان ساكنان عالم بالا بين فرشتگان و پروردگارشان - سبحانه و تعالى- درگرفت در پيرامون حكمت آفرينش انسان بود كه در زمين فساد مىكند و خونها را مىريزد، ولى پروردگار ما آن روز به آنان گفت:
68- تفسير نور الثقلين، ج 4، ص 469.