پس از آن كه قرآن نظرهاى ما را به خود متوجّه مىسازد، و تأكيد مىكند كه فرو فرستاده پروردگار پيروزمند حكيم است، روند مطلب به موضوع اصلى اين سوره معطوف مىگردد. (و درس نخستين بنا بر عادت به مهمترين موضوعات اين سوره اشاره مىكند) كه همانا نفى مشاركت اولياء با پروردگار عزّت و پيروزمندى، و ضرورت ناب ساختن و منحصر داشتن بندگى نسبت به خدايى است كه دين خالص و ناب از آن اوست.
و بر مخالفان اين اصل احتجاج مىكند و حجّت مىآورد:
به اختلاف آنها كه پروردگار در روز قيامت درباره آن حكم خواهد كرد.
به اين كه خدا آنها را هدايت نمىكند زيرا بر خدا دروغ بستند و به كفران نعمتهايش پرداختند.
به اين كه تنها خداست كه اگر اراده كند براى خود فرزندى بگيرد فرزند را اختيار مىكند و نه آنها. و سخن به تقديس خدا از آنچه مشركان بدو نسبت مىدهند ختم مىشود، زيرا اوست يكتاى يگانه، و دليل يگانگى او قاهر بودن اوست براى هر چيز و هر شخص.
[1] «تَنْزِيلُ الْكِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ- نازل شدن اين كتاب از جانب خداى پيروزمند حكيم است.»
كلمه «تنزيل» نزول قرآن را به نحو مرحله به مرحله مىرساند، در حالى كه كلمه «انزل» در آيه بعد نزول يكباره آن را مىرساند، و در اين خصوص تناقضى وجود ندارد زيرا قرآن دو بار نازل شد: يك بار، يك جا در شب قدر، و ديگر بار به صورتى هماهنگ و مناسب با رويدادها و شرايط گوناگون تا بدان وسيله دل پيامبر استوار شود و قرآن كه از سوى ذات پيروزمند حكيم است شخصيت امّت را در قالب ريزد و شكل دهد، ذات پيروزمندى كه با عزّت و چيرگى خود قرآن را فرض و واجب الرّعاية ساخت.