از اين جاست كه مىبينيم قرآن با عظمت در قضيّه توحيد از ضرورت رهايى يافتن از شرك با ما سخن مىگويد، و در هر بار از بعضى انواع شرك گفت و گو مىكند. وانگهى مردم در سرسپردگى و گرايش خود به مادّه متفاوتند، برخى با صراحت تمام سر مىسپارند، و برخى از آنها سلاح توجيه و بهانه را به كار مىبرند، و بدين سان درهم شكستن پايههاى اين توجيه و بهانهسازى از برجستهترين هدفهاى قرآن حكمت آموز است، و از آن جا كه بهانهها توجيهات هر قوم با قوم ديگر متفاوت است و بلكه حتّى ميان خود افرادى كه به يك مذهب مشركانه وابستهاند نيز تفاوت دارد، قرآن حكمت آموز هر توجيه و بهانهاى را به عنوانى مستقلّ و متفاوت بررسى مىكند.
در اين درس، خدا دو نمونه از مردم را معرّفى مىكند: كافران مشرك كه در حال سختى و گزند با دعا به خدا پناه مىبرند، و مؤمنانى كه در تمام ساعات شب به درگاه خدا دعا مىكنند و نماز مىخوانند و سجده مىگذارند، و به آخرت مىانديشند، و خالصانه خدا را مىپرستند و بدو تسليم شدهاند، تا آرزوها و پندارهايى را درهم بشكند كه بعضى در ارتكاب نافرمانيها بدانها تكيه مىكنند و- مثلا- مىپندارند كه همتايان برساخته نزد خدا شفيع آنان خواهند شد، پس چرا از گناه بپرهيزند؟!