مرحوم شارح اعلى اللَّه مقامه خدمت حضرات خمسة النجباء و حضرت سيّد السجاد (سلام اللَّه عليهم اجمعين) كه به قلم مبارك خود در حشو اين كتاب مبارك نگاشتهاند.
بدان كه چون غرض از كتاب اول رضاى الهى بود و بسيار خائف بودم و بسيارى از فضلا مبالغه مىنمودند تا عاقبت حضرت سيّد المرسلين را و حضرت امير المؤمنين و سيده نساء اهل الجنة اجمعين و سيّدي شباب اهل الجنّة و سيّد الساجدين (سلام اللَّه عليهم اجمعين) را در واقعه طويلى ديدم در حالتى كه بيمارى عظيمى روى داده بود و اطبّاء مأيوس شده بودند به بركت آن واقعه شفا يافتم و حضرت سيّد المرسلين (صلّى الله عليه وآله وسلّم) چند چيزى عطا فرمودند از طعام و ميوه بهشت از آن جمله سه سيخ طلا كه كباب بود و هر لذتى كه تصوّر نكرده بودم در آن بود و بهر كس مىدادم چيزى كم نمىشد و من به حضار مجلس مىگفتم كه من مكرر به شما نمىگفتم كه طعام بهشت صد هزار مزه دارد و هر چه مىخورند عوض آن بهم مىرسد، و ميوه كرامت فرمودند شبيه به هندوانه و از آن نيز مىخوردم و صد هزار مزه داشت و به ايشان مىگفتم و مىدادم و ايشان ملتذ مىشدند و تصديق مىنمودند و اين هندوانه در نهايت سفيدى بود و ورق ورق از او جدا مىشد به شكل جوارش و چون دأب بنده است كه در هر مرتبه كه در واقعه به خدمت يكى از حضرات معصومين (صلوات اللَّه عليهم اجمعين) مىرسم