لوامع صاحبقرانی

محمدتقی مجلسی

جلد 1 -صفحه : 712/ 323
نمايش فراداده

شنيديم اما چه دانيم كه اين سخن الهى است تو چنان كن كه ما خدا را به بينيم تا خاطر ما جمع شود و تصديق رسالت تو از روى يقين بكنيم.

حضرت موسى فرمود كه خداوند عالميان مجرد است و محالست ديدن او اگر غرض حجتست و برهان، حجتها و برهانها تمام كردم بر عالميان. گفتند اينها فايده ندارد ما ايمان به تو نمى‏آوريم تا خدا را نه بينيم. پس صاعقه آمد و هر هفتاد كس سوختند. پس حضرت موسى گفت خداوندا من چگونه به نزد بنى اسرائيليان بروم كه منتخب ايشان همه مرده باشند خواهند گفت تو ايشان را بردى و كشتى، پس به دعاى حضرت موسى خداوند عالميان ايشان را زنده گردانيد، باز شروع در مطلب اول كردند و بعد از معارضات بسيار گفتند تو باسم خود طلب كن و تو ببين و ما را خبر ده كه چگونه است تا معرفت ما چنانكه بايد بجناب اقدس او حاصل شود.

خطاب رسيد كه يا موسى سؤال كن من ترا مؤاخذه نمى‏نمايم به جهالت اين قوم، پس حضرت موسى سؤال نمود كه «رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ» خداوندا خود را بمن نما من ترا ببينم خطاب رسيد كه هر گز مرا نمى‏توانى ديدن و ليكن نظر به كوه كن اگر كوه قرار گيرد تو مرا مى‏توانى ديدن، پس حق سبحانه و تعالى آيتى از آيات خود را بر كوه تجلى كرد كوه از هم پاشيده شد و در اطراف عالم متفرق گشت، و پاره بزرگترش نجف اشرف است كه تلى است كه نسبت به آن زمينها يك منار بلندتر است، و حضرت موسى بيهوش شد و چون به هوش آمد از اين سخن استغفار نمود و گفت خداوندا تو مى‏دانى كه من مى‏دانستم كه ترا نمى‏توان ديدن و من بر اين ايمانم.

پس ممكنست كه ايشان طلبيده باشند قرب و بعد را، و حضرت موسى به ايشان گفته باشد كه حق سبحانه و تعالى از قرب و بعد صورى منزه است، و اين هر دو از لوازم جسم است، و ايشان مبالغه كرده باشند و بامر الهى حضرت‏