مذكور شده است و مؤيدش اينست كه در امالى صلوات را ذكر نكرده است ديگر او را مىگذارند تا تمام شود او را چهار سال پس او را مىگويند كه هفت مرتبه بگو (صلّى الله عليه وآله وسلّم) ديگر به او كار ندارند تا او را پنج سال تمام شود پس چون از او مىپرسند كه دست راست تو كدام است و دست چپ كدام پس چون دانست اين را يا اين و امثال اين را روى او را به قبله مىكنند و مىگويند به او كه سجده كن ديگر او را مىگذارند تا هفت سالش تمام شود پس چون تمام شود او را هفت سال مىگويند او را كه رو را بشوى و دستها را تا بند دست بشوى و چون اين مواضع را شست به او مىگويند كه نماز بگذار ديگر او را مىگذارند تا نه سالش تمام شود چون نه سالش تمام شود وضوى صحيح را تعليم او مىدهند و اگر وضو نسازد او را مىزنند و هم چنين تعليم مىدهند او را نماز و اگر ترك كند مىزنندش پس چون وضو و نماز را دانست حق سبحانه و تعالى گناهان پدر و مادر او را مىآمرزد إن شاء اللَّه تعالى يعنى اگر حق سبحانه و تعالى خواهد به آن كه مخالف مذهب حق نباشند و ممكن است كه إن شاء اللَّه تيمّن و تبرك باشد چنانكه گذشت
و بدان كه شرايط نماز همگى مذكور شد در اين ابواب مگر اسلام و ايمان و خلافى ميان شيعه و سنى نيست كه اسلام شرط صحت همه عبادات است و كسى كه انكار كند ضرورى از ضروريات دين اسلام را كافر است و خلافى نيست نزد شيعه كه ايمان نيز شرط صحت است و احاديث منقوله از ائمه معصومين (صلوات اللَّه عليهم) در اين باب متواتر است و محلّ اين مسأله كتب كلام است و ليكن قانون اخباريين اين بود كه در كتب فقهيه احاديث اصول دين را مقدّم مىداشتند حتى شيخ مفيد عليه الرحمه در مقنعه كه از كتب فقه اوست.
اصول دين را أولا ذكر كرده است و چون ضرور بود مجملى در مقدمه مذكور شد و مجملى اگر در مقدّمات نماز مذكور شود بىموقع نخواهد بود