و آن حضرت را به آسمان بردند چون ملايك آسمان اول آن نورها را مشاهده نمودند ايشان را تاب مشاهده نماند همگى به اطراف آن آسمان رفتند و به سجده افتادند و گفتند (سبّوح قدّوس) منزه و مقدّس است حق سبحانه و تعالى از آن كه كسى را به او شباهتى يا مناسبتى باشد و ليكن چه شبيه است اين انوار به انوارى كه حق سبحانه و تعالى عرش خود را به آن انوار منوّر گردانيده است پس جبرئيل گفت (اللَّه اكبر اللَّه اكبر) يعنى حق سبحانه و تعالى از آن اعظم است كه كسى او را وصف تواند كرد يا كسى به ذات مقدّس او تواند رسيد يا آن كه اعظم از آن كه ادراك ذات يا ادراك صفات او توان كردن پس فرشتگان درهاى آسمان اول را گشودند و فرشتگان فوج فوج آمدند و بر آن حضرت سلام مىكردند و مىگفتند يا محمد برادرت چه حال دارد و چون به زمين روى سلام ما را به او برسان پس حضرت (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرمودند كه شما او را مىشناسيد فرشتگان گفتند چگونه او را نشناسيم و حال آن كه از همه ما عهد و پيمان گرفتهاند بر آن كه تو را پيغمبر دانيم و على را خليفه و جانشين تو دانيم و شيعيان على را دوست داريم و از جهة ايشان استغفار كنيم و ما هر روز پنج مرتبه در اوقات نمازهاى پنج گانه نظر به روى شيعيان او مىكنيم و از جهة ايشان دعا مىكنيم و بر تو و على صلوات مىفرستيم پس چهل نوع از انواع نور بر آن انوار سابقه افزودند كه شباهت نداشت به آن انوار سابقه و در آن محمل حلقهها و زنجيرها زياده كردند و آن حضرت را به آسمان دويم بردند و در كلينى التفاتى شده است كه ما بقى را حضرت از حضرت سيّد المرسلين (صلّى الله عليه وآله وسلّم) روايت مىفرمايند كه حق سبحانه و تعالى چهل نوع از انواع نور بر من افزود و حلقهها و زنجيرها از جهة من افزود و مرا به آسمان دويم برد چون نزديك آسمان دويم رسيدم باز فرشتگان را تاب