لوامع صاحبقرانی

محمدتقی مجلسی

جلد 3 -صفحه : 610/ 518
نمايش فراداده

و آن حضرت را به آسمان بردند چون ملايك آسمان اول آن نورها را مشاهده نمودند ايشان را تاب مشاهده نماند همگى به اطراف آن آسمان رفتند و به سجده افتادند و گفتند (سبّوح قدّوس) منزه و مقدّس است حق سبحانه و تعالى از آن كه كسى را به او شباهتى يا مناسبتى باشد و ليكن چه شبيه است اين انوار به انوارى كه حق سبحانه و تعالى عرش خود را به آن انوار منوّر گردانيده است پس جبرئيل گفت (اللَّه اكبر اللَّه اكبر) يعنى حق سبحانه و تعالى از آن اعظم است كه كسى او را وصف تواند كرد يا كسى به ذات مقدّس او تواند رسيد يا آن كه اعظم از آن كه ادراك ذات يا ادراك صفات او توان كردن پس فرشتگان درهاى آسمان اول را گشودند و فرشتگان فوج فوج آمدند و بر آن حضرت سلام مى‏كردند و مى‏گفتند يا محمد برادرت چه حال دارد و چون به زمين روى سلام ما را به او برسان پس حضرت (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرمودند كه شما او را مى‏شناسيد فرشتگان گفتند چگونه او را نشناسيم و حال آن كه از همه ما عهد و پيمان گرفته‏اند بر آن كه تو را پيغمبر دانيم و على را خليفه و جانشين تو دانيم و شيعيان على را دوست داريم و از جهة ايشان استغفار كنيم و ما هر روز پنج مرتبه در اوقات نمازهاى پنج گانه نظر به روى شيعيان او مى‏كنيم و از جهة ايشان دعا مى‏كنيم و بر تو و على صلوات مى‏فرستيم پس چهل نوع از انواع نور بر آن انوار سابقه افزودند كه شباهت نداشت به آن انوار سابقه و در آن محمل حلقه‏ها و زنجيرها زياده كردند و آن حضرت را به آسمان دويم بردند و در كلينى التفاتى شده است كه ما بقى را حضرت از حضرت سيّد المرسلين (صلّى الله عليه وآله وسلّم) روايت مى‏فرمايند كه حق سبحانه و تعالى چهل نوع از انواع نور بر من افزود و حلقه‏ها و زنجيرها از جهة من افزود و مرا به آسمان دويم برد چون نزديك آسمان دويم رسيدم باز فرشتگان را تاب‏