مصاحبه با حجةالاسلام حسین مستوفی مسئول بخش معارف اسلامی مؤسسه نشر و تنظیم آثار امام خمینی (ره)

مصاحبه شونده: حسین مستوفی

نسخه متنی
نمايش فراداده

مصاحبه با حجة‏الاسلام حسين مستوفي مسئول‏بخش‏معارف‏اسلامي‏مؤسسه‏نشروتنظيم‏آثارامام‏خميني(ره)

لطفا مختصري درباره فعاليتهاي بخش معارف اسلامي توضيح دهيد؟

يكي از كارهاي مؤسسه كه به تحقّق پيوسته است، موضوعي كردن آثار حضرت امام در مجلدات تبيان است كه آراي حضرت امام درباره مسائل و موضوعات مختلف به صورت موضوعي جمع‏آوري شده است؛ به عنوان نمونه در تبيان جهاد، كه تمامي آرا و نظرياتي كه امام در مواقع مختلف و به مناسبتهاي گوناگون و يا در كتابهاي خودشان درباره جهاد بيان كرده‏اند، جمع‏آوري شده است. روال كار مؤسسه و بخش معارف به اين صورت بوده است كه مجموعه آثاري كه تنظيم مي‏شود به‏گونه‏اي باشد كه كار را براي محققان آسان سازد تا آنان بهتر بتوانند تحقيق خود را دنبال كنند. يكي از اهداف اصلي در تفكيك موضوعي نظريات امام به همين دليل بوده است. يكي از مسائل مهم، امروزه اطّلاع‏رساني در موضوعات مختلف است تا تحقيق با سرعت بيشتر و سهولت بهتر صورت گيرد. از جمله كارهايي كه هم‏اكنون مشغول آن هستيم، استخراج تمام آياتي است كه امام در آثار خود استفاده كرده‏اند. اساس كار ما در اينجا به تفكيك سوره و با همان ترتيب آيات قرآن است. بدين ترتيب كه حضرت امام هر تعداد آيه را كه از يك سوره به گونه‏اي استفاده كرده و سخني يا تفسيري از آن ارائه كرده‏اند، در يك بخش گردآوري مي‏شود. امام تنها تعداد اندكي از سوره‏ها را به‏طور كامل تفسير كرده‏اند كه سوره حمد و توحيد از اين دسته سوره‏هاست. اما بعضي سوره‏هاي ديگر را ممكن است ايشان تنها چند آيه آن را تفسير كرده باشند؛ مثلاً از سوره بقره تنها پنج آيه آن تفسير شده است.

با توجه به اينكه در هر يك از تبيانها هر آيه‏اي كه حضرت امام در ارتباط با آن موضوع خاص به كار برده، گردآوري شده است، چه نيازي احساس كرديد كه به گردآوري آيات مورد استفاده حضرت امام به تفكيك سوره دست بزنيد؟

تبيانها از آنجا كه به تفكيك موضوع است براي محققان مناسبتر است اما تفسير سوره‏اي براي عموم مردم مناسبتر است. مي‏دانيم كه دو روش در تفسير قرآن داريم 1ـ تفسير موضوعي 2ـ تفسير سوره‏اي. كاري كه ما اخيرا انجام مي‏دهيم از نوع تفسير سوره‏اي است با اين تفاوت كه تفسير سوره‏اي ايشان از اغلب سوره‏هاي قرآن ناقص است. به علاوه از آنجا كه آيات هر سوره در مناسبتهاي مختلف تفسير و استفاده شده ممكن است در تفسير آيات هر سوره، تفسيرهاي كلامي، عرفاني و حقوقي و... در كنار يكديگر قرار گيرد.

به نظر مي‏رسد كه بخش معارف براي تفسير سوره‏اي نياز دارد آيه‏اي را كه حضرت امام مثلاً در مبحث شكر در كتاب چهل حديث آورده‏اند، از درون متن استخراج كند و در يك زمينه جديد و در كنار ديگر آيات همان سوره قرار دهد: حال سؤال ما اين است كه بخش معارف چگونه اين كار را انجام مي‏دهد به گونه‏اي كه اولاً پيام اوليه آيه و موضوعيت آن حفظ شود و ثانيا پس از انتقال با ديگر تفسيرهايي كه حضرت امام از همان آيه يا آيات ديگر قبل و بعد آن كرده‏اند، تناسب داشته باشد.

آن حدّي از شرح آيه را از آن مجموعه اوليه انتخاب مي‏كنيم كه نكته و توضيحِ مورد نظر، مفهوم باشد و اصل مطلب حفظ گردد. گاهي اوقات با يك پاورقي، خواننده را متوجه مي‏كنيم كه امام، آن سخن را در چه زمينه‏اي آورده است.

افكار و نظريات تا چه حدّي در اين كار يعني در دسته‏بندي و تنظيم مباحث دخالت مي‏كند؟

بله، حتما دخالت مي‏كند. قرآن كه تقسيم موضوعي نشده است. نهج‏البلاغه هم كه تقسيم موضوعي نشده است. همين‏طور امام نيز آرا و عقايد خود را تقسيم موضوعي نكرده است. ما عقايد و آراي امام را به موضوعات مختلف تفكيك مي‏كنيم.

چه ملاكي براي دخالتهاي محقق داريد و تا چه حدّ محقق مجاز است كه تلقّي و نظريات خود را در تحقيق وارد كند؟

ملاك لازم، تخصص و فهمِ محقّق است. ممكن است فهم من با فهم ديگري فرق كند. ممكن است اگر ديگري اين كار را مي‏كرد در مواردي به صورت ديگري عمل مي‏كرد. زيرا فرد و درك هر فرد در كار تحقيق او دخالت دارد. ما در مقدمه تبيانها اشاره كرده‏ايم كه اين تقسيم‏بنديها را ما انجام داده‏ايم. اما تقسيم‏بنديهاي ما در گروه معارف احتمالاً به واقعيت نزديك است زيرا امام خود در معارف اسلامي متخصص بوده و با عبارات و اصطلاحات آن آشنا بوده‏اند و افرادي كه در اين بخش فعّاليت مي‏كنند، نيز به معارف اسلامي آگاه هستند. اما مشاهده مي‏شود كه امروزه نظريات امام را در مديريّت و درباره طبقات اجتماعي استفاده كرده‏اند و نظريات امام را براساس نظريه‏هاي مديريتي و تقسيم بنديهاي نظري امروزي در مديريت، تقسيم بندي مي‏كنند. فردي كه امروزه مديريت مي‏خواند، افكار مديريتي امام را استخراج مي‏كند. در چنين تحقيقي امكان دخالت محقّق بيشتر است. زيرا امام در معارف اسلامي متخصص بوده‏اند اما جامعه‏شناسي يا مديريت نخوانده‏اند. من اگر بگويم كه فلان سخنان امام درباره وسايط فيض است دسته‏بندي ما كاملاً براي امام شناخته شده است. اما امام اصطلاحات جامعه‏شناسي و مديريتي به كار نبرده است؛ به عنوان مثال امام سخني از مديريت كاريزمايي نياورده يا راجع به تحوّل اجتماعي سخني نگفته‏اند.

امروزه وضعيت جامعه ما با بيست سال قبل كه انقلات كرديم و حتي با دوره حيات حضرت امام تفاوت بسيار كرده است. امروزه مباحث كلامي در جامعه ما به سمت مباحث جديد سوق يافته است. در مباحث سياسي بحثهاي جديدي مطرح مي‏شود كه در زمان حضرت امام اصلاً طرح نمي‏شد. همينطور در حوزه‏هاي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي. به نظر جنابعالي آيا محقق مي‏تواند براي تحليل افكار و عقايد امام، اين مباحث جديد را رهنما و پيشفرض قرار دهد؟

استفاده از مباحث و نظريات جديد در تحقيق درباره شخصيتي تاريخي به حضرت امام منحصر نمي‏شود بلكه با توجه به دستاوردهاي علوم، كتابهاي مقدس و بزرگان تاريخيِ ديگر نيز به تحليل كشيده مي‏شود. نظر بنده براين است كه اگر مباني فكري آن محقق مثلاً جامعه شناس با مباني فكري امام يكي باشد، آن جامعه شناس مي‏تواند ديدگاه‏هاي امام را تفسير كند.اما اگر مباني فكري يكي نباشد به صرف الفاظ و عبارات نمي‏توان هر تفسيري را از الفاظ و عبارات استخراج كرد؛ بلكه الفاظ و عبارات امام بايد در ارتباط با مباني ايشان تفسير شود؛ مثلاً نبايد از گفته مشهور امام «ميزان رأي ملّت است» تعبيرها و تفسيرهاي اومانيستي ارائه كنيم. جمله‏اي كه امام مي‏گويد «ميزان رأي ملّت است» با قول روسو كه مي‏گويد «ميزان رأي ملّت است» به يك معني نيست.

سخن امام در بستري توحيدي بيان مي‏شود و سخن روسو در بستري غير توحيدي و مادّي. مباني امام، توحيدي و مباني روسو مادّي و غير توحيدي است. يا در مورد تاريخ ممكن است امام بگويد كه «حوادث تاريخ تكرار مي‏شود» و ماركس هم چنين سخني بگويد. اما مباني امام و ماركس يكي نيست. از اشتباهات فاحشي كه امروزه انجام مي‏شود چنين اشتباهاتي است كه سخنان امام براساس ظاهر عبارات و الفاظِ امام تعبير و تفسير مي‏گردد و گاهي سخنان امام كه بر مدار توحيد استوار شده است، همرديف و مؤيد سخنان نظريه‏پردازان ماركسيستي يا دمكراسي نشانده مي‏شود. امروزه، گاهي مشاهده مي‏شود كه در باب مسائل آزادي و حقّ مردم، حرفهاي امام به غلط تفسير مي‏شود. اگر همه مردم بگويند كه فردا شراب مي‏خوريم، امام قطعا، همچنان شرابخواري را حرام خواهد دانست. «ميزان رأي ملت است» امروزه بد ين معني بيان مي‏شود كه ميزانِ درستي و غلط، رأي مردم است؛ در حالي كه امام، معيارهاي ديگري از احكام اسلام، براي درستي و غلط داشتند. سخن هر فردي را بايد در چارچوب تفكر خود او تحليل كرد. اما تفسير قرآن را بر مبناي ماركسيستي نفي مي‏كردند. ما بايد اول مباني فكري امام را به دست آوريم. بعد براساس آن، افكار امام را تفسير و تحليل كنيم. در تحليل افكار هر فرد بايد مباني او را شناخت و بناها را براساس مباني تفسير كرد. حتي براي آزمودن افكار و شخصيت تاريخي ما بايد مباني او را بشناسيم و حتي وفاداري و تغييرات بنا و حتي خطاهاي شخصيت تاريخي را با توجه به مبنا بايد شناخت.

مباني انديشه حضرت امام چيست؟

مبناهاي امام مشخص است، امام معتقد به توحيد و معاد هستند و دنيا را مرحله‏اي از حيات جاويد مي‏دانند. حضرت امام به اين موارد تصريح كرده‏اند. در تبيان اسلام ناب بسياري از بنيانهاي انديشه امام را مي‏توان يافت. البته در هر يك از تبيانها كه درباره هر موضوعي خاص انجام شده است، بنيانهاي انديشه امام در مورد آن موضوع را مي‏توان در آن تبيان يافت كه البته بنيانهاي محوري حضرت امام، توحيد و معاد است.

بنيانهايي كه برشمرديد كُلّي و نظري است. بنيانهاي نظري نزديك به مصداق را در زندگي امام نام ببريد؛ چنانكه ايشان اين بنيانها را در زندگي عملي خود استفاده، و آنها را تجويز مي‏كرده‏اند.

براي مسائل مربوط به حقوق فردي و جمعي، مباني امام به فقه اسلامي مربوط است. نظر حضرت امام اين است كه «فقه عهده دار امور جامعه اسلامي است.» كه البته منظور از اين سخن بدين معني نيست كه براي مثال در احداث اتوبان، طول و عرض اتوبان را فقه تعيين كند بلكه فقه بيان كننده موارد حقوقيِ اين نوع مواقع و مواضع است. فقه تعيين‏كننده حقوق فرد و حقوق جامعه در اين چنين مواردي است. امور حقوقي مواردي همچون برخورد اتوبان به منازل مردم و خراب كردن اين خانه‏ها و مواردي همچون تعيين اين مطلب كه كجا حقوق فردي مقدم، و در چه جايي جامعه مقدم است نيز برعهده فقه است. براي شناخت امام بايد فقه را شناخت هيچ تفسيري در سخنان امام در نفي قصاص نمي‏توان يافت و لكم في القصاص حياة يا اولي الالباب.

توضيح دهيد كه حكم امام درباره سلمان رشدي را از بنيانهاي فكري امام مي‏دانيد يا اينكه از جمله تفكرات مقطعي ايشان مي‏دانيد كه قابل تغيير است.

روايت معتبري از امام صادق در دست است كه مجازات اهانت كننده به پيامبر را مرگ اعلام مي‏كند. اما تطبيق حكم بر مصداق، كاري است كه فقها انجام مي‏دهند. اين موضوع كه آيا سلمان‏رشدي واقعا اهانت كرده و اين موضوع كه آيا در آن وقت اعلان عمومي چنين حكمي مصلحت بوده اين تشخيص توسط امام صورت گرفته است. تشخيص ايشان اين بوده است كه دشمن با اين كار قصد مبارزه با اسلام و مسلمين را دارد. در هر حال فتواي امام همين است و نمي‏توان گفت كه اين حكم مخالف آزادي انديشه است. براي امام نظر اسلام اصل است.

درباره نظر امام در مورد بُعد زمان و مكان در اجتهاد توضيح دهيد؟

امام معقتد هستند كه اجتهاد بايد متناسب با زمان باشد. براي متناسب كردن اجتهاد با زمان بايد ماهيت موضوعات و مسائل امروزي راشناخت. در مسائل اجتماعي و اقتصادي و سياسي امروزي، پيچيدگي بسيار است و احتياج به تخصص مي‏شود. رجوع به نظر كارشناسان و متخصّصان، مورد قبولِ فقه اسلامي است. قبل از انقلاب، در مورد معاملات نفتي از فقها سؤال شد. اكثريت فقها گفتند كه اشكالي ندارد. از امام سؤال شد، امام اين موضوع را طرح كردند كه آن معاملات به تسلط بيگانگان و خدشه‏دار كردن عزّت مسلمانان منجر نشود. اين معاملات پيچيده است و ماهيت آن را بايد متخصصان تعيين كنند. بنابراين، فقيه امروز، نمي‏تواند در تمام بحثها حكم اجتهادي بدهد. شخص حضرت امام بعضي سؤالها را پاسخ نمي‏دانند و مي‏گفتند كه اين سؤالها نياز به كار و تحقيق، هم براي استنباط حكم، و هم براي تطبيق حكم دارد. بحث اجتهاد متناسب با زمان موضوعي نيست كه صرفا حضرت امام در آن باره سخن گفته باشند بلكه حاج شيخ عبدالكريم حائري نيز قبل از ايشان چنين اعتقادي داشته‏اند.

به نظر جنابعالي قرآن در ديدگاه امام چه جايگاهي داشت؟

امام قرآن را زنده و حّي مي‏ديدند. آيه «ومَكَروا و مَكَرَ اللَّه...» را در موضوع حمله نظامي آمريكايي‏ها و عقيم ماندن اهداف آنها به سبب طوفان شن طبس به كار بردند. امام قرآن و مصداقهاي آن را فقط در آن زمانه نمي‏ديدند بلكه قرآن را براي حال نيز زنده مي‏ديدند. ايشان آيه واذا جاء نصرالله والفتح» را در پيروزي انقلاب اسلامي به كار گرفتند.

در جامعه امروز ما دسته‏ها و جناحهاي مختلفي وجود دارند و اجزاي جناحهاي مختلف به گونه‏هاي بسيار متفاوت و گوناگون و گاه متعارض، افكار و عقايد امام را تفسير مي‏كنند. ديده مي‏شود كه فردي يا جناحي عقيده‏اي را به حضرت امام منسوب مي‏كند و فرد يا جناح ديگر عقيده‏اي كاملاً متعارض با آن را به حضرت امام منسوب مي‏كند كه البته اين سخن علاوه بر نظريات جناح بنديهاي سياسي كشور در مورد تحقيقات متفكران و انديشمندان درباره امام نيز صادق است. توضيح دهيد كه دليل اين تفاسير بسيار متفاوت چيست؟

همه فرقه‏هاي اسلامي اظهار مي‏كنند كه قرآن را قبول دارند، اما با وجود اين، فرقه‏هاي گوناگون مثلاً اشاعره و معتزله به قرآن رجوع دارند و عقايد خود را با قرآن مستند مي‏كنند. اين مشكل كه مربوط به استفاده از مبناي مورد قبول (قرآن) است در طول تاريخ وجود داشته است. اين فرقه‏هاي اسلامي كه ديدگاه‏هاي متفاوتي دارند ديدگاه‏هاي خود را با رجوع به قرآن مستند و مستشهَد كرده‏اند. در مورد امام هم همين‏طور است. در اين مورد هم ما يك مبنا داريم و اين مبنا انديشه‏هاي امام است. اما چرا خطاها و اشتباهاتي كه برشمرديد پيش مي‏آيد. سه دليل را مي‏توان براي آن برشمرد:

1ـ مطالعه ناقص، تنها به جزئي از آثار توجه مي‏شود و حرفي و كلامي از حضرت امام مورد استناد قرار مي‏گيرد بي‏اينكه كليت ديدگاه‏هاي ايشان مدنظر باشد.

2ـ منافع شخصي و گروهي آگاهانه و ناآگاهانه در تفسير آنها دخالت مي‏كند.

3ـ پيش‏زمينه‏ها و پيش‏ساخته‏هاي ذهني افراد.

به عنوان آخرين سوال توضيح دهيد كه جنابعالي چه راه‏حلي براي رفع اين تناقضها و برداشتها و تفاسير مختلف از آثار امام پيشنهاد مي‏كنيد؛ چنانكه بتوان به واقعيت انديشه‏هاي امام دست يافت؟

راه‏حل، رفع همين خطاها و اشتباهات است كه در سؤال قبلي برشمرديم:

1ـ پرهيز از جزئي‏نگري و مطالعه كل با توجه به مباني و ريشه‏ها

2ـ دخالت ندادن منافع شخصي و گروهي

3ـ كنار گذاشتن پيشداوريها. اگر فضاي گفتگو، حقيقت جويانه باشد و طرفين همديگر را تخطئه نكنند، مي‏توان به واقعيت انديشه‏هاي امام دست يافت. يكي از مذمومترين اعمال، جدال براي اثبات مقصود خويش، يعني مراء است. انسانها اهل مراء هستند و ما معمولاً مي‏خواهيم حرف خودمان را به كرسي بنشانيم. نفسانيات انسان مانع حلّ جدالهاست. حضرت امام در توضيح مراء و نهي از آن بحث مبسوطي در كتاب چهل حديث خود دارند.