آقاي پيروزمند در اين مصاحبه عمدتا به تبيين روش تحقيقي كه الهامگرفته از روش تقسيم سهتايي فرهنگستان علوم اسلامي (آكادمي) است پرداختهاند. هرچند مرتبا از اصطلاح روششناسي استفاده كردهاند منتهي گويا روش تحقيق را با روششناسي تحقيق يكي دانستهاند و به همين دليل در مباحث روششناسي تحقيق كه به مسأله ارزيابي نظريات و سنجش تواناييها و محدوديتهاي آن ميپردازد به اختصار مطالبي را بيان كردهاند.
با تشكر از اينكه به ما وقتي داديد تا درباره مسأله مهم مطالعه شخصيت و انديشه حضرت امام با يكديگر به بحث و گفتگو بنشينيم، براي اينكه بحث به درازا نينجامد، سعي ميكنم مقدماتي در مورد مطالعه انديشه امام، كه احتمالاً در مورد پذيرش آن اجماعي بين محققان و پژوهشگران حاصل شده است، به صورت مبنايي طرح، و بحث اصلي را جايي آغاز نماييم كه به صورت مستقيم به مباحث روششناسي ارتباط داشته باشد. اين مقدمات را اينگونه ميتوان بيان داشت كه اولاً برجستگي شخصيت امام در سه بعد فقاهت، عدالت و حكومت مورد پذيرش است. بعلاوه به نظر من ويژگي ديگري هم در انديشه و عمل امام به چشم ميخورد كه برجستگي چشمگيري دارد و ايشان را نسبت به علماي همعصرشان هم ممتاز مينمايد. امام در دوران زندگي خويش مخصوصا در دوران رهبري نظام اسلامي توانستند نشان دهند كه تفكرات و انديشههاي اصيل اسلامي ميتواند در عرصه حل مسائل زندگي فردي و مخصوصا اجتماعي كارآمد باشد.
پذيرش اين نكته هم شايد مورد پذيرش عموم باشد كه امام از الگوي معرفتي يا به عبارتي از رويكرد عقلاني در اتخاذ مواضع خود بهرهمند بودند بهطوري كه اين مدل فكري از لابهلاي انديشههاي امام قابل كشف و استخراج و در نهايت قابل الگوگيري است. در اينكه براي مطالعه انديشه امام بايد بر اساس روشي معقول عمل كرد نيز اختلافي نيست. اما ما وقتي به جامعه خود و حتي به صورت تخصصيتر به جامعه علمي خود نگاه ميكنيم اين واقعيت را مشاهده ميكنيم كه از انديشه واحد امام، تفاسير متعدد و گاه متعارضي ارائه شده است. در موقعيتي هم كه ما به سر ميبريم احتمال اينكه اين تكثرها و اختلافها بيشتر شود بسيار قوي است. اين تكثر ميتواند جنبه مثبت داشته باشد و آن تكثري است كه به فهم بهتر و نزديكتر منتهي شود و همچنين ميتواند تكثر منفي باشد. تكثر منفي تكثري است كه نتيجه آن نزاع و درگيري است كه مطلوب جامعه ديندار و دينمدار نيست. پس بايد در مقام ريشهيابي اين تكثر برآييم.
دلايل چندي را ميتوان براي اين تكثر در برداشتها عنوان كرد: يكي اينكه اصولاً انديشه امام را فاقد عقلانيت واحد بدانيم كه مخالف با مقدمات مفروض ماست. دليل ديگر را ميتوان تأثيرات هواي نفس محقق در فرايند تحقيقي دانست كه اين امر هم با توجه به اينكه از لحاظ روششناسي قابل پيگيري نيست كنار ميگذاريم. ميماند تكثرهايي كه ريشه آنها اختلاف در روشهاي ورود و خروج به انديشه امام است. اينجاست كه ضرورت بررسي روشهاي مطالعه انديشه امام مطرح ميشود و روششناسان به خود اجازه ميدهند كه به بررسي چگونگي و معقوليت روشهاي مطالعاتي بپردازند. حال اگر بر سر اين مقدمات توافقي هست از شما به عنوان كسي كه با مباحث روششناسي در ارتباط هستيد و در راستاي انجام پروژه «استخراج و دستهبندي سياستهاي كلي فرهنگي از بيانات امام خميني ره» سعي نمودهايد براساس روش جديدي، انديشههاي امام را بررسي كنيد، ميخواهم كه ابتدا در باب ضرورت مباحث روششناسي در مراجعه به انديشههاي هر متفكر، مطالبي را عنوان نماييد تا بعد متناسب با مطالب ارائهشده سؤالات ديگر را مطرح كنيم.
با تشكر از اينكه فرصتي را فراهم آورديد تا در اين مسأله مهم به گفتگو بنشينيم. من با مقدماتي كه بيان كرديد موافق هستم و لذا سعي ميكنم تا در باب ضرورت روششناسي و تعريف آن مقدماتي را بيان كنم. روششناسي، كاركردي عام دارد و آن كاركرد سنجش و هماهنگسازي دادههاست بهطوري كه محقق بدون در دست داشتن اين ابزار قادر به هماهنگسازي دادهها نخواهد بود. حال اين دادهها ميتواند دادههاي عيني و فيزيكي، يا دادههاي اجتماعي باشد و همچنين ميتواند از دادههاي كلامي و گفتاري باشد. اگر بخواهيم ضرورت مباحث روششناسي را بهتر درك كنيم ميتوانيم اين فرض را مطرح سازيم كه در صورت عدم وجود روش تحقيقيِ ارزيابي شده، چه اتفاقي خواهد افتاد. اولين نكتهاي كه پس از اين فرض به ذهن خطور ميكند، اين است كه در صورت تحقق فرض ما به انديشهاي منسجم و هماهنگ در زمينه انديشه امام راه نخواهيم يافت. اگر ما ملاكهايي براي سنجش روشهاي بررسي انديشهها و دستاوردهاي ناشي از آن نداشته باشيم. اينطور خواهد شد كه هر كسي حق خواهد داشت براساس برخي از بيانات امام ديدگاهي را به ايشان نسبت دهد.
نتيجه اين امر، فراواني تفاسير خواهد بود و چون معياري هم براي نقد وجود ندارد، تكثر به وجود آمده هم از نوع تكثر منفي است كه شما به آن اشاره كرديد. البته اين در صورتي است كه ما فرض كنيم تمامي محققاني كه در اين زمينه مشغول تحقيق هستند، افراد متعهدي هستند كه واقعا قصد فهم كلام امام و به كارگيري آن را داشته باشند. اما اين فرض هم قابل بررسي است كه هستند يا خواهند بود افرادي كه سعي دارند خود و انديشه خود را در پس كلام امام پنهان دارند و از انديشه امام سوء استفاده و نه استفاده كنند. خوب چگونه ميتوان جلو اين نوع سوء استفادهها را گرفت. يكي از راهها اين است كه هر كس براساس روش تحقيقي شناخته شده، كه بالطبع قابليت نقد را هم بايد داشته باشد، وارد عرصه بررسي انديشههاي امام گردد تا اعمال سليقهها و دخالت ديدگاههاي محقق در فرايند تحقيق كنترل شود.
براي اينكه ضرورت مباحث روششناسي را به شكل ديگر ترسيم كنيم، بد نيست كه به ديدگاهها و برداشتهاي متعارضي كه در انديشه امام وجود دارد اشارهاي نمايم:
1ـ ديدگاهي هست كه مدعي است انديشه ولايت فقيه و حضور و دخالت روحانيت در عرصه مسائل سياسي ديدگاهي است كه امام از سر ضرورت و با توجه به مسائلي كه در مقطع زماني خاصي پيش آمد، مطرح ساختند و هر گاه اين موقعيت برطرف شود ضرورت حضور روحانيت هم منتفي خواهد شد.
2ـ ديدگاهي اساس حكومت را اسلامي بودن آن معرفي ميكند و اسلامي بودن را با عوامل دموكراتيك در تعارض ميداند و ديدگاهي در مقابل، اساس حكومت ايران را مردم سالاري و جمهوريت ميداند و هر دو دسته هم براي اثبات مدعاي خود از بيانات امام كدهايي را ارائه ميكنند.
3ـ اين سؤال هميشه مطرح بوده كه فقهي كه امام به آن سفارش ميكردند فقه سنتي بوده يا فقه پويا، يا اين سؤال كه
4ـ مصلحت اصل است يا انجام دادن تكليف. امام تكليف محور بودند يا مصالح را در نظر ميگرفتند.
يا اين مطلب كه امروز هم خيلي بر سر زبانهاست:
5ـ در برقراري ارتباط با آمريكا آيا اين امر مقطعي بود يا امام يك قاعده دائمي را بيان كردهاند.
نبود روش، چنين معضلي را روبهروي ما خواهد گذارد و تكثري از نظريات متعارض را موجب خواهد شد. حال ممكن است كسي ادعا كند كه همين تكثر مطلوب است چون در همين تضارب افكار متعارض، احتمال پيدايش و ظهور نزديكترين ديدگاه به ديدگاه امام وجود خواهد داشت و بعلاوه قبول هر انديشه واحد و ترويج صرف آن، مانع از نوآوري در عرصه نظريهپردازي خواهد گرديد. منتهي اين نكته را بايد توجه كرد كه بدون وجود ديدگاههاي روششناسانه معقول، هيچ گاه نميتوانيم به نظريه بهتر برسيم؛ نظريهاي كه به ديدگاه امام نزديكتر باشد. پس هدف ما از طرح مباحث روششناسي در زمينه مطالعه انديشه امام، رسيدن به انديشهاي هماهنگ و منسجم و نزديك به ديدگاه امام خميني به منظور بهرهگيري از آن است. البته اين كلام بدين معني نيست كه ما امام را معصوم ميدانيم و تمامي بيانات و كلمات ايشان را عاري از خطا در نظر گرفتهايم؛ نه اينگونه نيست، بلكه ما از اين جهت به اين مهم ميپردازيم كه به تعبير برخي از بزرگان، امام تالي تلو معصوم بوده است؛ يعني اگر پايينتر از مقام معصوم، مقامي باشد كه بشر را توانايي دستيابي بدان باشد امام به آن مقام دست يافته است. البته در اينجا دو مسأله مطرح است: يكي اينكه بتوانيم بر اساس اتخاذ روشي مناسب به ساختار انديشه امام راه يابيم و به صورت جزئي به آن نگاه نكنيم و آن را مورد تفسير و تأويل، مطابق سلائق خويش قرار ندهيم. مسأله بعدي اين است كه بر اساس اين ساختار بهدست آمده نقاطي را كه امام متعرض آن نشدهاند بازسازي كنيم و بتوانيم در زمانها و مكانهاي مختلف، نظر امام را از اين ساختار استخراج نماييم.
ضرورت ديگري كه به كارگيري مباحث روششناسي را توجيه ميكند، كاركرد ديگر مباحث روششناسي است و آن هماهنگسازي بين موضوعاتي است كه امام درباره آن سخن گفتهاند. يك وقت است كه ما بر اساس ارادتي كه به امام داريم مدعي ميشويم كه بين تمامي موضوعاتي كه امام مطرح كردهاند در زمينههاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي و... هماهنگي و انسجام منطقي وجود دارد. اما يكبار هم در موقعيتي قرار ميگيريم كه مجبور هستيم اين ادعا را به اثبات برسانيم و تصورمان را به مرحله تصديق درآوريم. در اينجا ما ناگزير از چنگ زدن به مباحث روششناسي خواهيم بود. روشن است كه به ما قدرت ارتباط و نسبت برقرار ساختن بين موضوعات و عوامل مختلف را ميدهد.
خوب تا اينجا درباره ضرورت دستيابي به روش مطلوب براي مطالعه انديشه امام نكاتي را بيان كرديد. بد نيست يك دستهبندي و خلاصهاي از بيانات شما را تا اينجا عنوان كنم. تا آنجا كه من از بيانات جنابعالي متوجه شدم شما ضرورت دستيابي به روش را از دو جهت عنوان كرديد: يكي اينكه اصولاً بدون روش نميتوان به سراغ مطالعه درست انديشههاي هر متفكر رفت. ضرورت ديگر هم از آنجا ناشي شد كه به منظور انتخاب يك ديدگاه در بين ديدگاههاي مطرح شده متعارض، ما ناگزير از داشتن يك روش هستيم. حال كه ضرورت اخذ يك روش معقول، معلوم شد، بايد به اين نكته بپردازيم كه روش معقول و پسنديده چه ويژگيهايي بايد داشته باشد. به نظر ميرسد براي پاسخ به اين سؤال ناگزير خواهيم بود وارد مباحث روششناسي بشويم.
پس سؤال من به صورت دقيق اين است كه روش معقول چه ويژگيهايي بايد داشته باشد؟
براساس نكاتي كه بيان شد روش مطلوب، روشي است كه بتواند تمامي موضوعات انديشه هر متفكر را در قالبي واحد ارائه كند و به موضوعي خاص مقيد نباشد. هرچند روشهايي كه به بررسي موضوعي انديشه امام ميپردازد در يك سطح محدود قابل استفاده است و نميتواند مشكل ما را حل كند؛ براي مثال علما و فقهاي ما براي فهم كلمات معصومين(ع) روشي تحت عنوان اصول فقه در اختيار دارند. ماهيت اين روش بهگونهاي است كه اختصاص به موضوعي خاص ندارد و تمامي مسائل در عرصههاي مختلف فقهي، از بين كلمات معصومين(ع) و با بهكارگيري آن روش اصولي، قابل استخراج خواهد بود. ما در روششناسي انديشه امام به دنبال چنين روش جامعي هستيم. البته اين روش لازم نيست كه هميشه به صورت عام بماند بلكه روش مطلوب مورد نظر ما ميتواند اين توانايي را داشته باشد كه براي موضوعات خاص، روشهاي خاصتري را ارائه كند. اشتراكي كه در مباحث اصول فقه و مبحث حاضر يعني روششناسي مطالعه انديشه امام وجود دارد اين است كه در هر دو ما به دنبال فهم كلام و فهم متن هستيم و قواعد كلي اصول فقه ما در مورد مطال عه انديشه امام هم قابل پياده كردن است. تفاوتي كه بين اين دو روش وجود دارد صحت و اتقاني است كه براي كلمات معصومين(ع) وجود دارد و ما در مورد كلمات و بيانات امام قائل به چنين امري نيستيم. البته ما براي انديشه امام برخي ويژگيهاي ممتازي قائل هستيم كه بحث الگوگيري از ايشان و بالطبع كشف روش مناسب براي دستيابي به مدل معرفتي ايشان را پيش كشيده است.
البته فكر نميكنم كه اين ملاك براي سنجش برتري روشهاي تحقيقي، ملاك كافي باشد منتهي با قبول بيانات شما در اين زمينه، منتظر شنيدن روش تحقيقي به كار گرفته شده در پروژه ياد شده هستيم.
البته آنچه در اينجا عرض ميكنم عنوان فتح بابي در اين زمينه است. اميدواريم محققاني كه در اين زمينه مشغول تلاش هستند عنايت ويژهاي نسبت به آن داشته باشند.
كار تحقيقي ما در سه مرحله انجام گرفته است: دستهبندي موضوعي، منطقي و توزيني كه براي طي هر كدام از اين مراحل، روشهايي ارائه شده است؛ منتهي قبل از پرداختن به روشِ طي اين مراحل، توضيحي در مورد اين سه مرحله عنوان ميكنم:
دستهبندي موضوعي به اين معني كه بر اساس نگرش تطبيقي به آثار امام به اين امر راه پيدا كنيم كه امام در چه موضوعاتي صحبت كردهاند و صحبتهاي امام را در چند عنوان جزئي ميتوان گنجاند. بعد در يك فرايند انتزاعي اين موضوعات ريز را در چند عنوان كليتر طبقه بندي ميكنيم.
در مرحله بعدي كه دسته بندي منطقي است سعي ميشود براساس روش و ابزار مخصوصي بين موضوعات استخراج شده، رابطه و ارتباط منطقي برقرار، و اين نكته را ارزيابي كنيم كه كدام يك از صحبتهاي امام موردي بوده، كدام يك ناظر به تنظيم ساختار اجتماعي است و كدام يك، كلام و انديشه مبنايي است.
در مرحله سوم كه دسته بندي توزيني نام نهادهايم، سعي ميكنيم وزن كمّي هر كدام از صحبتها را مورد سنجش قرار دهيم كه اين مرحله نهايي فهم انديشه امام است.
پس از پايان اين سه مرحله ما ميتوانيم مطمئن باشيم كه انديشههاي امام را توانستهايم به صورت نظاممند مطالعه و بررسي كنيم.
در مورد روش طي اين سه مرحله بايد بگويم كه در مرحله اول به صورت استقراي تام انديشههاي امام، كه در صحيفه نور منعكس شده است موضوعاتي را استخراج كرديم بهطوري كه هيچكدام از موضوعات با ديگري همپوشاني نداشته باشد. براي طي مرحله دوم كدهاي جمعآوري شده را در سه مرحله مورد ارزيابي قرار داديم: سه مرحله تجزيهاي، تحليلي و تدبيري. مرحله تجزيهاي مشابه مرحله اول است. در گام تحليلي به اين مسأله پرداخته ميشود كه آنچه از متن فهم شده آيا به صورت نص است يا دلالت بر موضوعي داشته و يا تأكيدي بر يك موضوع سابقهدار بوده است. خود اين مطلب كه يك كلام، چند مرتبه در انديشه امام به كار برده شده، نكته حائز اهميتي است و ميتواند گوياي اهميت آن موضوع در انديشه امام باشد. در مرحله سوم از اين گام يعني در عرصه بررسي تدبيري براساس ضوابطي معين ميكنيم كه اين انديشه امام آيا شاخصهاي موردي است يا انديشهاي ناظر به ساختار اجتماعي يا صحبتي مبنايي است. در مرحله سوم تحقيق يعني در عرصه دستهبندي توزيني، منزلت هر كلام را به صورت كمّي مشخص كرده، روابطي كمّي بين موضوعات مختلفي كه در انديشه امام شناسايي شده است برقرار ميسازيم. با اين كار نظام موضوعي ساخته شده و از دل اين نظام، غايت قصواو محور اساسي انديشه امام قابل استخراج خواهد بود. وقتي توانستيم به محور اساسي انديشه امام راه يابيم آنگاه قادر خواهيم بود متناسب با وضعيت زماني و مكاني، نزديكترين انديشه و تصميم به انديشه و تصميم امام را به دست آوريم و بر اساس آن، راه امام را در طول زمان ادامه دهيم. اين اطمينان از اينجا حاصل شده است كه هر آنچه در كلمات امام بوده مورد ارزيابي دقيق قرار گرفته است و ما بدون اينكه بخواهيم متعرض روشهاي تحقيقي ديگر بشويم، معتقديم كه روشي با اين خصوصيت در عرصه تحقيقاتي وجود ندارد. دليل اين ادعا هم فراواني تكثر برداشتها و عدم توانايي تمامي روشهاي موجود تحقيق براي هماهنگسازي جامع انديشههاي امام است.
پس تا اينجا شما از دو جهت ضرورت روش تحقيق را مطرح ساختيد؛ ويژگي روش مطلوب را ذكر، و بعد سعي كرديد كه روش تحقيقي خودتان را تشريح نماييد و در نهايت امتيازي براي روش تحقيقي خود قائل شديد. با توجه به اينكه بحث اصلي ما در باب ضرورت مباحث روششناسي بود نه روش تحقيق، فكر ميكنم بحث اصلي ما از همينجا آغاز شود. اولاً ملاكي كه جنابعالي براي روش تحقيق مطلوب اشاره كرديد؛ يعني قدرت هماهنگسازي ميان موضوعات مختلف در انديشه امام، فكر نميكنم معيار كافي براي برتري روش تحقيق باشد؛ چرا كه تمامي روشهاي تحقيق لااقل همچون شما مدعي هستند كه روش آنها قادر به چنين كاري است. در ثاني سنجش اينكه آيا الگوي شما و يا الگوهاي ديگر توانايي و قابليت اثبات ادعاهاي خود را دارند يا خير، بحثي مربوط به روششناسي است و بسته به ديدگاه خاصي كه محقق اتخاذ كرده باشد اين سنجش ميتواند متفاوت باشد. به هر حال من مدعي هستم كه شما هنوز نتوانستهايد ملاك برتري روش خودتان را درست تبيين كنيد. حتي اين ادعايي كه مطرح ساختيد كه روشهاي تحقيقي موجود نتوانستهاند نظام هماهنگي از انديشههاي امام عرضه كنند منوط به اين است كه شما تمامي روشهاي تحقيق را احصا كرده و دريافته باشيد كه تا به حال نتوانستهاند به آن هدف دست يابند. بعلاوه اين مطلب را هم بايد اثبات كنيد كه اصولاً روش تحقيق آنها توانايي دستيابي به آن هدف را ندارد.
البته تا آنجا كه ما خبر داريم تحقيقات در زمينه تبيين انديشه امام به صورت موضوعي و جزئي انجام گرفته و قصدي براي هماهنگسازي تمامي انديشههاي امام در كار نبوده است. بعلاوه ما مدعي هستيم كه غالب تحقيقات بدون در نظر داشتن روش تحقيق صورت گرفته است.
اما طبق ديدگاههاي موجود در روششناسي اصولاً نميتوان بدون داشتن يك روش و نظريه، حتي اگر اين روش به صورت تفصيلي و صريح مطرح نباشد، به سراغ مشاهده واقعيت يا مطالعه متن رفت. بدين جهت من با اين بحث شما كه ميگوييد تحقيقات بدون اتخاذ روش انجام شده است مخالف هستم. البته ميتوان گفت كه روشهاي مورد استفاده، مطلوب نبوده است كه در اين صورت بايد ملاكهايي عيني براي سنجش روش مطلوب و نقد ديگر روشها ارائه كنيد كه اين ملاكها هنوز از طرف جنابعالي به صورت روشن بيان نشده است. براي اينكه نشان دهم كه كارهاي انجام گرفته نميتوانسته بدون اتخاذ روش باشد به چند دسته از كارهاي انجام شده در باب تبيين انديشه امام اشارهاي بكنم. كتابها و مجموعههايي كه تحت عنوان راه امام، كلام امام ، تبيان و... تدوين شده است به نظر من روشي اخباري و نصگرايي را دنبال ميكردهاند و بدين جهت براي اينكه ديدگاه امام را در موضوع خاصي تبيين كند، تمامي جملات امام را كه بهگونهاي به آن موضوع اختصاص داشته و مربوط بوده است، جمعآوري كرده و در مجموعهاي به چاپ رساندهاند. من فكر ميكنم براي جمع آوري اين جملات ميتوان كلمات معادل و مترادف و متضاد آن مفهوم را ليست كرد و از طريق جستجوي كامپيوتري، چنين مجموعههايي را آفريد. به هر حال اين يك نوع روش تحقيق است. روش ديگري كه بيشتر از آن استفاده شده اين است كه محققان حدسي را در باب انديشه امام مطرح ميسازند و بعد سعي ميكنند از لابهلاي بيانات امام، شواهد و مؤيداتي را براي آن حدس ارائه كنند. روش ديگري كه وجود دارد اين است كه حدسي مطرح شود و بعد اين انديشه را دنبال كنيم كه اگر اين حدس ما اشتباه باشد امام در فلان مورد بايد چنان گفته يا چنان نگفته باشند و در انديشههاي امام به دنبال شواهدي باشيم كه انديشه و حدس ما را نقد كند تا بتوانيم با حك و اصلاح حدسمان، ديدگاه نزديكتري به انديشه امام را بهدست آوريم. نكته ديگري را هم بايد اضافه كنم كه تمامي اين روشها مدعي هستند كه توانايي هماهنگسازي تمامي انديشههاي امام را دارا هستند. اگر قرار است نقدي نسبت به اين روشها داشته باشيم بايد وارد عرصه روششناسي بشويم.
البته همانگونه كه اشاره كردم در حال حاضر ما در ميانه راه هستيم و ادعاي انجامدادن يك كار تام و تمام را در مورد انديشه امام نداريم. تنها ادعايي كه كرديم اين است كه روش ما توانايي هماهنگسازي انديشههاي امام را در ساختاري نظاممند دارا است و فكر ميكنيم كه روشهايي كه از آنها نام برديد فاقد اين قدرت هستند چون نميتوانند ارتباط بين موضوعات را تبيين كنند؛ چرا كه انديشههاي امام را به صورت جداگانه و نه در قالب يك ساختار منسجم ارزيابي ميكنند و هميشه اين سؤال را بيپاسخ ميگذارند كه از كجا اين كلام امام را مؤيد و يا ناقض كلام ديگر در نظر گرفتهايد. اما در روش پيشنهادي ما صحبتهاي مبنايي از صحبتهاي موردي براساس ضوابطي تميز داده ميشود. در اين صورت ما مطمئن هستيم كه هيچگاه انديشههاي موردي امام، انديشههاي مبنايي امام را نقض نميكند مگر اينكه از يك كلام موردي بتوان قاعدهاي كلي را استخراج كرد كه دوباره ما موظف هستيم براي اين موارد قاعده ارائه كنيم.
ايرادي كه به دو روش تأييدي و ابطالي وارد ساختيد اين بود كه اينها توانايي هماهنگسازي موضوعات را ندارد و نميتواند به ارتباطي منطقي بين صحبتهاي امام قائل باشد. من فكر ميكنم كه اين مشكل در روش شما هم بهگونهاي وجود دارد به عبارتي آنجا كه شما ميخواهيد صحبتهاي امام را در چند موضوع طبقهبندي كنيد شما به نظريه پيشيني نيازمند هستيد. اينكه به چه تعداد موضوع قائل شويم، اينكه كدام يك از موضوعات با موضوعات ديگر همپوشاني دارد يا ندارد، يا در مرحله بعدي اينكه كدام يك از انديشههاي امام را مبنايي بدانيم، كدام را موردي، كدام متن را نص بدانيم، كدام را دلالي و... همه اينها نيازمند نظريهاي پيشيني است. حتي اگر شما بخواهيد براي اين طبقهبنديها ضابطه ارائه كنيد؛ نميتوانيد منكر نظريه پيشيني بشويد چرا كه شما ابتدا به صورت ضمني اين طبقهبندي را انجام دادهايد.
بله ما معتقديم كه براي هر كدام از تصميمگيريها بايد قاعده و ضابطه ارائه كنيم كه برخي از اين ضابطهها ارائه شده ولي همانطور كه گفتم اين طرح هنوز به پايان نرسيده و تمامي قواعد هنوز تدوين نشده است.
به عنوان سؤال آخر، هدف نهايي ما اين بود كه براساس روشي بتوانيم از انديشه كارآمد امام براي زمانها و مكانهاي ديگر الگوگيري كنيم. يكي از ملاكهاي ارزيابي روشها اين است كه ببينيم آيا آن روش توانسته است به هدف خود دست يابد. به همين دليل اين سؤال را مطرح ميكنم كه بر اساس روش شما چگونه ميتوان در زمان حاضر، تصميمي مطابق يا لااقل نزديك به انديشه و تصميم امام اتخاذ كرد.
در مرحله اول براساس مدل بيان شده به نظامي ساختارمند از انديشه امام دست پيدا ميكنيم. بعد با به كارگيري همين روش، وضعيت زماني خودمان را مورد سنجش قرار ميدهيم و به همان ترتيب دستهبندي موضوعاتي كه با آنها روبهرو هستيم و... سرانجام با مقايسه اين دو نظام موضوعي و با تكيه به انديشههاي مبنايي و فرازماني امام ميتوان به تصميمگيري مطلوبي رسيد.
فكر ميكنيد اين مدل شما چه زماني تكميل شود؟
در حال حاضر با توجه به برخي مشكلات و كمبود امكانات، طرح مورد بحث متوقف شده است.
با تشكر از شما كه وقتتان را به ما داديد، اميدواريم كه اين طرح به انجام برسد و بتوان به صورت بهتري با تواناييهاي آن آشنا شد و آن را مورد ارزيابي دقيقتري قرار داد.