دیدگاه های اجتماعی ابو ریحان بیرونی

حفیظ الله فولادی

نسخه متنی
نمايش فراداده

ديدگاههاى اجتماعى ابو ريحان بيرونى

حفيظ الله فولادى

ابو ريحان محمد بن احمد بيرونى خوارزمى، از بزرگترين دانشمندان ايرانى، به گفته بيشتر كسانى كه درباره او به تحقيق پرداخته‏اند در سال 362 ق. برابر با 973م. در خوارزم و در خانواده‏اى گمنام چشم به جهان گشود. از دوران كودكى و نوجوانى او اطلاع چندانى در دست نيست تا بتوان عوامل مؤثر در كيفيت‏شكل‏گيرى تفكر وى را شناخت. تنها سخنى كه راجع به دوران نوجوانى وى مى‏توان گفت مطلبى است كه خود در كتاب الصيدنه مى‏گويد: «از همان دوره نوجوانى، به سبب علاقه‏مندى فراوان در دانش‏اندوزى، بر حسب سن و حال، در نهاد خود حظى يافته‏ام و يك شاهد در اين مورد بسنده است كه يك رومى در سرزمين ما اقامت گزيد و من دانه‏ها و تخمها و ميوه‏ها و گياهان و جز اينها را مى‏آوردم و نامهاى آنها راء;55(( در زبان او، از وى مى‏پرسيدم و مى‏نوشتم‏». همچنين وى از تاثير بسزاى يكى از رياضيدانان و منجمان بزرگ ايرانى به نام «ابو نصر منصور بن على بن عراق‏» سخن به ميان آورده، كه بى‏گمان در شكل‏گيرى انديشه علمى وى مؤثر بوده است: «پس خانواده عراق از شيرشان مرا تغذيه كردند [كنايه از اينكه بسيار نيكى كردند] و منصور آنها همانند نگهدارى از نهال از من مراقبت كرد».

استاد ديگر او در رشته حكمت و علوم عقلى «عبد الصمد اول‏» بود كه سلطان محمود غزنوى پس از چيرگى بر خوارزم در سال 408ق. او را به اتهام باطنى گرى و الحاد به قتل رسانيد و قصد داشت‏بيرونى را هم با همان اتهام به استادش ملحق كند، ولى وقتى به او گفته شد كه وى سرآمد آن عصر در علم نجوم است و پادشاهان از كسى مانند او بى‏نياز نيستند، به اين دليل سلطان از قتل او منصرف شد و او را با خود به هندوستان برد. بيرونى از سال 408 تا 421ق. همراه سلطان محمود غزنوى بوده و در مدت اقامت‏سيزده ساله خود در هندوستان توانست زبان سانسكريت را بياموزد و تحقيقات گسترده‏اى را در باب آداب و رسوم، عقايد و فرهنگ و ديگر جنبه‏هاى علمى و فرهنگى هندوان انجام دهد. وى در همين زمان چندين كتاب را از زبان سانسكريت‏به عربى و بالعكس ترجمه نمود. حاصل زحمات او در هندشناسى كتاب فى‏تحقيق ماللهند مى‏باشد كه يكى از عالمانه‏ترين و غنى‏ترين تحقيقات انسانى و اجتماعى است كه در دوران قديم در زمينه مسائل مردم شناسى نوشته شده است، يعنى در زمانى كه چنين مطالعاتى در مغرب زمين از حد وقايع نگارى فراتر نمى‏رفته است، ابوريحان بسان مردم شناسى زبردست و متفكرى متبحر، به تحقيق در زواياى زندگى فردى و اجتماعى هندوان پرداخته است.

كارل ادوارد زاخائو، خاورشناس آلمانى و كسى كه با ترجمه دو اثر مهم بيرونى به نام «الآثار الباقية عن القرون الخالية‏» و «فى تحقيق ماللهند» او را به اروپا شناساند، مى‏گويد: من معتقدم در وجود بيرونى يك ويژگى نوين بوده كه به روح انتقادى قرن نوزدهم نزديك است.

در بيان حالات بيرونى، ياقوت حموى مى‏گويد: «او در طول سال دستش از قلم و چشمش از نظر و ذهنش از تفكر جدا نمى‏گشت، مگر دو روز نوروز و مهرگان كه براى تهيه مايحتاج زندگى دست از كار مى‏كشيد». بيرونى خود در كتاب فى تحقيق ماللهند مى‏نويسد: «من به دليل بيگانه بودن با فرهنگ هندوان و ناآشنايى با قراردادهاى زبانى [اصطلاحات و واژگان] آنان، نزد منجمانشان، مقام شاگرد را نسبت‏به استاد داشتم. همين كه اندكى به زبان آنان آگاهى يافتم، آنها را بر علتها آگاه ساخته، برخى برهانها را بر ايشان آشكار نمودم و راههاى صحيح محاسبات را براى آنان روشن كردم، پس با تعجب بر من هجوم آوردند وبراى بهره‏گيرى [از دانش من] ازدحام كردند، در حالى كه مى‏پرسيدند: محضر چه كسى از [منجمين] هند را دريافته و از او [دانش] فرا گرفته‏اى؟ و من توان علمى آنها را آشكار ساختم و با آنكه خوشايندم نبود خود را از آنان برتر مى‏شمردم; چيزى نمانده بود كه مرا به ساحرى نسبت دهند و نزد بزرگان خود مرا به غير از دريا و آب ترشى كه بى‏نياز از سركه است، توصيف نمى‏كردند».

از يكى از فقها به نام على‏بن‏عيسى‏ولوالجى نقل شده كه گفته است: در حالى كه ابوريحان نفسهاى آخر را مى‏كشيد و در حالت احتضار بود بر او وارد شدم. در آن حال از من پرسيد «حساب جدات فاسده‏» را كه زمانى به من گفته بودى، بازگوى كه به چه صورت بود؟ از روى شفقت گفتم آيا در اين وضعيت صلاح است‏به اين بحث پرداخته شود؟ به من گفت فلانى آيا اگر دنيا را ترك كنم و عالم به اين مساله باشم بهتر نيست از اينكه از دنيا بروم و جاهل به آن باشم؟ پس من آن حساب را دوباره گفتم و او هم فهميد و آنچه را از قبل وعده داده بود به من ياد داد. من از نزد وى خارج شدم و هنوز در راه بودم كه صداى شيون و زارى از خانه‏اش به گوشم رسيد.

تاريخ درگذشت‏بيرونى مورد اختلاف نويسندگان بوده است. با اين حال، نظر حكيم غضنفر تبريزى صاحب كتاب المشاطة لرسالة‏الفهرست -كه حدود دو قرن پس از بيرونى نوشته شده است- بايد صحيحترين اقوال باشد كه درگذشت او را روز جمعه دوم رجب سال 440 ق. ذكر كرده است. ابوريحان آثار مهمى از خود به جاى گذاشته كه اكثر آنها در زمينه علوم رياضى، نجوم، تاريخ و علوم طبيعى است، ولى آثار به جاى مانده از وى درباره ملل قديم و هنديان معاصر وى نيز از اعتبار علمى و جهانى برخوردار است. او زمانى كه در دربار قابوس بن وشمگير ملقب به شمس‏المعالى در گرگان كتاب مهم الآثار الباقية عن القرون الخالية را تاليف كرد، با اينكه نويسنده‏اى تازه‏كار بود و كمتر از سى سال از سنش مى‏گذشت، در مقدمه كتاب چنان توصيه به پاك ساختن فكر از تعصب وپيروى از هوا و پيشداورى مى‏كند، كه به محققى مجرب و كارآزموده بيشتر شباهت دارد; و با تاليف همين كتاب است كه بى‏اندازه مورد عنايت‏شمس المعالى قرار مى‏گيرد و به بيرونى پيشنهاد مى‏دهد كه امور مملكت را به او محول كند و فرمانش در هر كارى مطاع باشد، ولى بيرونى نپذيرفته و كارهاى علمى خود را ادامه مى‏دهد. به هرحال بيرونى از جمله انديشمندانى است كه آثار بسيارى را از او در ابعاد مختلف علوم ياد كرده‏اند، هر چند اكثر آنها مفقود شده و در دسترس نمى‏باشند.

362 ق. تولد در خوارزم

ارتباط با دربار قابوس بن و شمگير در گرگان

كشته شدن عبدالصمد اول، استاد حكمت و علوم عقلى بيرونى به اتهام باطنى‏گرى و الحاد به دست‏سلطان محمود غزنوى در جريان تصرف خوارزم و مجبور شدن بيرونى در همراهى وى.

مرگ سلطان محمود غزنوى و به سلطنت رسيدن سلطان مسعود غزنوى

دانش‏اندوزى ابوريحان در زمينه علوم نباتى و غير آن از شخصى رومى.

فراگيرى علوم رياضى و نجوم نزد ابونصر منصور بن على بن عراق‏آموختن علوم عقلى و حكمت نزد عبدالصمد اول

تاليف كتاب الآثار الباقيه.

همراهى بيرونى با سلطان محمود غزنوى در مسافرت به هند و آموختن زبان سانسكريت و تحقيق و ترجمه چند كتاب از سانسكريت‏به عربى و بالعكس

مراجعت از هند

تاليف كتاب فى تحقيق ماللهند

تاليف كتاب القانون المسعودى به نام سلطان مسعود غزنوى

تاليف رساله فى فهرست كتب الرازى

تاليف كتاب الجماهر فى معرفة الجواهر و الصيدنه

وفات ابوريحان بيرونى در دوم ماه رجب

آثار بيرونى

ابوريحان بيرونى كتابى به نام رسالة فى فهرست كتب الرازى تاليف كرده است، كه در آن پس از برشمردن كتابهاى زكرياى رازى و توضيحى پيرامون منشا علم پزشكى و ذكر مراكز قديم علم طب و مباحثى در اين باره، به ذكر كتابها و رسائل خويش مى‏پردازد كه تا زمان تاليف‏كتاب مزبور يعنى سال 427ق. به بيان خودش، 65سال‏ق. و 63 سال ش. از عمر او مى‏گذشته است. او دراين كتاب 113 عنوان كتاب و رساله را به صورت‏دسته‏بندى شده ذكر مى‏كند و سپس به كتابهايى كه ابونصر منصور بن عراق و ابو سهل مسيحى و ابوعلى جيلى به نام او نوشته‏اند، اشاره مى‏كند و مى‏گويد: كتابهاى خودمن فرزندان من مى‏باشند و كتابهايى كه ديگران به نام من تاليف كرده‏اند در حكم فرزندخواندگان من هستند واز اين رو فرقى ميان آنها و فرزندانم نمى‏گذارم. مجموع‏اين كتابها با خود رسالة فى فهرست كتب الرازى به 139 عنوان مى‏رسند، و با توجه به اينكه وفات بيرونى سال‏440ق. است، طبيعى است كه در فاصله بين سالهاى 427 تا 440 ق. كتابهاى ديگرى را نيز تاليف كرده باشد. ازاين رو، كسانى كه به كتابشناسى و فهرست كردن آثاربيرونى پرداخته‏اند، در حدود 185 عنوان اثر از او وبه‏نام او ذكر كرده‏اند. ياقوت حموى مى‏گويد: «من فهرست كتابهاى بيرونى را در وقف جامع مرو در شصت ورقه به خط ريز ديدم‏».

همان طور كه گفته شد از اين مجموعه كثير، بخش عمده‏اى مفقود و تعدادى اندك در كتابخانه‏هاى جهان يافت‏شده‏اند كه شمارى از آنها به زبانهاى گوناگون ترجمه شده‏اند.

بيرونى با ذكر تعداد برگهاى هر يك از كتابها و رسائل خويش آنها را به صورت زير دسته‏بندى كرده است:

1-آنچه مربوط به علم حساب است;

2- درباره شعاعات و ممر;

3- درباره طول و عرض شهرها و فاصله آنها از يكديگر;

4- در باب ابزار و كيفيت استفاده از آنها;

5- در باب زمان و اوقات;

6- در باب مذنبات (دنباله‏دارها);

7- در باب احكام نجوم;

8- آنچه مربوط به هزل و چيزهاى سخيف است;

9- آنچه در باب عقايد و اديان وملتهاست.

علت تعدد و تنوع آثار بيرونى را علاوه بر نبوغ ذاتى وى، بايد در وسعت اطلاعات و نيز تسلط او بر چند زبان دانست كه قدرت استفاده از منابع بيشتر و متنوعتر را به وى داده بود. بيرونى همان طور كه در بررسيهاى اجتماعى خود همواره دو طبقه عوام و خواص را مد نظر داشته است و خواص را در مرتبه والاى نگرشهاى اجتماعى ديده است، آثار خود را نيز همواره براى خواص تاليف كرده است; چه، در نظر او يكسان بوده كه عوام مطالب او را فهم كنند و يا از درك آن عاجز باشند. از اين رو آثارش را با عباراتى موجز و دشوار نوشته است كه فهم آنها مستلزم دقت مضاعف مى‏باشد. در اين باره يكى از شاگردانش بنام امام حكيم «اللبيبى‏» بر حاشيه يكى از كتابهاى استاد نوشته است كه عادت شيخ ما «الاستاذ الرئيس‏» رحمه‏الله چنان بود كه اگر مثالهايى در كتابهاى خود مى‏آورد - و اين خود بندرت اتفاق مى‏افتاد - آن را با عبارتهاى فصيح، دشوار و ديرياب ذكر مى‏كرد، من دليل آن را از استاد پرسيدم، گفت از آن روى در آثار خود از ايراد مثال پرهيز مى‏كنم تا خواننده آنها براى درك مطالبى كه در آنها به وديعه گذارده‏ام كوشش و اجتهاد به خرج دهد و اين طبعا براى كسى ميسر است كه صاحب اط‏لاع و مجتهد و دوستدار علم باشد و براى مردمى كه از اين دسته نيستند، تفاوتى نمى‏بينم كه آن را دريابند يا درك نكنند، زيرا فهم يا عدم فهم آنان براى من يكسان است.

بيرونى كتابهاى بسيار مهمى در زمينه علوم مختلف تاليف كرده است كه برخى از آنها به شرح زير است:

1 - القانون المسعودى فى الهيئة و النجوم كه از درخشانترين آثار علمى بيرونى در علم هيات و نجوم است. ياقوت حموى در توصيف آن مى‏نويسد: مطالب اين كتاب هر آنچه قبل از آن درباره علم نجوم و حساب نگاشته شده بود همه را تحت‏الشعاع خود قرار داد. به پاداش تاليف همين كتاب سلطان مسعود غزنوى پيلوارى سيم براى او فرستاد، ولى آن را نپذيرفته و به خزانه بازگردانيد.

2 - الجماهر فى معرفة‏الجواهر كه درباره كانى‏شناسى است، اين كتاب به يك مقدمه و دو قسمت تقسيم مى‏شود. در مقدمه به بيان پاره‏اى مسائل انسانشناختى و جامعه‏شناختى از قبيل منشا زندگى اجتماعى، مدنيت، پيدايش صنايع و مشاغل، رهبرى و شرايط آن سخن گفته است و در قسمت دوم آن، درباره فلزات بحث كرده و توانسته است وزن مخصوص اجسام مختلفى را معين كند كه با آنچه امروزه با دستگاههاى دقيق به دست آمده تطبيق كرده و يا تفاوت اعشارى خيلى كمى پيدا مى‏كند; و اين امر حيرت آور است.

3 - بيرونى تنها يكى از آثارش به نام التفهيم فى اوائل صناعة التنجيم را به زبان فارسى و عربى تاليف كرده كه در چهار علم اصلى يعنى هندسه و حساب و هيات و احكام نجوم و يك فن فرعى عملى، يعنى اسطرلاب مى‏باشد. اين كتاب در واقع چكيده و عصاره بخش عمده‏اى از معلومات رياضى و نجومى وى و مباحثى كه در ديگر تاليفات خود آورده مى‏باشد; زيرا موضوعاتى را كه درباره هندوان در اين كتاب مطرح كرده است، به طور مفصل در كتاب ديگرى (فى تحقيق ماللهند) آورده است و بحثهاى مربوط به تواريخ ملل و اقوام مختلف و طرزگاه‏شمارى آنان و اسامى ماهها و غيره نيز كه در اين كتاب آمده به صورت مشروح در كتاب الآثار الباقية به آنها پرداخته است; و نيز آنچه در اين كتاب درباره اسطرلاب و مسائل علم هيات و رياضيات و نجوم مطرح شده است. براى هر يك از اينها كتاب و يا رساله مستقلى را اختصاص داده است.

دو كتاب «فى تحقيق ماللهند من مقولة مقبولة فى العقل او مرذولة‏» و «الآثار الباقية عن القرون الخالية‏»، عمده بحثهاى مربوط به جوامع انسانى و آداب و رسوم و جشنها و عيدها و ذكر تاريخهاى ملل مختلف را در بردارند، كه اولى بيشتر در زمينه هندشناسى است و دومى شاهكار بيرونى در گاهشمارى است. اين دو كتاب، منابع اصلى بحثهاى آينده اين فصل به شمار مى‏آيند. كارل ادوارد زاخائو در مقدمه مهمى كه بر ترجمه فى تحقيق ماللهند نوشته است، درباره طرح ابواب كتاب اظهار كرده كه: «صورت كلى اغلب بابها از سه بخش تشكيل مى‏گردد; در بخش اول خلاصه‏اى از مساله را آنگونه كه خود بيرونى دريافته است، مطرح مى‏كند; در بخش دوم چنانچه بحث از دين و فلسفه و نجوم باشد، به طرح عقايد هندوان و ذكر شواهدى از كتابهاى آنان مى‏پردازد و چنانچه بحث از ادبيات و تاريخ و جغرافيا و قوانين و آداب و رسوم باشد، مطالبى را كه در اين موارد به صورت شفاهى شنيده و يا خود مشاهده كرده است، بيان مى‏دارد; و در بخش سوم از هر باب چنانچه موضوع مورد بحث‏براى خواننده غريب و نامانوس جلوه نمايد، ضمن مقايسه آن با موارد مشابه آن از اقوام و ملل ديگر، سعى در مفهوم كردن موضوع مى‏كند، و اين بدان علت است كه قصد وى از تاليف كتاب «فى تحقيق ماللهند» آن نيست كه كاستيها و نقاط ضعف جامعه هند را آشكار ساخته و به ابطال آرا و اقوال آنان بپردازد، بلكه همان‏طورى كه در خاتمه كتاب ذكر كرده است، مى‏كوشد تا تصويرى درست و راست از حيات روحى و معنوى مردم هند را در برابر ديگران قرار داده و زمينه تعامل اجتماعى ديگران با هندوان را فراهم سازد.

ذكر اين نكته ضرورى است كه چون ما در صدد هندشناسى نيستيم، از اين پس سعى خواهيم كرد به آنچه از اين دو كتاب مى‏پردازيم صورت كلى دهيم و مطالعه بيرونى از هند را نمونه‏اى از نحوه نگرش او در مورد مسائل اجتماعى قلمداد كنيم.

روش تحقيق بيرونى

عمده آثار بيرونى در زمينه رياضيات، نجوم، تاريخ، جغرافيا، طب، ادبيات و زبان‏شناسى، دين شناسى، مردم شناسى و گاهشمارى بوده و از اين رو، برخلاف فيلسوف معاصر خود ابن سينا، كمتر به مباحث فلسفه پرداخته است; ولى معنى اين سخن آن نيست كه بيرونى هيچ‏گونه انديشه فلسفى نداشته و يا لااقل به اين گونه مسائل نمى‏انديشيده است. زيرا در ضمن برخى از كتابهاى خود به پاره‏اى مسائل فلسفى و آراى فلاسفه اشاراتى داشته و همچنين ميان او و ابن سينا بحثهايى رد و بدل شده كه با اينكه بيشتر در زمينه علوم طبيعى و رياضى است، برخى از مسائل فلسفى را نيز به بحث كشيده است. به هرحال تفاوت موضوعهاى مورد بررسى اين دو دانشمند بزرگ، تفاوت روش تحقيق آنها را به دنبال داشته است و از اين رو، ابن سينا بيشتر روش تعقلى و بيرونى روش تحقيق تجربى را به كار گرفته است. او در به كارگيرى روش تجربى دقايق و ظرائفى را به كار گرفته كه نشان عظمت فكرى او و سبب اعجاب دانشمندان علوم جديد است.

بيرونى در مقدمه كتاب الآثار الباقيه يادآور مى‏شود كه يكى از اديبان از وى درخواست كرد تا درباره تاريخهايى كه ملتها به كار مى‏برند و اختلافهايى كه در مبدا پيدايش آنهاست و ماهها و سالهايى كه متفرع بر آن اصل پيدايش هست و اسبابى كه منجر به اين اختلافها در بين آنان شده و عيدهاى مشهور و روزهايى كه براى آن عيدها و اعمال مربوط به آن، ذكر شده است و غير آنها از چيزهايى كه مورد اختلاف بعضى از ملتهاست، شرح دهد.

وى در زمينه شيوه تحقيق، درباره اين مسائل به نكاتى اشاره دارد كه پاره‏اى از ويژگيهاى تحقيقاتى او را نشان مى‏دهد. او مى‏نويسد: بهترين شيوه براى رسيدن به آنچه از من درخواست كرده‏اند، شناخت اخبار مربوط به امتها و اعصار گذشته است; زيرا بيشتر آن اخبار بيان كننده حالتها و رسومى است كه از رسمها و شريعتهاى آنان باقى مانده است و با استدلال عقلى و سنجش امور محسوس قابل مشاهده نمى‏توان به آنها دسترسى پيدا كرد. بنابراين، راهى جز تقليد از نويسندگان و اهل اديان و انديشمندان و كسانى كه به آن اديان عمل مى‏كردند، و نيز جز با پذيرش اصول آنها و مقايسه بحثها و نظرهاى ايشان براى اثبات بعضى اصول با بعض ديگر، وجود ندارد. امكان اين پيروى و پذيرش، پس از پيراستن نفس از صفات و رذائلى كه اكثر مردم را به فساد كشانده و صاحبانش را از ديدن حقيقت كور ساخته، همانند عادتهاى عوام پسند و تعصب و پيروى از هواى نفس و رياست‏طلبى و مانند اينها، ميسر خواهد شد. آنچه ذكر شد براى دستيابى به كنه مقصود و ازاله آنچه موجب شك و شبهه مى‏شود، بهترين راه و قويترين ياورى است كه بايد در پيش گرفته شود و به غير آن نيل به هدف -ولو با تحمل رنج‏سخت و كوشش بسيار- محقق نخواهد شد.

در مجموع از عبارت فوق و ملاحظه برخى ديگر از عبارتهاى مذكور در ديگر آثار بيرونى، ويژگيهاى ذيل را مى‏توان استخراج كرد:

الف) اتخاذ روش مناسب با موضوع تحقيق: بيرونى در هر موضوعى روش خاص آن را به كار مى‏گيرد; آنجا كه تحقيق در تاريخ و گاهشمارى ملتهاى گذشته مى‏كند، با توجه به روحيه حقيقت‏جويى كه در اوست، درصدد دستيابى به منابع اصيل و دست اول است; يعنى همان منابعى كه امروزه اكثر آنها در اختيار نيست و از اين جهت، آثار بيرونى خود به عنوان منبع شناخته مى‏شوند; و آنجا كه تحقيق در آداب و رسوم و فرهنگ ملتى است، خود به مشاهده و ضبط واقعيتها مى‏پردازد و در اين راه از هيچ كوششى دريغ نمى‏كند و با مشقت تمام به فراگيرى زبان علمى و محلى قومى كه مى‏خواهد درباره آنها تحقيق كند، مى‏پردازد و با كمك گرفتن از دانايان قوم به شيوه مطلوب، سعى در رسيدن به مقصود مى‏كند. بيرونى در اين باره چنين مى‏گويد:

«راههاى ورود در آن [علوم و معارف هندى]، مرا به زحمت انداخت، با آنكه در حرص [نسبت‏به فراگيرى آن علوم] در روزگار خود يگانه بودم و نهايت كوشش خود را بدون هيچ بخلى در جمع‏آورى كتابهاى ايشان از هرجا كه احتمال ى‏رفت‏به كار بردم و به حضور هر كسى كه مى‏توانست مرا به كتابى برساند، رسيدم‏».

ب) دخالت ندادن تمايلات شخصى يا گرايشهاى نحله‏اى در تحقيق: قبلا بيان شد كه بيرونى «الآثار الباقيه‏» را در حدود 29 سالگى نوشته است، با درنظر گرفتن توصيه وى به لزوم پيراستن نفس از عواملى كه مانع رسيدن به حقيقت‏شده و باعث هلاكت مى‏شوند و با ملاحظه اين نكته كه خود او در عمل اين ويژگى را در آثارش رعايت كرده است، انسان بيشتر به ارزش تحقيقات علمى او پى مى‏برد، زيرا، در صورتى كه تحقيقات او آغشته به پيشداوريها و تعصبهاى قومى و مذهبى و ديگر موانع بود، ديگر بيرونى كسى نبودكه از سوى مستشرقين به عنوان يكى از بزرگترين دانشمندان اسلامى در عصر قرون وسطايى اروپا معرفى شود. بيرونى نسبت‏به مليت‏خود تعصبى نداشته و گواه بزرگ اين عدم تعصب او، همان وسعت دايره تحقيقات بى‏طرفانه او نسبت‏به عقايد و آداب و رسوم و بسيارى از مسائل مختلف اجتماعى و نژادى و دينى و جغرافيايى ملتهاى گوناگون گذشته و معاصر خود است. او در مقدمه كتاب «فى تحقيق ماللهند» پس از گفتگوى خود با استادش ابوسهل تفليسى درباره كسى كه نسبت نادرستى در كتابش به معتزله داده بوده و تذكر اين نكته كه چنين نسبتهايى درباره اديان و مذاهب ديگر بخصوص مخالفين، و كسانى كه تعامل با آنها بسيار ضعيف است، در سطح گسترده‏ترى وجود دارد، اشاره مى‏كند كه در ضمن گفتگو به اديان و مذاهب موجود در هند مثال زدم كه اكثر مطالب مكتوب درباره آنها مغشوش و بى‏اعتبار بوده و همراه با پيشداوريها و دخالت اغراض و اميال در نقل مطالب بوده است. بيرونى در ادامه مى‏نويسد: وقتى استاد حقيقت گفته او را دريافت، وى را تشويق كرد تا آنچه درباره هندوان مى‏داند به رشته تحرير درآورد تا براى كسانى كه قصد مناقضه و رد نظريه‏هاى آنان را دارند، كمك و براى كسانى كه قصد مخالطه و آميزش و معاشرت با آنان را داشته باشند ذخيره مطمئن و موثقى باشد.

سپس بيرونى مى‏افزايد: «و استاد آن [نقل مصون از تحريف و حب و بغض در باب هنديان] را در خواست كرد و من آن را به انجام رسانيدم، بدون اينكه بر دشمن بهتان بزنم و از حكايت كلام او، هرچند خلاف حق بوده و شنيدنش نزد اهل حق در نهايت زشتى باشد، در تنگنا قرار گرفته و سرباز زنم. چه، اين باور داشت اوست كه خود به آن آگاهتر است; و اين كتاب، كتاب برهان و جدل نيست تا اينكه در آن ادله دشمنان ايراد شود و آن دسته از ادله آنها كه مخالف حق هستند، نقض گردد، بلكه آن، كتاب حكايت است; پس كلام هنديان را به همان نحو كه خودشان اعتقاد دارند نقل مى‏كنم و آنچه يونانيان با آنان در آن شريك هستند، براى اثبات همسانى بين عقايد آنان اضافه مى‏كنم‏».

او همچنين در كتاب «آثار الباقيه‏» اظهار مى دارد كه تعصب ورزيدن چشمهاى بينا و گوشهاى شنوا را كور و كور مى‏سازد و شخص را به انجام كارهايى وامى‏دارد كه با اعتقاد به اصول درست انجام آن كارها بخشيدنى نيست.

ملاحظه مى‏شود كه اهتمام بيرونى بر اين بوده است كه به دور از تعصب و پيشداورى و ظاهربينى، عادات و سنن وعقايد دينى مردم مورد تحقيق خود را بشناسد و آرا ورسوم و عادات آنان را چنانكه هست‏به ديگران بشناساند; يعنى همان شيوه‏اى كه امروزه دانشمندان علوم اجتماعى بيان مى‏كنند مبنى بر آنكه محقق در گزارش از واقعيت، بايد سعى كند واقعيت را آن طور كه هست گزارش نمايد نه آنگونه كه گزارشگر، خود مى‏خواهد و اين در صورتى ميسر است كه محقق از پيشداوريها و موانع ديگرى كه مانع از فهم واقعيت هستند، اجتناب كند. به هر حال، بيرونى با اعتقاد اسلامى خود، بدون پيشداورى و با رعايت تمام جوانب درصدد بوده گزارشى مطابق با واقع از آداب ورسوم و سنن اقوام مورد مطالعه خود، تهيه نمايد.

ج) مطالعه تطبيقى: از ويژگيهاى بارز تحقيقات بيرونى، تطبيق و مقايسه موضوعات مورد مطالعه با موارد مشابه آن در ميان اقوام و ملل ديگر مى‏باشد. اين رويه از آنجا كه موجب نزديكى و پى بردن به مشابهت فرهنگها با يكديگر و سهولت در شناخت پديده‏هاى فرهنگى مى‏شود، اهميت‏بيشترى پيدا مى‏كند. او در كتاب «فى تحقيق ماللهند»، بسيار به مقايسه عقايد علمى و دينى هندوان با ملل ديگر مانند يهود و نصارى و مسلمين مى‏پردازد و در واقع از قديمترين دانشمندانى است كه بحثهاى مقايسه‏اى اديان را مطرح كرده‏اند.

د) حقيقت‏جويى: با اينكه بيرونى در علم نجوم تبحر فوق‏العاده داشت و به بركت همين مهارت، از دم تيغ سلطان محمود غزنوى جان سالم به در برد، در كتاب «التفهيم لاوائل صناعة التنجيم‏» و «آثار الباقيه‏» هر جا سخن از حكم نجومى به ميان آورده، صريحا بى‏اعتقادى خويش به احكام نجوم و سستى اساس اين فن را بيان نموده است. در «آثار الباقيه‏» ضمن نقل ماههاى فارسى مى‏نويسد: «بر اين عقيده بودم كه به حكايت ماههاى پارسى از ديگران بپردازم و از خود چيزى بر آن نيفزايم، ولى چون كذب و محالات و آراى ركيك بسيار در آنها راه يافته، اگر به تصحيح اين اقوال و حكايات نپردازم، ترك نصيحت كرده‏ام; از اين رو، در آن جاهايى كه سخنان باطلى مى‏يابم به تصحيح آنها اقدام مى‏كنم‏».

همچنين در ابتداى باب پنجم از كتاب «التفهيم‏» كه درباره احكام نجوم سخن مى‏گويد، اظهار مى‏دارد: «هرچند كه اعتقاد ما اندرين صناعت مانند اعتقاد كمترين مردمان است...چه، صناعات احكام نجوم... ريشه‏هايش سست و شاخه‏هايش ناتوان و مقياسهايش پريشان است و در آن گمان بر يقين مى‏چربد». اين عبارتها حاكى از روحيه حقيقت‏جويى است كه بر انديشه و عمل بيرونى حاكم بوده است. زاخائو در همان مقدمه بر «فى تحقيق ماللهند» مى‏نويسد: «بيرونى عادتا از هر گونه افكار خرافى آزاد و مبراست و براى درك حقيقت هر منظورى از خود گذشتگى بى‏حد ابراز [مى‏كند] و از تحمل هيچ‏گونه رنج ومشقت روگردان نيست و هيچ فرصتى را تا وقتى كه به طور كلى يا نحو خاصى، راه حق و صواب را به دست آورد، فوت نمى‏كند و با فلاسفه هندوى كافر به عطوفت و مهربانى بحث و مناظره كرده و مسائل و قضاياى علمى آنان را تصديق يا رد مى‏كند».

ه) استفاده از روش رياضى در مطالعات اجتماعى و تاريخى: بيان بحثهاى تاريخى و اجتماعى در قالب روشهاى رياضى از قبيل آوردن جدولها و آمار و ارقام، از به كارگيرى روش رياضى در بررسى موضوعات حكايت مى‏كند. به همين دليل در «آثار الباقيه‏» با آوردن جدولهاى گوناگون از طبقات پادشاهان و مبادى تاريخها و تقويمهاى ملل مختلف و كيفيت تعيين زمانها و تنظيم سالها، گرايش خود را به تاريخ تقويمى و نه تاريخ تقريرى يا سياسى، نشان داده است و به نقل وقايع و حوادث صرف اكتفا نكرده است. در نتيجه همين بينش رياضى است كه در برگزيدن روايات و اخبار، احتياط مضاعفى را معمول مى‏دارد و تحقيقات در باب انسان و اجتماع را با ارزشيابى انواع مختلف سندها و مدارك آغاز مى‏كند تا اينكه محتواى گزارشها آميخته به وهميات و مطالب بى‏پايه نشده و به نتايج‏خلاف واقع منجر نشود.

و) مشاهده مشاركتى: بيرونى با اقامت در سرزمين هند و فراگيرى زبان دشوار سانسكريت و تحمل مشقتهاى بسيار در اين راه، جهت ارتباط مستقيم و تنگاتنگ با دانشوران و عوام آن جامعه، سعى داشته تا آنچه را كه تحصيل مى‏كند نتيجه همدلى با آنان بداند و از اين راه بتواند به كنه و عمق اعمال و رفتار فردى و اجتماعى آنان رهنمون شود; و اين روشى است كه امروزه مردم‏شناسان و جامعه‏شناسان براى توصيف و گزارش دقيق و منطبق با واقعيت مورد مطالعه، بدان توصيه و عمل مى‏كنند. به عنوان مثال مالينوسكى در نتيجه اقامت طولانى و مستقيم خود با بوميان جزاير اقيانوس آرام بود كه توانست‏به فهم قواعد رفتارى و آداب و رسوم آنان نائل آيد.

تفاهم ميان فرهنگى و موانع آن

جوامع انسانى در اثر ارتباطات و تبادلهاى علمى و فرهنگى و اقتباس بهترينها به رشد و توسعه علمى و فرهنگى دست مى‏يابند و ميزان رشد و توسعه فرهنگى آنان، بستگى به سطح ارتباطات و تبادلها دارد. از سوى ديگر در صورت فقدان تفاهم ميان فرهنگى بين دو جامعه، امكان تبادل علمى و فرهنگى وجود ندارد و زمينه براى ركود و عقب ماندگى يك جامعه در زمينه‏هاى مختلف اجتماعى فراهم مى‏شود. ابوريحان در خصوص جامعه هند زمان خويش كه يك جامعه بسته است مبانيت دينى، تباين در زبان وآداب و رسوم و خود بزرگ بينى را به عنوان عواملى كه راه نفوذ به درون فرهنگ جامعه هندى را بسته و اين فرهنگ را براى ديگران ناشناخته مى‏سازد نام مى‏برد. بيرونى در مدت اقامت‏سيزده‏ساله خود در جامعه هندى با زحمت فراوان، زبان آنان را فرا گرفته و به تحقيق در زواياى مختلف زندگى علمى، دينى و فرهنگى هندوان پرداخته است. او پس از مراجعت از هند نتيجه تحقيقاتش را در كتاب «فى تحقيق ماللهند» آورده است و در آغاز كتاب، اسباب جدايى دو ملت ايران و هند از يكديگر را در فقدان تفاهم ميان‏فرهنگى و موانع آن يافته و آنها را چنين برشمرده است:

مبانيت زبانى:

زبان گفتارى و نوشتارى مردم هند بسيار عريض و طويل و دشوار است، به گونه‏اى كه براى يك چيز چند لفظ را به كار مى‏برند و يا يك لفظ را براى چند چيز استعمال مى‏كنند كه براى رسيدن به معناى مورد نظر، نياز به قرينه‏هاى بسيار است; همچنين زبان گفتارى آنان تقسيم مى‏شود به زبان مبتذل، كه بازاريان به كار مى‏برند و زبان فصيح، كه داراى اشتقاقات و دقايق نحوى و بلاغى فراوان و مورد استعمال اهل فضل و اديبان آنان است. آنان كتابهاى علمى خود را به قصد محفوظ ماندن از تحريف به نظم در مى‏آورند، تا چنانچه چيزى كم و زياد شود به سرعت و آسانى تشخيص داده شود كه چنين كارى، دشوارى فهم معارف آنان را به دنبال دارد.

افزون بر همه اينها، تلفظ بسيارى از كلمات آنان، به جهت ابتداى به حروف ساكن، دشوار بوده و كتابت‏برخى از آنها نيز براى ديگران مشكل مى‏باشد; و در اين راستا، نسخه‏برداران از كتابهاى هندوان بى‏مبالاتى به خرج داده و لغات آنان را به غلط ثبت مى‏كنند، كه باعث‏شده لغت جديدى درست‏شود كه نه خود نسخه‏بردار آن را فهم مى‏كند و نه اهل آن زبان.

وجود چنين دشواريهايى در باب اساسى‏ترين وسيله انتقال پيامها، افكار و احساسات، عدم اقبال ديگران به داشتن ارتباط با چنين جامعه‏اى را در پى خواهد داشت.