آن كه نسبت به صدور فتوا جسارت بيشترى دارد نسبت به آتش جهنم نيز جسورتر خواهد بود.
بارِِ گران لغزشها و گفتار سست مفتى برعهده خود اوست وهركس بدين فتاوا عمل كند و به اشتباه افتد مسؤوليت آن بر صاحب فتواست.
مفتى بايد از قياسها پيش داوريها و معيارهاى شخصى و سليقه اى بپرهيزد تا گرفتار نتايج باطل نگردد.
زيرا اظهار نظرهاى شتابزده و سست مدرك سبب مى شود كه فتواهاى مشتبه صادر شود. چه بسا حلالى حرام گردد و حرامى حلال شمرده شود.
پيامدِ سهمگين اين جابه جايى و تغيير احكامِ الهى دامن مفتى را مى گيرد كه با سهل انگارى اقدام به صدور فتوا نكند و احتياط و دقت كافى را مبذول ندارد.
راويى مى گويد:
هر گاه حديثى را كه از جعفربن محمد(ع) شنيده ام به ياد مى آورم قلبم مى خواهد از هم بشكافد. آن گاه كه فرمود:
(من عمل بالمقاييس فقد هلك واهلك و من افتى الناس بغير علم و هولايعلم الناسخ من المنسوخ والمحكم من المتشابه فقد هلك واهلك.)9
هر كس به قياسها و ملاكهاى خود ساخته عمل كند خود و ديگران را نابود كرده است. آن كه بدون دانش لازم ياشناخت ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه فتوا دهد موجبات هلاك خود و ديگران را فراهم مى آورد.
فقيه توانا آية اللّه كلباسى تحت تأثير چنين هشدارهايى مى گويد:
(نمى خواستم رساله بنويسم ليكن ميرزاى قمى حكم كرد كه بايد رساله بنويسى و فتواى خود را باز گويى. من در پاسخ گفتم: بدنم طاقت جهنم ندارد. و سرانجام به اصرار وى رساله نوشتم.)10
يا شيخ مرتضى انصارى (م: 1281 هـ . ق) با اين كه از همگنان خودبرتر بود و همگان براين مطلب گواه و صاحب جواهر در واپسين روزهاى زندگانى درباره وى گفته بود: (هذا مرجعكم من بعدى) ومجتهدان و صاحب نظران بسيارى بر اعلميت او گواهى
داده بودند وقتى ناگزير مى شود و اين مسؤوليت را مى پذيرد به مولاى خود حضرت على (ع) چنين عرض مى كند:
(مولاى من! اين مسؤوليتى كه بر دوشم آمده بس خطير است و مهّم از تو مى خواهم كه از لغزش و اشتباه و ترك وظيفه نگاه دارى و در طوفانهاى حوادثِ ناگوار همواره راهنمايم باشى).11
عالمان بزرگ گذشته از ساير اشتغالاتى كه داشته اند در امور معنوى و حالِ خويش عبادت نيز گوى سبقت را از ديگران ربوده بودند. شب زنده داريها راز و نيازها نيايشها ذكر و زيارتها و صدق نيتهايى كه تاريخ از صفاى دل و پاكيِ ضمير آنان حكايت كرده بسيار شوق انگيز است.
مراجع همان گونه كه رساله فقهيّه مى نگاشته اند خود رساله اى عمليّه و سلوكيّه بوده اند.
درباره شيخ مفيد گفته اند:
(شبها مختصرى مى خوابيد باقى را به نماز يا مطالعه يا تدريس يا تلاوت قرآن مجيد مى گذرانيد)12
در حالات مرحوم ميرزاى شيرازى نوشته اند:
(بسيارى از آيات قرآن و دعاها و زيارتها را از حفظ داشت. رقيق القلب بود. چشمه اشكش جوشان بود. با صداى بلند بسيار مى گريست).13
از صفاى درونى فقيه بزرگ شيعه مرحوم كاشف الغطاء گزارش كرده اند:
(در عبادت و صفاى باطنى و حالت تضرع و زارى به درگاه حضرت بارى و تهجد و سحر خيزى ودعا و مناجات يكى از اوتاد روزگار بوده و تا سر حد قدرت نمى گذاشت
عملى مستحبى از او فوت شود.14
اين بزرگان در پرتو صفاى روحى و تهجدى كه داشته اند همواره ازهدايتها و كمكهاى خداوند برخوردار مى شدند. در حالاتِ خوش عبادت مانند عارفى واصل جذب حقيقت مى شدند و اين مجذوبيّت باعث شده بود كه هميشه و در همه حالات متوجه حق باشند و با ظاهر و باطنى آراسته ايّامِ عمر را پشت سر بگذارند. درباره فقيه و مرجع بزرگ مرحوم آخوند خراسانى نوشته اند:
(روح جذبه حق ازعباداتش هويدا بود... در سجده سوز و گدازى داشت... گويا محبّ واصلى است كه داد از زمان فراق دارد يا عبد خطاكارى است كه اين همه خوف و اضطراب دارد. باطنى صاف و ظاهرى نظيف داشت. ابداً بيرايه نداشت و از تزوير و تدليسات برى و عارى بود. و درغايت مراقبتِ نفسِ خود بود.)15
آنچه نگاشتيم نَمى بود از يَم. نمونه هاى آفتاب گون در زندگانى بزرگان دين فراوان است كه اكنون مجال ذكر آنها نيست.
رياست طلبى دنيا جويى دنيا خواهى از آفات هستى سوز مرجعيت است. آنان كه در پى نام اند و نان نمى توانند مقتداى مردمان باشند و آنان را به صراط حق راهنما. نمى شود به اينان اطمينان كرد كه بتوانند از خطرها بگذرند و سنگلاخها را به جان بخرند و در كمند جاه و نان گرفتار نيايند و دين خدا و خلق خدا را به ثمن بخس نفروشند. نام و نان موريانه اى است كه با اندك غفلت روزنه اى مى يابد و همه چيز را به باد فنا مى دهد. مراقبت مواظبت و هوشيارى شرط راهيان اين راه است.
خوشبختانه تاكنون بسيارى از مراجع سربلند از اين امتحان به در آمده اند و اندك كوتاه آستينان دراز دست و آلوده دامنان و دنيا آلودگان نتوانسته چهره درخشان مراجع بزرگوار را
مكدر سازند. تاريخ جلوه هاى خواندنى و تحسين برانگيزى در اين زمينه دارد. لازم است در آينده نيز اين نهاد با دقّت كافى شيوه سلف صالح را ادامه دهد و قداست آن مقامِ منيع را با خلوص و پاكى پاس دارد. با اخلاص از وسوسه هاى نفسانى آزاد شود و در تأييد آن كسى كه لياقت فزونترى براى تصدى اين مهم دارد بكوشد.زيرا كمترين مرحله ترك هواى نفس كه از حديث معروف تقليد استفاده مى شود اين است كه اگر مجتهدى در خود شرايط و شايستگيهاى لازم را براى اين منصب نمى يابد كنار رود و راه را براى شايسته آن مقام بازگذارد.حسادتها جاه طلبيها مانع از اين نشود كه به جاى تقويت ديگرى كه صلاحيت بيشترى دارد در بند هواى نفس گرفتار آيد و به تضعيف او بپردازد.
مصلحت اسلام و مسلمانان مقدم برمصالح شخصى است. خود را بايد براى اسلام خواست نه اسلام و مسلمانان را براى خود.
رياست چهار روزه دنيايى فانى ارزش آن را ندارد كه دست به تكثير رساله زد و در اين عصر حساس و خطرناك جبهه دين و زعامت دينى را تضعيف كرد.
اين گونه اعمالِ نسنجيده وگاهى برخاسته از هواهاى نفسانى در كلام معصومين(ع) به طور مطلق خيانت شمرده شده است. خيانت به مصالح امت مسلمان و آن قدرت و نفوذى كه در پرتو مرجعيّت توانا انتظار مى رود. تفرقه در هر يكى ازابعاد رهبرى و رياستى مسلمانان (اگر چه رياست فتوايى باشد) رخنه در وحدت آنان ايجاد مى كند و باعث تضعيف جبهه اسلام مى گردد.
به فرموده پيامبر اكرم(ص):
(من تقدم على قوم من المسلمين وهو يرى ان فيهم من هو افضل منه فقد خان اللّه ورسوله والمسلمين)16
هركس خود را پيشواى دسته اى از مسلمانان سازد در حالى كه ببيند از او برتر و سزاوارترى هست به خدا و پيامبر و مسلمانان خيانت كرده است.
مطلب كاملاً گوياست و نياز به توجيه ندارد. فلانى خود را شايسته دانسته و طبق
تشخيصِ خود اين مسند راپذيرفته و يا احساس مسؤوليت كرده است و... اينها تسويلات نفس و القائات شيطان است و ناشى از حبّ رياست. هركس خودش را بهتر از ديگران مى شناسد: