کمدی الهی گدار

نسخه متنی
نمايش فراداده

کمدي الهي گدار

کمدي الهي گدار

نگاهي به فيلم موسيقي ما Notre Musique

آخرين ساخته ژان لوک گدار

موسيقي ما، آخرين ساخته ژان لوک گدار به تازگي در سينماهاي لندن به نمايش درآمده و

بحث هاي موافق و مخالف زيادي در مطبوعات و ميان منتقدان سينمايي برانگيخته است.

مخالفان گدار آن را اثري "پيچيده، مغلق، گيج کننده، غير قابل فهم، متظاهرانه، پر از

ادا و اصول و خسته کننده" ارزيابي کرده اند؛ در حالي که طرفداران گدار آن را فيلمي

"متفکرانه، چند صدايي، شاعرانه و مکاشفه اي فلسفي در احوال انسان و خشونت، بربريت و

سرشت ويرانگر" او دانسته اند.

با اين حال گدار نشان مي دهد که هنوز در سن ?? سالگي با شور و شوق دهه شصت و به

شيوه اي تجربي فيلم هاي شخصي و روشنفکرانه اش را مي سازد و اين قدرت را دارد که

تماشاگران سينما را به چالش طلبد، اگرچه اخيرا در گفتگويي اعتراف کرده که عمر سينما

ديگر به پايان رسيده است.

ژان لوک گدار از اواخر دهه پنجاه کارش را به عنوان منتقد فيلم با مجله "کايه

دوسينما" به سردبيري آندره بازن شروع کرد و بعد به همراه گروهي از نويسندگان ديگر

اين نشريه مشهور سينمايي مثل فرانسوا تروفو، ژاک ريوت، کلود شابرول، اريک رومر و

ديگران به فيلمسازي روي آورد و با ساختن فيلم هايي غير متعارف و متفاوت با سنت رايج

فيلمسازي در فرانسه، جنبشي را با عنوان "موج نو" بوجود آوردند که تاثير آن هنوز تا

امروز باقي است.

گدار از همان نخستين فيلمهاي خود بسياري از قواعد مرسوم سينما را شکست و با ابداع

قوانين تازه، زبان سينما را متحول کرد و بر قابليت هاي بياني آن افزود. او از

نخستين فيلم خود، »از نفس افتاده»

(????)تا کنون بي وقفه و يک نفس فيلم ساخته (حدود ?? فيلم) و همواره يکي از جنجالي

ترين و بحث برانگيز ترين سينماگران تاريخ سينما بوده است.

سينماي گدار سينماي پيچيده اي است و اين پيچيدگي نه تنها در ساختار روايتي فيلم

بلکه درشخصيت پردازي، سبک تصويري و تک تک عناصرفيلم ديده مي شود.

در سينماي گدار بسياري از عناصر جذاب سينماي داستاني متعارف مثل تعليق، هيجان و

سرگرمي عمدا حذف شده و به جاي آن گدار با نوعي فاصله گذاري نمايشي و تصويري از

تماشاگر دعوت مي کند هنگام تماشاي فيلم او در باره آن تامل کرده و بينديشد.

در « موسيقي ما» نيز گدار دست به يک تجربه متفاوت و منحصر به فرد سينمايي مي زند.

وي کمدي الهي دانته را نقطه عزيمت کار خود قرارداده و فيلم خود را همانند اثر دانته

به سه بخش تقسيم مي کند: دوزخ، برزخ و بهشت. اين فيلم نه تنها يک اثر ادبي، سياسي و

فلسفي است بلکه در عين حال همانند يک قطعه موسيقي سمفونيک است که هر بخش، يکي از

موومان هاي سه گانه آن را تشکيل مي دهد. گدار در گفتگويي در توضيح عنوان فيلم مي

گويد: « موسيقي ما با الهام از حرکت تراموا ساخته شده و به همين دليل من نام آن را

موسيقي ما گذاشتم. چيزي که ما را زنده نگاه مي دارد و به ما اميد مي دهد. شايد يکي

بگويد: فلسفه ما يا زندگي ما ولي موسيقي ما زيباتر است و تاثير متفاوتي دارد«.

دوزخ

همانند کمدي الهي دانته، فيلم گدار با عالم دوزخ و نقل قولي از منتسکيو فيلسوف قرن

هيجده فرانسه شروع مي شود که مي گويد: « بعد از سيل بزرگ، مردان مسلح از زمين بيرون

آمدند و شروع به نابودي يکديگر کردند.». اين بخش که هفت دقيقه و کوتاهترين بخش فيلم

است، هيچ شخصيت و داستان مشخصي ندارد بلکه مجموعه اي از تصاوير گوناگون و دلخراش

مربوط به جنگ هاي مختلف تاريخ سده هاي اخير از کشتار سياهان و سرخپوستان آمريکا

گرفته تا قربانيان فاشيسم و جنايات آمريکا در ويتنام، خشونت هاي اسرائيل در فلسطين

و فجايع جنگ بالکان است که گدارآنها را با مونتاژي سريع و کوبنده در کنار هم مي

چيند. برخي از اين تصاوير مستند يا خبري اند و برخي ديگر از ميان فيلم هاي مشهور

هاليوودي مثل اينک آخرالزمان فرانسيس فورد کاپولا انتخاب شده اند. تدوين خلاقانه

گدار که با ضربه هاي پرطنين پيانو و سکوت ميان اين ضربه ها همراه است، بر قدرت و

تاثير نماهاي آرشيوي افزوده است.

برزخ

قسمت دوم موسيقي ما که عالم برزخ نام دارد و طولاني ترين بخش فيلم است، تماما در

شهر سارايووي امروزي و مدرن مي گذرد. در واقع گدار از زمان شروع جنگ در بالکان به

سارايوو توجه نشان داده و اين شهر لوکيشن برخي از فيلمهاي ديگر او از جمله « هميشه

موتزارت»(????) نيز بوده است. خود در باره علت انتخاب اين شهر به عنوان برزخ مي

گويد:« احساس من اين بود که سارايوو بهترين مکان براي فيلمبرداري فيلم من است. اين

شهر تصوير کاملي از برزخ است.«اين بخش از فيلم در واقع بازسازي کنفرانس ادبي

اروپايي است که از سال ???? توسط مرکز فرهنگي آندره مالرو، همه ساله در سارايوو

برگزار مي شود و گدارنيز در سال ???? در آن شرکت داشته است. در آغاز اين بخش گدار

را مي بينيم که براي شرکت در اين کنفرانس و سخنراني در باره « متن و تصوير» وارد

فرودگاه سارايوو مي شود. علاوه بر گدار، چهره هاي ادبي و هنري مشهور ديگري چون

محمود درويش شاعر فلسطيني، خوان گوي تيسولو نويسنده اسپانيايي و پير برگونيو

نويسنده و مجسمه ساز فرانسوي و چند تن ديگر نيز براي شرکت در کنفرانس آمده و بنا به

ضرورت روايت گدار در فيلم او حضور پيدا کرده اند.

در اين ميان تعدادي از بوميان سرخپوست آمريکايي نيز مانند اشباحي سرگردان در خيابان

هاي سارايوو و کتابخانه مخروبه اين شهر( که در سال ???? به وسيله توپخانه صرب ها

نابود شد) پرسه مي زنند و از ظلم و بي عدالتي اي که از سوي نژاد سفيد بر آنها رفته

است، مي نالند.

گدار نيز در کافه هاو مکان هاي مختلف حاضر شده و با برخي از شرکت کنندگان در

کنفرانس به بحث و گفتگوهاي روشنفکرانه مي پردازد. با اينکه گدار از تقسيم بندي

مستند و غير مستند مي گريزد و غالبا مرز بين اين دو را در فيلمهاي خود درهم مي شکند،

اما بخش برزخ بيشتر لحن مستند گونه دارد.

شخصيت غالب در اين بخش، جوديت، دختر روزنامه نگار يهودي اسرائيلي( با بازي سارا

آدلر بازيگر اسرائيلي) است که به دنبال راهي براي حل اختلاف اسرائيل و فلسطين و

پايان دادن به خشونت در اين منطقه مي گردد. در صحنه اي او با محمود درويش در يک هتل

به گفتگو مي نشيند و او را به خاطر سازشکاري در مقابل اسرائيلي ها مورد شماتت قرار

مي دهد. محمود درويش از جنگ تروا و قربانيان آن مي گويد که به اعتقاد او تنهادر

ادبيات يونانيان فاتح حضور يافته اند و به عنوان يک شاعر شکست، موقعيت فلسطيني ها

را همانند اهالي تروا مي بيند. او از دختر اسرائيلي مي پرسد: « آيا مي داني که ما

فلسطيني ها چرا مشهوريم؟ چون دشمني مثل اسرائيل داريم. تمام توجه جهان به شماست نه

به ما. شما براي ما هم شکست و هم شهرت آورديد.». در حالي که جوديت به زبان عبري با

او حرف مي زند، درويش جواب او را به عربي مي دهد.

در اين فيلم آواها و زبان هاي گوناگون انگليسي، فرانسوي، اسپانيايي، عربي، عبري،

صرب و کوروواتي را مي شنويم که ترجمه آنها به انگليسي در زير نويس مي آيد. در واقع

گدار با سينما همانند يک متن نوشتاري مواجه مي شود. اين متن گاهي سياسي، گاهي فلسفي

و گاهي شعر است. متن هايي که به زبان هاي گوناگون بيان مي شوند و افکت هاي صوتي و

تصويري مثل فيد ها، ضربه هاي پيانو، تصاويري از خيابانهاي سارايوو در شب و عبور

اتومبيل ها و ترموا ها، حکم نقطه گذاري را براي آنها دارند.

اما جالب ترين قسمت برزخ، کلاس درس گدار است که براي دانشجويان سينما و ادبيات

سارايوو برگزار شده است. گدار، از راسين، سلين، بالزاک و هوارد هاوکز حرف مي زند و

تفاوت بين ديدن و نگاه کردن را به دانشجويان يادآور مي شود و تعاريف تازه اي از

سينما و مفاهيم سياسي مثل کمونيسم ارائه مي دهد که بيشتر جنبه طنزآميز دارند. وي که

روزگاري از پيروان راديکال ايده هاي کمونيستي بود، در مورد کمونيسم مي گويد:«

کمونيسم فقط در دو هاف تايم بازي بين انگليس و مجارستان در استاديوم ومبلي لندن که

در آن انگليس به مجارستان باخت زنده بود.». علاقه مندان وتماشاگران فيلمهاي گدار

اين نوع سخنان و جملات قصار گونه را از او زياد شنيده اند و به ياد دارند. در جاي

ديگري مي گويد: « کشتن به منظور دفاع از يک عقيده به معني دفاع از يک عقيده نيست

بلکه به معني کشتن يک انسان است».

گدار در سخنراني خود از ماهيت دوگانه حقيقت و زبان حرف مي زند و براي تشريح ديدگاه

خود در اين باره به ملاقات دانشمند آلماني، ورنر هايزنبرگ و دانشمند دانمارکي، نيلز

بوهر در قلعه( قصر) السينور اشاره مي کند. هايزنبرگ مي گويد که اين قصر هيچ چيز

ويژه اي ندارد در حالي که بوهر مي گويد وقتي تو مي گويي که اين قصر هاملت است پس

خود به خود ويژه مي شود.

در بحث مربوط به سينما، گدار با نشان دادن تصاويري از يکي از فيلم هاي هوارد هاوکز(

دختر جمعه او) بحث نما( شات) و نماي معکوس( ريورس شات) را مطرح مي کند و با تغيير

روش چيدن آنها در کنار يکديگر به خلق مفاهيم جديدي مي رسد که در فيلم هاوکز غايب

است. در واقع گدار اين رويکرد ديالکتيکي را که نسبت به سينما دارد، به عرصه هاي

ديگر و مفاهيم طبيعي و انتزاعي تعميم مي دهد.

بر اساس چنين رويکردي است که در اين فيلم برمفاهيم دوگانه و متضادي چون نور وظلمت،

مرگ و زندگي، خوبي و بدي، فاتح و مغلوب، اميدوار و مايوس و واقعي و خيالي تاکيد مي

شود. از نظر گدار، هريک از اين مفاهيم دوگانه و متضاد، دو چهره مختلف حقيقت اند و

در کنار هم معني پيدا مي کنند.

در اواخر بخش برزخ، ناگهان خبرنگار اسرائيلي( جوديت) از داستان حذف مي شود و الگا،

دانشجوي يهودي فرانسوي روسي الاصل( با بازي نادي ديو بازيگر فرانسوي) که در حال

ساخت فيلمي در باره سارايووست جاي او را مي گيرد. حضور اين دو دختر با شباهت نسبي

ظاهري شان بر پيچيدگي فيلم افزوده و بسياري از تماشاگران(و حتي منتقدان) را گيج و

سردرگم ساخته است( الگا در کلاس درس گدار نيز حضور دارد).

گدار در گفتگو با مجله سايت اند ساوند در توضيح علت وجودي اين دو شخصيت مي گويد:«

ابتدا من فقط به يک دختر فکر کرده بودم؛ يک روزنامه نگار يهودي اسرائيلي که در

انتهاي فيلم دست به خودکشي مي زند. اما اين فکر تا اندازه اي افراطي بود و داشتن

چنين شخصيتي که به تل آويو باز مي گردد تا جايي را منفجر کند، خيلي تحريک کننده بود.

بعد سارا آدلر، بازيگراسرائيلي که مي خواست اين نقش را ايفا کند گفت حاضر نيست بخش

خودکشي( انتحار) را بازي کند از اين رو به دختر ديگري فکر کردم که سفر انتحاري

را انجام دهد و اين ايده بهتري بود».

الگا تمام وقت به خودکشي مي انديشد و در باره آن با ديگران حرف مي زند. به عقيده

گدار او به اين دليل مي خواهد دست به خودکشي بزند چون که آن را يک مشکل جالب فلسفي

يافته است. در پايان برزخ، دوباره گدار را در فرودگاه مي بينيم که قصد بازگشت به

فرانسه را دارد. دونفر به ميز او نزديک مي شوند و يک دي وي دي مربوط به فيلم مستند

الگا از سارايوو را از طرف الگا به او مي دهند. بعد گدار را در خانه اش سرگرم

باغباني مي بينيم که خبر کشته شدن الگا را دريک سالن سينما در اورشليم تلفني به او

اطلاع مي دهند.

ظاهرا الگا در يک گروگان گيري در سالن سينما، پس از آزاد کردن همه گروگان ها، به

وسيله تک تير اندازهاي اسرائيلي از پا در مي آيد اما بعد از اينکه سربازان اسرائيلي

کيف او را مي گردند، چيزي جز کتاب نمي يابند.

بهشت

در عالم بهشت، گدار يک قطعه تغزلي موسيقايي تلخ ارائه مي کند که با تاکيد بر جلوه

ها و زيبايي هاي طبيعي است. بهشت، نگاه شاعرانه و در عين حال طنزآميز گدار به عالم

پس از مرگ است.

در اين بخش الگا را مي بينيم که پس از خودکشي( شهادت) وارد بهشت مي شود که جنگلي

سرسبز در کنار رودخانه اي زيباست که تفنگداران آمريکايي در آنجا نگهباني مي دهند و

دختران بيکيني پوش و پسران جوان و زيبا در ساحل آن لميده اند يا واليبال بازي مي

کنند. يکي از جوانان را نيز در حال خواندن رمان نوآرگونه » خيابان هاي بدون بازگشت»

نوشته ديويد گوديس( دهه ????) مي بينيم. کتابي که بعدها ساموئل فولر فيلمي از روي

آن به همين نام ساخت.

الگا نزد يک سرباز آمريکايي کنار رودخانه مي نشيند و هر دو به يک سيب( ميوه گناه)

گاز مي زنند. آيا آنها قرار است از بهشت رانده شوند؟ گدار پاسخ آن را به عهده ما مي

گذارد.

موسيقي ما در مجموع نسبت به فيلم هاي قبلي گدار اثر خوش بينانه تري است. در اين

فيلم، گدار ديگر آن جوان راديکال پرشر و شور دهه شصت و هفتاد نيست بلکه پير خردمندي

است که به دنبال راه حل هاي مسالمت آميز و مصالحه جويانه براي مناقشات سياسي و

نظامي جهان است و هيچ پاسخ قطعي براي پرسش هايي که مطرح مي کند ندارد.

اين مطلب نخستين بار در بي بي سي درج شد که با تغييرات و اصلاحاتي در اينجا

منتشر مي شود.

© کپي رايت توسط .:مقاله نت.: بزرگترين بانك مقالات دانشجويي کليه حقوق مادي و معنوي مربوط و متعلق به اين سايت و گردآورندگان و نويسندگان مقالات است.)