خسرو باقري
تربيت اسلامي، ش 3
چكيده: مهمترين خصيصه قرن حاضر «ساختزدايي» است كه زاييده انقلاب ارتباطات است. تربيت ديني در گذشته بر ايجاد مرزهاي قرنطيهاي و تربيت گلخانهاي استوار بود، حال آنكه تربيت در مفهوم دقيق آن به عناصري چون تبيين، تحول دروني و نقادي تعريف ميشود. با اين وصف، تربيت ديني در رويارويي با چالشها و پرسشهاي سده حاضر بايد با عقلانيت، تقواي حضور و ارزيابي و گزينش همراه باشد.
سخن گفتن از تربيت ديني در قرن بيست و يكم، مستلزم آن است كه تربيت ديني به صورتي آشكار شود كه توان مقاومت در برابر چالشهاي اين قرن را داشته باد. از اين رو، هم بايد خصيصه چالش آفرين اين قرن مورد بحث قرار گيرد و هم خصايص تربيت ديني، با نظر به آن، مورد تحليل و بررسي قرار گيرد.
1. چالش قرن بيست و يكم براي تربيت ديني
ما در دوران خاصي قرار گرفتهايم كه در آن، ويژگيهاي جديدي نسبت به گذشته در حال ظهور است. پويايي هر نظام تربيتي، در اين است كه اصول، روشها و كاركردهاي خود را از حالت ايستا خارج كند و بتواند خواستههايش را متناسب با دگرگونيهاي محيطي شاداب و زنده نگه دارد؛ در غير اين صورت، محكوم به مرگ خواهد بود.
1. ساختزدايي؛ مهمترين وجه چالش: شايد مهمترين خصيصه قرن حاضر، ظهور نتايج چيزي است كه از آن به عنوان «انقلاب ارتباطات» ياد كردهاند. وجه بارز و چالش آفرين انقلاب ارتباطات براي تربيت ديني، خصيصه «ساختزدايي» آن است، به اين معنا كه واقعيتها و مفاهيم متقابل ـ همچون «دور ـ نزديك» و «ممنوع ـ مجاز» كه تربيت ديني را با نظر به آنها سامان دادهايم ـ تقابل خود را از دست ميدهند.
ساختار «دور ـ نزديك» كه به تقابل مكاني مربوط است، از نظر تربيت ديني و اخلاق تاكنون مهم بوده است؛ زيرا تلاشهاي تربيتي بر آن بوده است كه بارور كردن افراد از محيطهاي نامطلوب، آنان را مصونيت بخشيده امّا در عصر ارتباطات، تلويزيون، رايانه و ساير شبكههاي ارتباطي، اين فاصلههاي مكاني و زماني را در مينوردند. ساختار «ممنوع ـ مجاز» نيز با شبكههاي ارتباطي در عرض اين ساختزدايي است. بسياري از امور كه در گذشته ممنوع محسوب ميشد، امروز مجاز يا اجتنابناپذير شده و فضا به گونهاي دگرگون ميشود كه بسياري از امور را به تدريج و در عمل، تحميل ميكند. در اين شرايط چنان كه گاه والدين ميگويند، نميشود كودكان و نوجوانان را مهار كرد و آنها را در محدوده امور مجاز نگاه داشت.
شكسته شدن مرزها و ساختهاي تقابلي مذكور، براي مباحث اخلاقي و ديني بسيار مهم است؛ تربيت ديني و اخلاقي به يك معنا، تعيين مرزها و مأنوس كردن افراد با آنهاست. واژههاي «بايد» و «نبايد» يا واژههاي «واجب» و «حرام» كليدواژههاي تربيت اخلاقي و دينياند. برخي پذيرفتهاند كه دنياگرايي (سكولاريسم) فرزند طبيعي اين دوران است و دين و اخلاق كمكم رنگ و بوي خود را از دست خواهد داد. امّا اين داوري زماني درست است كه تربيت ديني خود را با ساختارهاي نرمال تنظيم كرده باشد و تربيت ديني و اخلاقي را با ايجاد قرنطينه براي دور كردن افراد از محيطهاي نامطلوب و قرار دادن آنها در محدوده امور «مجاز» آشكار سازد. امّا در صورتي كه تربيت ديني بتواند به صورت پويا خود را براي شرايط جديد و زيستن مؤثر در آنها مهيا سازد، دليلي بر زوال تربيت ديني وجود نخواهد داشت. تلقيهاي گوناگوني درباره «مرز» وجود دارد كه تنها يكي از آنها در انگاره «مرز قرنطينهاي» و تربيت گلخانهاي جلوهگر شده است. در ادامه اين نوشتار، در پي آنيم كه با تحليل مفهومهاي «تربيت» و «ديني بودن» تصوير متفاوتي از تربيت ديني به دست دهيم، به گونهاي كه در عرصه اين قرن دوام آورد.
2. مفهوم تربيت و شبه تربيت: تصور غالب از مفهوم تربيت اين است: «ايجاد تغييرات مطلوب در نسل جديد». امّا اين تصور، تربيت را از شبه تربيت متمايز نميسازد. مفهوم تربيت تنها به ايجاد رفتارها، حالات و افكار معيني در افراد محدود نميشود، بلكه ملاحظههاي روشي، يعني شكل ايجاد آنها نيز در مفهوم تربيت ملحوظ است.
دستكم ميتوان سه مورد بارز براي «شبه تربيت» ذكر كرد: «عادت»، «تلقين» و «تحميل». عادت بر «تكرار»، تلقين بر «هيبت» گوينده آن و تحميل بر «زور» استوار است. البته ممكن است گاه استفاده از اين سه روش در جريان تربيت صورت پذيرد ولي نميتوان آنها را به عنوان بنيان و پيكره اصل تربيت محسوب كرد.
اما در تربيت چهار مؤلفه يا مشخصه بارز مطرح است. 1. تبيين: به اين معنا كه فرد خود نسبت به تغييراتي كه قرار است در وي ايجاد شود، بصيرت و آگاهي مييابد. شريعت «چرا بردار» است و اين چرايي، نه به صورت انفعالي، بلكه به شكل فعال انجام ميشود و مربي منتظر سؤال مقبولي نميماند. تبيين در اينجا به معناي «دانش» صرف نيست.
3. به دست دادن «معيار»: قواعد و معيارها همچون فرمولهاي انتزاعي هستند كه متربي با شناخت آنها ميتواند اعمال و رفتارها را بر حسب آنها ارزيابي كند. تحرك دروني ... در شبه تربيت (عادت، تلقين و تحميل) موتور حركت در بيرون فرد قرار دارد ولي در فرايند تربيت، در درون فرد تحولي رخ ميدهد و او با انگيزه روشن ميداند كه چگونه رفتار كند، چگونه بينديشد و چه ويژگيهايي بايد داشته باشد.
4. نقادي: هنگامي كه فرد حكمت اعمال و معيارها را شناخت و انگيزهاي دروني در حركت خويش داشت، آمادگي نقادي نسبت به مربي و به طور كلي نسل گذشته را خواهد داشت. هرچند معيارها را نسل گذشته به نسل نو ميسپارد، امّا چون تحقق معيارها آسان و زودياب نيست و نسل نو در شرايطي متفاوت زندگي ميكند، نسل نو با در اختيار داشتن معيارها، زمينه نقد را نيز در اختيار خواهد داشت. در اين حالت، لازم نيست مربيان از همه نقصها مبرا باشند و به عنوان مظهر فضيلت، تقوا و عدالت تلقي شوند. جريان تربيت به پايان نرسيده و مربي و متربي هر دو مشمول جريان تربيت هستند.
5 . مفهوم تدين: چهار مؤلفه اساسي در تدين يا ديني شدن قابل ملاحظه است.
1 ـ 5 . مؤلفه اعتقادي و فكري: يكي از دگرگونيهايي كه در تدين بايد در فرد رخ بدهد، اين است كه وي اعتقادات خاصي درباره جهان پيدا كند. پيدا شدن اين عقايد در فرد به لحاظ روششناختي بايد با روشنبيني همراه باشد و به اصطلاح تحقيقي باشد نه تقليدي. البته روشنبيني هم به لحاظ افراد و هم به لحاظ اعصار، امري نسبي است. بنابراين، در سطوح مختلف و حتي در عاميترين مردم، روشنبيني نسبت به عقايد، به درجات مختلف ميتواند وجود داشته باشد. چنانكه صورتبندي عقايد بايد متناسب با نوع سؤالات مخاطب و فضاي زماني باشد.
2 ـ 5 . مؤلفه تجربه ديني: در تجربه ديني، عنصر عاطفه بروز و ظهور چشمگيري دارد. شخصي كه ديندار ميشود، لازم است يك رشته هيجانهاي دروني را تجربه كند كه به طور غالب در ارتباط با مبدأ جهان يعني خداوند ظهور ميكند. مفاهيمي مثل خوف و رجا، توكل و دعا ناظر به همين تجربيات است.
3 ـ 5 . مؤلفه التزام دروني: التزام دروني متضمن انتخاب نسبت به چيزي و پايبندي نسبت به آن است. عنصر التزام به شكل بارزي در مفهوم ايمان لحاظ گرديده است. ايمان نيز يك وضعيت دروني است كه در آن انتخاب و گزينش وجود دارد.
4 ـ 5 . مؤلفه عمل: فرد متدين كسي است كه به مقتضاي اعتقادات و ايمان خود به اقدام به انجام اعمالي ميكند. تكرار «الذين آمنوا و عملوا الصالحات» در آيات فراوان قرآن، نشاندهنده اهميت اين معناست.
6. تربيت ديني در قرن بيست و يكم: با توجه به مباحث گذشته، تربيت ديني به اين معنا خواهد بود كه عناصر چهارگانه تدين، در رابطهاي از نوع تربيت، يعني با توجه به چهار ويژگي تربيت، تحقق يابد؛ پيراستن تربيت ديني از تلاشهاي شبه تربيتي يا بدفهميهاي ما از دين، امكان توفيق تربيت ديني را در برابر چالشهاي اين قرن فراهم ميآورد. مؤلفههاي تربيت ديني در اين وجه، به قرار زير است.
1 ـ 6. مؤلفه عقلانيت: در سيل عظيم سؤالها و ترديدهاي موجود، دينورزي هنگامي دوام ميآورد كه موجوديتي موجه و مدلل داشته باشد، نه آنكه امري سليقهاي تلقي شود. كساني ميكوشند عبوديت را بنياد دين معرفي كنند كه اين تنها سوءتعبيري از دين و عبوديت است. عبوديت در مقام پذيرش دين نيست، بلكه پذيرش دين مستلزم فهم و عقلانيت است. علاوه بر اعتقادات ديني، اخلاق ديني و احكام ديني نيز بايد بر پايههاي عقلاني استوار شود و حكمتهايش معلوم گردد.
2 - 6. مؤلفه تقواي حضور: تقواي حضور در مقابل «تقواي پرهيز» قرار دارد. با گسترش ارتباطات، تقواي پرهيز در برخي قلمروها اساسا ناممكن است. در تقواي پرهيز، مرز، صورت «مكاني» دارد امّا در تقواي حضور شكل «مكانتي» مييابد، به اين معنا كه فرد خود را در مرتبت و مكانتي فراتر ميبيند و به اين طريق، از آلودگي شرايط مصون ميماند. در آيه شريفه «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ» فضاي بحث، حضور در متن جريانهاي فاسد و دشوار است، نه قرنطينه و قرار گرفتن در محفظهاي نفوذناپذير. بر اساس اين مفهوم، تلقي ما از تربيت ديني، متضمن قرار داشتن در متن جامعه و حضور در عرصه ارتباطات است. انبياء نيز با حضور در متن جامعه، تربيت ديني را اجرا ميكردند. هرچند پيامبران گاه از روش قرنطينهسازي نيز استفاده ميكردند (همچون مهاجرت) امّا اين تمام منطق تربيت ديني نيست و بايد با تقواي حضور تكميل گردد. بنابراين در بدترين شرايط اجتماعي نيز ميتوان از تربيت ديني سخن گفت.
3 ـ 6. مؤلفه ارزيابي، گزينش و طرد: اين ويژگي خود پشتوانهاي براي تقواي حضور در عرصه حاضر است. لازمه حضور غيرانفعالي، ارزيابي اطلاعات و رويدادهاي اجتماعي است. اين ويژگي، به خصوص از مؤلفه نقادي تربيت سرچشمه ميگيرد. طرد يكباره هر آنچه متعلق به اين دوران است، نه تنها ممكن نيست، بلكه در دامن خود، پذيرش تمام عيار را ميپروراند. بر اين اساس، تربيت ديني همواره بايد پديدههاي نوظهور اين عصر را مورد ارزيابي و نقادي منصفانه قرار دهد و افراد را براي گزينش و طرد آماده سازد.
مباحثي از اين دست، يكي از نيازهاي ضروري است كه بايد بيشتر و پيشتر از اين مطرح ميشد. متأسفانه حاكميت فضاي سياسي در دو دهه اخير، بسياري از بايستههاي فرهنگي و تربيتي را در پرده غفلت نگاه داشته است. مجموعه تربيت اسلامي1 در چند شماره خود موضوع تربيت ديني را به بحث گذاشته و مقالات پرارزشي، كه مقاله حاضر يكي از آنهاست، منتشر ساخته است. در اين مقاله، مطالبي ارائه شده است كه با كاربردي و عملياتي كردن مفاهيم آن ميتوان دريچهاي نو بر تربيت ديني گشود. هرچند اين مباحث به صورت پراكنده مطرح شده است، امّا گردآوري و تحليل سامانمند نويسنده محترم، اين مقاله را جلوهاي ويژه بخشيده است. با اين حال، به نكاتي چند در محتواي اين مقاله بايد اشاره كرد:
1. نويسنده محترم به پديده «ساختزدايي» كه يكي از پيامدهاي جهاني شدن (Globalization) ميباشد، اشاره كرده است. امّا در دهههاي اخير با ظهور پست مدرنيسم به پديده ديگري اشاره ميشود كه در سده حاضر در حال شكلگيري است. اين پديده كه به «منطقهاي شدن» (Localization) معروف گشته است، نشان از ظهور و جلوه ارزشهاي منطقهاي و ايجاد فاصله فرهنگي بين ملتها و تمدنهاست. در تحليل مسأله تربيت ديني در قرن بيست و يكم بايد به چنين پديدههاي بديلي نيز توجه نمود. اين نكته را نيز بايد افزود كه نظريه ساختزدايي برخاسته از ديدگاه فيلسوفاني چون ژاك دريدا است كه البته مورد انتقادهايي نيز قرار گرفته است و از اين رو نبايد بدون تأمل همه جانبه مورد پذيرش قرار گيرد.
2. مواردي كه ايشان به عنوان ساختزدايي مطرح كرده است، همه در يك سطح و در يك جهت نيست و راهكارهاي رويارويي با آنها نيز يكسان نيست. براي مثال، ساخت «دور ـ نزديك» مربوط به حوزه تربيت و شيوههاي تربيتي است كه ميتوان روشهاي بديلي براي آن پيشنهاد كرد، امّا ساخت «مجاز ـ ممنوع» به محتوا و ماهيتِ دين و اخلاق ارتباط مييابد و به راحتي نميتوان از آن گذر كرد. در اين مقاله پيشنهاد مشخصي براي نحوه رويارويي با ساختشكني در حوزه مجاز و ممنوع ارائه نشده است، بلكه تنها از روشهاي تربيتي آن سخن گفته شده است. به هر حال، بهتر است با شناسايي و دستهبندي كليه ساختهايي كه در مدرنيته مورد چالش قرار گرفته است، براي هر دسته راهحلهاي خاص خود ارائه شود.
3. جناب آقاي باقري روشهايي چون عادت و تلقين را «شبه تربيت» خوانده است و آن را روياروي مؤلفههاي تربيت (تبيين، معيارآموزي، عقلانيت و...) قرار داده است. به نظر ميرسد كه مقولاتي چون عادت، تلقين و امثال آن هرچند اركان اصلي تربيت نيستند، امّا بخش تفكيكناپذير فرايند تربيت هستند. نكته مهم اينجاست كه اين مؤلفهها و روشها هر كدام جايگاه خاص و مخاطبان خاصي دارد كه اگر به انحراف گرايد، به يك عنصر ضدتربيت تبديل ميشود.
4. با استناد به آيه شريفه «عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لا يَضُرُّكُمْ ...» اظهار داشتهاند كه «فضاي بحث، حضور در متن جريانهاي فاسد و دشوار است... تلقي ما از تربيت ديني، متضمن قرار داشتن در متن جامعه و حضور در عرصه ارتباطات است.» ترديدي نيست كه انبياء و مربيان الهي با حضور در جامعه آلودگان به ارشاد و هدايت آنان ميپرداختند، امّا اين نكته به هيچ روي نشان نميدهد كه مربيان و نهادهاي تربيتي نبايد در دور نگاه داشتن متربيان از فضاهاي فاسد و آلوده تلاش كنند. عقل و شرع آشكارا حكم ميكنند كه همگام با مصون سازي دروني افراد، بايد به مصون سازي محيط زندگي نيز همت گماشت، البته اين كار مستلزم برنامهريزي و تدابير علمي و عقلاني است. چنان كه در حوزه بهداشت جسمي، واكسينه كردن افراد با پاكسازي محيط از آلودگي همزمان و همپاي يكديگر مطرح ميشود. اين نكته را نيز بايد يادآوري كرد كه تفسير نويسنده محترم از آيه مباركه چندان دقيق نيست.
5 . هرچند در مواجهه با پيامدهاي مدرنيته، همه حوزههاي دانش و فرهنگ ـ و از جمله بخش آموزش و تربيت ـ نيز بايد به چارهجويي و برنامهريزي مناسب بينديشند، ولي بايد توجه داشت كه اگر اين مواجهه در سطوح كلان فرهنگي و سياسي رخ ندهد و تدابير عام اجتماعي و جهاني صورت نگيرد، به نتايج برنامهها و فعاليتها در سطح خرد چندان نميتوان اميد و اتكا داشت. به هر حال، غفلت از نقش حكومتها و رايزنيها و اقدامات منطقهاي و جهاني، عملاً تربيت ديني را در مقابل فشارهاي روزافزونِ عوامل تباهي و بزهكاري جهاني به انفعال و انزوا ميكشاند.
1. اين مجموعه از سوي «مركز مطالعات تربيت اسلامي» وابسته به معاونت پرورشي وزارت آموزش و پرورش به چاپ ميرسد.