من دوست دوستان خود بوده ام , بهترين سوارکار , ماهرترين تير انداز و پادشاه شکارگر بودم
داريوش بزرگ را ميتوان به جرات يکي از نوابغ هوشمند و شايسته براي قدرت و زمامداري کشور بزرگ و پرافتخار ايران زمين ناميد . در اينجا بر اين هستيم تا گوشه اي از اقدامات شگفت انگيز اين فرزند پاک ايران و شاهنشاه 28 کشور آسيا را بررسي کنيم و همچنين با انديشه هاي پاک اين ابر مرد ميهن دوست و با اراده تاريخ ايران و جهان که بدون ترديد ادامه دهنده راه کورش بزرگ نيز بوده است , آشنايي بيشتري داشته باشيم . در مرحله نخست اين نوشتار بايد به همه ايرانيان اين نکته را يادآوري کنيم که پسنديده تر آن است که واژه کبير را براي داريوش هخامنشي به کار نبردند . زيرا شايسته ابر مردي همچون داريوش نيست که وي را با پسوند کبير تازي بناميم . کبير از واژه اي صدرصد عربي ريشه گرفته شده است که کلمات اکبر , کبر , کبري نيز از همين واژه است . پس مه يا بزرگ که ريشه اي کاملا ايراني دارد , برازنده اين بزرگ مرد ايراني و ديگر افراد شايسته اين پسوند است بکار برده شود نيک تر است . هيچگاه ما نبايد از واژگان عربي براي شخصيتهاي برجسته تاريخمان استفاده کنيم . زيرا اعراب در طول تاريخ بر ضد تاريخ و فرهنگ و تمدن ايران از هيچ کوششي دريغ نکرده اند . بدون ترديد ايران و ايراني هيچ گاه نبايد و نخواهد توانست با اقوامي بدوي و بيابانگرد که هنوز يکي از بي تمدن ترين و بي ريشه ترين کشورهاي جهان به حساب مي آيند کنار بيايد . زيرا آنان بودند که امپراتوري متمدن و قدرتمند ايران را به ويران سراي براي جولان دادن خودشان تبديل کردند . آنان بودند که فرزندان دلير ايران مانند بابک , مازيار , ابن مقفع , استاذسيس و سنباد را به قتل رساندند . آنان بودند که هشت سال با يکي شدند اتحاديه عرب بر ضد ايران و ايراني دست به نبردي جهاني و نابرابر زدند و ميليون ها ايراني از جان گذشته را شهيد و معلول کردند . آنان بودند که نام جهاني و تاريخي خليج فارس را با فريب و هزينه کردن جعل کردند . آنان بودند که ادعاي جزاير سه گانه ايران را کردند و . . .
به هر روي امروز جوانان برومند سرزمين ايران بايد با شخصيتي برجسته و نادر از کشورشان بيشتر آشنا شوند و آن کسي نيست جز داريوش بزرگ شاهنشاه قدرتمند آسيا که همواره منشي جداي از ديگر حکام تاريخ گذشته را در پيش گرفت و در تمامي مراحل پادشاهي قدرتمند اش از سه فروزه آسماني زرتشت ( کردار , گفتار , پندار نيک ) دوري نگزيد . امري که امروزه در آستانه قرن بيست و يکم رويايي در جهان بيش نيست . وي در سال 522 پيش از ميلاد بر اريکه شاهنشاهي نيمي از آسيا نشست و در سال 486 پيش از ميلاد چشم از جهان فرو بست و ايراني را براي ما به ارث گذاشت که درجهان بي سابقه بود . پس از وي خشيارشا بزرگ بر اريکه شاهنشاهي 28 کشور آسيايي نشست و راه پدر بزرگوار خود را ادامه داد . به اميد روزي که تنديس هاي اين بزرگ مرد ايراني در تمامي شهرهاي ايران بزرگ برافراشته شود و بارديگر اديان , عقيدها و باورهاي همه مردمان جهان به ديده احترام و نيکي نگريسته شود . امري که داريوش بزرگ به پيروي از کوروش بزرگ هخامنشي گسترش داد . به اميد روزي که منش و کردار نيک وي به نسل هاي آينده منتقل شود تا آيندگان با شخصيت بزرگ وي آشنا شوند .
داريوش پور( پسر) گشتاسب , پور ارشام , پور آريارمن , پور چيش پش بود و نياکانش در سه نسل به کورش بزرگ بازميگشت . او يکي از سرداران نامي ارتش کامبوجيه فرزند کورش بزرگ بود . پس از درگذشت کمبوجيه داريوش بزرگ بر ضد برياي دروغين که خود را فرزند کورش معرفي کرده بود قيام کرد و سلطنت را از وي بازستاند . داريوش با همکاري شش سردار برجسته از ارتش کمبوجيه که نامشان : وينددفرنه , اوتن , گائوبرووه , ويدرنه , بغ بوخش , اردومنش بود بر ضد شاه دروغين قيام کردند و وي را از مقام شاهي برکنار کردند و مجازات کردند . سپس يکي از هفت تن سردار ايراني در طي مسابقه اي در ميدان اصلي شهر به مقام پادشاهي رسيد و او کسي نبود جز داريوش بزرگ . به گفته هرودوت سه سال نخست سلطنت وي براي سرکوب شورشيان و برقراري ايران يکپارچه صرف شد .
از اقدامات داريوش بزرگ قراردادن مصر به عنوان يکي از ولايات ايران بود . اين اقدام برابر با 4 ژوئيه سال 489 پيش از ميلاد صورت گرفت . وي قلمرو امپراتوري ايران را به 30 ايالت تقسيم شود و هر ايالت را ساتراپي (واژه اي مادي است) ناميد و دستور داد كه با تاسيس پستخانه ارتباط مردم اين ايالتها با هم تامين شود و داد وستد با پول انجام شود (سكه هايي كه ضرب كرده بود) . مصر يكي از ساتراپي هاي ايران آن زمان بود كه داريوش توجه خاصي به آن داشت . کتيبه داريوش بزرگ نيز امروزه در مصر موجود مي باشد .
بند 1 ) خداي بزرگ است اهورامزدا ، كه زمين را آفريد ، كه آن آسمان را آفريد ، كه مردم را آفريد ، كه شادي را براي مردمان آفريد ، كه داريوش را شاه كرد ، كه به داريوش شاه شهرياري را ، كه بزرگ و داراي اسبان خوب و مردان خوب است ، ارزاني فرمود . بند 2 ) من داريوش ، شاه بزرگ هستم . شاه شاهان ، شاه كشورهاي داراي همه گونه مردم ، شاه در اين زمين بزرگ و دور و دراز ، پسر ويشتاسب هخامنشي .
بند 3 ) داريوش شاه گويد : من پارسي هستم . از پارس مصر را گرفتم . فرمان كنده اين كانال ( ترعه ) را دادم از رودخانه اي به نام نيل ، كه در مصر جاري است ، تا درياي كه از پارس مي رود . پس از آن اين كانال كنده شد ، چنانچه فرمان دادم و كشتيها از مصر از وسط اين كانال به سوي ايران روانه شدند . چنانكه اين كار مرا ميل بود .
نكته اي جالي كه در تمام كتيبه ها به چشم مي خورد و در اول هر كتيبه مي آورده اند ؛ سپاسگزاري از اهورامزدا ( خدا ) بوده كه آنها تمام پيشرفت ها و پيروزي ها خودشان را به خواست او مي دانند و بعد از قدرداني از خداوند شروع به سخن ميكنند . البته ميدانيم كه ايرانيان از پيدايش زرتشت به گفته تاريخدانان در بيش از سه هزار سال پيش خدا پرست شدند و اهورامزدا را به عنوان خداي واحد پرستش ميكردند و براي او 5 بار نماز در طول روز ميگذاشتند .
نظم دادن انساني به ماليات هاي کشوري يکي ديگر از مهم ترين اقدامات داريوش بزرگ است به گفته پلوتارخ مورخ نامي سالهاي 46 تا 120 پس از ميلاد همه ساله از کشورهاي مختلف هدايايي به دربار شاهنشاهي ايران مي آوردند تا اينکه داريوش مقدار ماليات را براي هر ايالت معين کرد . سپس ماموراني را فرستاد به ايالتهاي امپراتوري تا ببينند چه مقدارمردم توانايي پرداخت ماليات را دارند ؟ آيا مبلغ تعيين شده فشاري را بر مردم تحميل نمي کند ؟ سپس ماموران به حضور شاهنشاه آمدند گفتند همه قادر هستند اين مبلغ را بپردازند . با اين حال داريوش بزرگ دستور داد همان مقدار را هم نصف کنند . که درباريان علت را پرسيدن . وي پاسخ داد ممکن است شهربانان هم براي خود مبلغي از مردم به صورت غير قانوني دريافت کنند پس بايد اين را در نظر گرفت .
فنقيان فرزند بزرگ فاتح ماراتن که متي اوخوس نام داشت و پدرش ميلتيادس داريوش بزرگ را شکست داده بودند را اسير کردند و به نزد شاهنشاه داريوش در شوش بردند . آنان به اين خيال که به پادشاه ايران خوش خدمتي کرده اند در انتظار مجازات وي بودند . ولي داريوش بزرگ او را با خوشرفتاري پذيرفت و به او خانه و زميني بخشيد و يک هسمر ايراني به او داد و او بعد از آن ساکن ايران شد و از آن پس زندگي راحتي را سپري نمود .
هرودوت مورخ يوناني درباره داريوش بزرگ ميگويد :
روزي که داريوش از سربازان گارد شاهنشاهي بود در بازار قدم ميزد و با سيلوسون برخورد کرد . سيلوسون برادر پويکرات ديکتاتور ساموسي بود . سيلوسون قباي قرمز رنگي بر تن داشت . داريوش به نزد وي رفت تا قبا را خريداري کند . ولي سيلوسون آن را بدون پول به وي هديه داد . بعدها که داريوش به مقام شاهنشاه بزرگ منطقه شناخته شد سيلوسون به دربار وي رفت . پادشاه او را به ياد آورد و گفت زماني که من هيچ قدرتي نداشتم تو به من نيکي کردي پس دستور داد که به او طلا و جواهرات دهند تا ديگران را تشويق به کردار نيک کند . ولي سيلوسون گفت من هيچ نمي خواهم و تنها آمده ام تا شهر ما ساموسي را از دست ديکتاتور اروي تس نجات دهي . سپس داريوش لشگري به فرماندهي اوتانس به همراه وي عازم آنجا کرد و در نهايت يک جزيره به سيلوسون داده شد تا مردم شهر را به انجا منتقل کنند تا زندگي راحتي داشته باشند .
ساخت راهي شاهي با زيرسازي اصولي و مستحکم به طول 2700 کيلومتر يکي از شگفت انگيز ترين کارهاي وي در 2500 سال پيش به حساب مي آيد. اين راه از شوش به سارد در نزديکي مدينترانه بود . زيرسازي مستحکم اين راه که بسيار شبيه به آسفالتهاي امروزي است از نبوغ امپراتوري داريوش بزرگ و برگزيدن اصولي ترين شيوه حکومتي و راه سازي به حساب مي آيد . ماريژان موله نخستين راه شوسه و زير سازي شده در جهان را به داريوش نسبت داده است .
کتيبه داريوش بزرگ در نقش رستم : به خواست اهورامزدا اين است شهرهايي که من جدا از پارس متعلق به ايران کردم . بر آنان حکمراني کردم . بمن باج دادن . آنچه از طرف من به آنان گفته شد آنرا کردند . قانون من است که آنان را نگه داشت : ماد - خوزستان - پارت - هرات - بلخ - سغد - خوارزم - زرنگ - رخج - ث ت گوش - گندار - هند - سکائيهاي هوم نوش - سکائيهاي تيز خود - بابل - آشور - عربستان - مصر - ارمنستان - کپد و کيه - سارد - يونان - سکائيهاي ماوراي دريا - سکودر - يونانيهاي سپر روي سر - ليبيها - حبشيها - اهالي مک - کارائيها .
آباد سازي مصر از ديگر اقدامات وي بود . مصر به مدت 121 سال يکي از ايالتهاي ايران به حساب مي آمد که داريوش آنرا سامان و گسترش داده بود . داريوش شاه نگاهي مثبت به مصر کهن داشت و در نوسازي آنجا تلاشي بسيار کرد . امري که ديگر شاهان جهان پس از تصرف کشوري ديگر بناي ويران کردن و کشتار مردم آن منطقه را مي گذارند . وي هيچگاه معابد آنان را ويران نکرد و به آنان آزادي در گزينش دين داد . در مراسم عزاي ملي مصريان ( آپيس ) شرکت کرد و هزينه هنگفتي را براي اجراي ان مراسم تعيين نمود . سپس به نزد معابد آنان رفت و به خداي مصريان احترام گذاشت و معبد خداي بزرگ مصر ( آمون ) را به کلي بازسازي کرد . داريوش مدرسه طب مصر را که مدتها بسته بود و استادانش از کار بيکار شده بودن را دوباره گشود و اودجاهور را مامور رسيدگي به آنجا کرد . سپس استادان و افراد برجسته علمي جهان را به آنجا دعوت کرد تا در آنجا يک مرکز بين المللي طب راه اندازي کند . اودجاهور در نوشته اي که از خود بر جاي گذاشته گفته است : شاهنشاه داريوش فرمان داد که همه چيز خوب به دانش آموزان و استادان داده شود تا پيشيه و کارداني خود را گسترش دهند . شاهنشاه اين کار را کرد زيرا فضيلت علم و دانش را ميشناخت . روش برجسته مديريت و فرهنگ ايراني داريوش بزرگ سه قرن در مصر باقي بود. كارول نوشته است: با وجود برچيده شدن حكومت ايرانيان بر مصر در سال 404 پيش از ميلاد، مصريان تا دهها سال پس از آن هم خود را از اتباع امپراتوري ايران مي دانستند. مصر توسط كامبوزيا (كامبيز, کمبوجيه ) دوم پسر كوروش بزرگ بدليل کشتار عده اي ايراني براي تنبيه مصريان تصرف شده بود. وي شرق ليبي و شمال سودان را هم برخاك مصر اضافه كرده بود و مصر را كه سالها به دو بخش عليا و سفلي تقسيم شده بود و داراي دو حكومت جدا از هم بود به صورت يك كشور واحد درآورده و داريوش بزرگ شهر ممفيس را پايتخت مصر واحد قرار داد .
داريوش بزرگ طرح تعلميات عمومي و سوادآموزي را اجباري و به صورت كاملا رايگان بنيان گذاشت كه به موجب آن همه مردم مي بايست خواندن و نوشتن بداند . اين اقدام وي نيز در تاريخ بي سابقه بود . او اينگونه مي انديشيد که پادشاه زماني ميتواند در انديشه آباد ساختن کشور باشد و ويراني ها را آباد کند که مردمانش از شعور و سواد کافي برخوردار باشند و اقدامات شاهنشاه را براي اقتدار کشور درک کنند . ( پرفسور هرتسفلد )
هنر هخامنشي در زمان داريوش بزرگ به منتهي عظمت خود رسيد و داريوش شاه تمام هنرهاي آسيا را براي شاهنشاهي ايران استفاده نمود . از گاوهاي بالدار عظيم الجسته در شوش يا کاخهاي هنر خاورميانه در پرسپوليس يا کاخهاي سلطنتي شوش يا سنگ تراشه هاي بيستون و . . . وي شاهي مقتدر و هنر دوست ناميده شده است که ايران را به سبک شگرفي اداره نمود . مورخين يوناني نوشته اند وي هنري را در پارسه اجرا کرد که ديگر بالاتر از آن ممکن نبود و عالي ترين شکل ممکن را وي پيداه کرد .
محقق بزرگ امريکايي پرفسور ويليام جيمز دورانت :
داريوش بزرگ براي آنکه نام خود را براي آيندگان جاودانه بگذارد دست به بنا نهادن کاخهاي پرسپوليس زد . هنر و معماري اين کاخ عظيم به جرات از معبد کرنک و تمام کليساهاي اروپا و ميلان زيبا و باشکوه تر است . پله هاي باشکوه کاخ در تاريخ بي نظير است . شايد بتوان گفت که کاخ صد ستون سنگي و کاخ آپادانا زيباترين بناهاي تاريخ جهان در عهد قديم و عهد جديد باشد که به دست آدميزاد ساخته شد .
پرفسور ژرژ کامرون استاد خطوط کهن باستان :
کاخها و نبشته هاي پرافتخار تخت جمشيد يکي از شاهکارهاي عالي بشر است که توسط داريوش بزرگ و فرزندش خشيارشا بنا نهاده شد . پلکان و ستونهاي با شکوه آن در خور ستايش است .
داريوش بزرگ در پايئز و زمستان 518 - 519 قبل از ميلاد نقشه ساخت ابنيه هاي شگفت انگيز شهر پارسه ( تخت جمشيد يا پرسپوليس ) را طراحي كرد و با الهام گرفتن از اهرام مصر و ديگر هنرهاي آسيايي که همگي زير مجوعه اي از ايران بودند نقشه آن را با كمك چندين تن از معماران مصري بروي كاغد آورد و يادگاري خارق العاده د ر جهان به نام کاخهاي پارسه به جاي گذاشت . ساخت اين کاخ سترگ 65 سال به طول انجاميد ولي زندگي اهورايي وي کفاک ديدن پايان کاخ را نداد . وي با اين انديشه که ايران با تمدني کهن و شاهنشاهي قدرتمندي همچون ايران که مناطق زيادي از آسيا را به زيرا پرچم ايران در آورده است شايسته يک مرکز قدرتمند با طراحي فوق العاده است که تا هزاران سال براي آيندگان بماند و آنان درس عبرت بگيرند و راه نياکان خود را ادامه دهند . که مي بينيم بعد از گذشت 2500 سال از ساخت پرسپوليس با وجود ويران شدنش توسط اسکندر گجستک و آتش کشيدن آن هنوز با قدم نهاندن در اين يادگار داريوش شاه ابهت اين مکان انسان را تحت تاثير قرار ميدهند و همگان اين وطن پرستي آنان را ستايش ميکنند .نکته مهم اين ساختمانها بزرگ رعايت حقوق انساني کارگران و معماران است که داريوش شاه تمام مزايا و حقوق روزانه آنان را بر کتيبه ها نوشته است . داريوش بزرگ در هر سال براي ساخت كاخ به كارگران بيش از نيم ميليون طلا مزد مي داده است كه به گفته مورخان گران ترين كاخ دنيا محسوب ميشده . اين در حالي است كه در همان زمان در مصر كارگران به بيگاري مشغول بوده اند بدون پرداخت مزد كه با شلاق همراه بوده است . داريوش بزرگ براي ساخت كاخ پرسپوليس كه نمايشگاه هنر آسيا بوده 25 هزار كارگر به صورت 10 ساعت در تابستان و 8 ساعت در زمستان به كار گماشته بود و به هر استادكار هر 5 روز يكبار يك سكه طلا ( داريك ) مي داده و به هر خانواده از كارگران به غير از مزد آنها روزانه 250 گرم گوشت همراه با روغن , كره , عسل و پنير ميداده است و هر 10 روز يكبار استراحت داشتند .
از ديگر اقدامات انسان دوستانه داريوش بزرگ اين بود که پس از تصرف بابل 25 هزار يهودي برده را كه در آن شهر بر زير يوق بردگي شاه بابل بدون مزد کار ميکردند را آزاد كرد . اين فرمان در ادامه فرمان تاريخي کورش بزرگ مبني بر گناه بودن برده داري و آزادي انسانها صادر شد .
حس ملي گرايي و و طن پرستي داريوش بزرگ در برابر کشوري مقدس همچون ايران از ديگر سرمشق هاي اين ابر مرد تاريخ است . هرودوت ميگويد هرگز يک ايراني از خداي خود براي شخص خويشتن آرزوي سلامتي و نيکي نميکند بلکه او درخواست سعادت براي تمام ملت ايران , براي کشور ايران و سپس براي شاه ايران ميکند آنگاه خود را مشمول اين دعا ميداند . به گفته پرفسور گيريشمن حس وطن پرستي داريوش بزرگ در درجه عالي و به شکل بي سابقه اي نمايان است و همه هم و غم او آرزوي ايراني بود بدون شورش , با اقتدار شاهنشاهي بزرگ , مردماني که در صلح زندگي کنند , برده داري و غلامي در آنجا نباشد , کشور در قحطي به سر نبرد و مردمان آزادي انتخاب دين داشته باشند . اين گفته در کتيبه هاي وي به روشني ديده ميشود و مي بينيم که تلاش وي براي اين امر مهم به حقيقت پيوست و شاهنشاهي وي در تاريخ به صورت بي سابقه به ثبت رسيد .
برجسته ترين اقدام داريوش بزرگ بنيانگذاري نيروي دريايي ارتش ايران براي نخستين بار در تاريخ آريا بوم بوده است . به گفته هرودوت داريوش 2 گروه اکتشافي به دريا گسيل داشت . يکي از هند به درياي عمان و درياي سرخ و سپس از رود نيل روانه درياي مدينترانه نمود . گروهي را تا درياي اژه در کنار ايتاليا و از طرف ديگر گروهي تا نزديکي آفريقا فرستاد . اين اقدام داريوش بزرگ به حدي به سرعت پيشرفت کرد که در زمان لشگر کشي تاريخي خشيارشا به اروپا به گفته هرودوت 4000 تا 5000 هزار ناوگان دريايي ارتش شاهنشاهي ايران روانه اروپا شده بود . که خشيارشا آنان را به 4 دسته تقسيم کرده بود : ناوگان جنگي براي پرتاب گوي هاي آتشين , ناوگان سرگور براي دنبال کردن دشمن و تعقيب آنان , ناوگان بارکش براي جابجايي ارتش و سربازان - ناوگان مهندسي براي جابجايي وسايل مهندسي براي پل سازي و کانال زدن و اقدامات مهندسي نظامي .
تقويم كنوني ( ماه 30 روز ) ايران به دستور داريوش بزرگ پايه گذاري شد . او هياتي را براي اصلاح تقويم ايران به رياست دانشمند بابلي دني تون بسيج كرده بود . بر طبق تقويم جديد داريوش روز اول و پانزدهم ماه تعطيل بوده و در طول سال داراي 5 عيد مذهبي و 31 روز تعطيلي رسمي كه يكي از آنها نوروز و ديگري سوگ سياوش بوده است ( ماريژان موله و پرفسور هرتزفلد )
از ديگر اقدامات مهم داريوش شاه ابداع خط ميخي پارسي باستان است . وي خطوط بين المللي ( ايلامي , بابلي ) را در ايران رواج داد و يک خط مشترک براي قلمرو شاهنشاهي ايران توسط انديشمندان ايراني ساخت که نام ان را ميخي پارسي نام نهاد . که به زودي در 28 کشور جهان رونق يافت . ( هرودوت )
داريوش بزرگ پادگان و نظام وظيفه را در ايران پايه گذاري كرد و به مناسبت آن تمام جوانان چه فرزند شاه و چه فرزند وزير بايد به خدمت بروند و تعليمات نظامي ببينند تا بتوانند از سرزمين ايران دفاع كنند .
داريوش بزرگ براي اولين بار در ايران وزارت راه , وزارت آب , سازمان املاك , سازمان پست و تلگراف ( چاپارخانه ) را بنيان نهاد که اين اقدام وي نخستين وزارت پست سريع جهاني شناخته شده است .
علاقه به آبادي , رونق کشاورزي و سرسبزي از ديگر خصوصيات برجسته داريوش بزرگ بود . وي شهربان ( ساتراپ ) ايالت هاي خود را به موظف به کاشت درختان و رونق کشاورزي ميکرد . در نامه اي که باستان شناسان آنرا پيدا کرده اند و پرفسور ايران شناس گيريشمن آنرا به چاپ رساند داريوش بزرگ به حاکمان روسيه و آسياي صغير چنين فرمان ميدهد : من نيت شما را در بهبود بخشيدن کشورم به وسيله انتقال و کاشت درختان ميوه در آن سوي فرات و در بخش علياي آسيا تقدير و سپاس ميگويم .
داريوش براي جلوگيري از قحطي آب در هندوستان كه جزوي از ايران بوده سدي عظيم بروي رود سند بنا نهاد و مردمان آنجا را از خود خشنود نمود و جلوي قحطي را نيز گرفت .
در طول سلطنت داريوش بزرگ 242 حكمران ياغي بر عليه او شورش كرده بودند و او پادشاهي بوده كه با 242 مورد شورش مقابله كرد و همه را برا جاي خود نشاند و مانع از متلاش شدن ايران توسط حکمرانان خائن شد و عدالت و يکپارچگي ايراني را در سرتاسر کشور بسط داد . او در سال آخر پادشاهي به اندازه 10 ميليون ليره انگلستان ذخيره مالي در خزانه دولتي بر جاي گذاشت .
احترام داريوش شاه به زنان و حفظ حقوق آنان از ديگر اقدامات برجسته وي به حساب مي آيد . طبق گفته پرفسور گيل استاين , دکتر ديويد استروناخ , پرفسور ريچاي فراي و پرفسور عليرضا شاپور شهبازي ( موسسه شرق شناسي شيکاگو و موزه ايران باستان ) داريوش بزرگ براي بنا نهادن ساخت کاخهاي پارسه از زنان به عنوان يکي از مهم ترين نيروهاي کاري استفاده مي کرد . به شکلي که در چندين مورد کتيبه بدست آمده نوشته شده است که زني در اينجا مسئول بيش از 100 نفر کارگرمرد بود و يا زني ديگر به دليل مهارت شغلي اش حقوقي معادل 3 مرد دريافت ميکرد . يا در کتيبه اي ديگر آمده زنان کارگر باردار در ساختن پارسه از حقوق شاهنشاهي براي استراحت و بارداري استفاده کردند .
از ديگر اقدامات داريوش بزرگ دادن پناهندگي سياسي به فيثاغورث بود كه بدلايل مذهبي از كشور خود گريخته بود و به ايران پناه آورده بوده است و سپس توسط داريوش بزرگ داراي يك زندگي خوب همراه با مستمري دائم شده بود .
داريوش براي سهولت رفت و آمد ميان ايران وايالت مصر دستور داد كه ميان درياي سرخ و رود نيل آبراهي ( کانال سوئز کنوني ) بسازند كه آثار آن و كتيبه مربوط به اتمام اين آبراه كه صدها سال داير بود و بر اثر توفان شن پر شده است به دست آمده و موجود است. در طول اين كانال تخته سنگهاي تراشيده شده به دست آمده كه در آنها تاريخ اتمام هر قطعه از آبراه حك شده است و اين سنگها در دست است. در يك سنگ نبشته آمده است كه روز افتتاح آبراه، 26 كشتي از آن عبور كردند و اين نوشته به چهار زبان و دو خط است (ميخي و هيروگليف). از همين دوران اثري به دست آمده كه عبارت است از مخلوطي از علامت ايران (بالهاي باز شده مرغ با سرانسان و كلاه پارسي) و علائم قديم مصر عليا و مصر سفلي كه نشانه وحدت مصر واحد با امپراتوري ايران است. لوح داريوش به مناسبت پايان آبراه «درياي سرخ , نيل» در قرن 20 به دست آمده است. وي در سنگنبشته هايش در مصر خود را داريوش پسر ويشتاسپ هخامنش (ويشتاسپ در فارسي امروز به گشتاسپ تبديل شده است) خوانده كه از همان زمان احترام عميق به پدر و بكار رفتن نام او پس از نام فرد در جهان رواج يافته است. معبدي كه داريوش در مصر ساخت، هنوز تقريبا به طور كامل درمنطقه واحه موجود است . وي به اديان مصر احترام گذاشت و هيچگاه دين مزديسناي ايراني ( زرتشت ) را در آنجا تبليغ نکرد .
اين كتيبه 12 سطري به خط ميخي پارسي راجع بحفر كانال بين رود نيل و احمر كه در زير آن كتيبه به خط و زبان عيلامي هم كنده شده . در يك طرف لوح سنگي سماق در فاصله 33 كيلومتري از سوئز در مصر قدري به طرف غربي كانال فعلي پيدا شده است . پشت آن به خط قديم مصري همان مضمون به طرز مفصل تري نقر گرديده دومين فرعون سلسله 26 به نام نخو ( 659 - 594 قبل از ميلاد ) كندن اين كانال را بين رود نيل و بحر احمر شروع كرد ولي به اتمام نرسيد . داريوش كبير شاهنشاه ايران در سالهاي 521 - 486 قبل از ميلاد تكميل اين كار را دستور داد و انجام گرفت . كانال به اندازه اي پهن بود كه دو كشتي بزرگ با سه رديف پاروزن مي توانستند از كنار هم عبور كنند و در عرض چهار روز طي طريق مي نمودند .
از ديگر يادگارهاي داريوش بزرگ ستايش مصريان از وي بود . زيرا داريوش شاه , مردمان و کارگران و بردگان مصر را رهايي بخشيد و خود در راس فرعونهاي مصر شاه آنجا شد . کتيبه اي از کاهنان مصري باقي است که استاد پيرنيا در کتاب تاريخ ايران باستان آنرا اينگونه ترجمه کرده است :
داريوش زاده نيت و متولي سائيس شهر خدايان مصر است . کارهايي که خدا به اراده خويش آغاز کرده بود داريوش به اتمام رساند . وقتي داريوش در شکم مادرش بود نيت ( خدايان مصر ) او را فرزند خود دانست . داريوش دست در کمان به سويش برد تا دشمنان خداي را بر اندازد . او نيرومند است و دشمنانش را در همه سرزمينها نابود خواهد کرد . شاه مصر داريوش است که تا ابد جاويد بماند . شاه بزرگ پسر ويشتاسب هخامنشي . او فرزند خدايان است که نيرومند و جهانگير است پس مردمان سرزمينهاي دور برايش هدايا مي آوردند و برايش خدمت ميکنند .
به گفته هرودوت داريوش در سال 514 پيش از ميلاد به اروپا لشگر کشيد و و شبه جزيره بالکان را جزوي از ايران کرد . هدف وي از اين کار گزارشي بود که به دربار ايران فرستاده بودند مبني بر اينکه قبايل اسکيت ها مراسمي کشنده دارند و مردماني وحشي و خونريز هستند . به گفته هرودوت مورخ يوناني اين مردمان در مراسمي مردمان خود را به هوا پرتاب مي کردند و از دگر روي در زمين نيزهايي فرو ميکردند تا آنان پس از افتادن به زمين بروي نيزه ها بيافتند و کشته شودند . اين يکي از مراسم سالانه اين کشورها و قبايل براي قرباني کردن در نزد خدايانشان بود . داريوش خود را راهبر صلح و خرد جهان ميدانست و از گذشته فرهنگي بسيار کهن ايراني برخوردار بود و به همين دليل براي نابودي آنان اقدام کرد و لشگري بزرگ راهي آنجا نمود .
داريوش بزرگ ايران را به ايالتهاي بسياري تقسيم کرد و در راس همه ايالتهاي دولت مقتدر شاهنشاهي ايران را قرار داد . براي هر ايالت شهربان مقرر فرمود . براي هر شهربان دبيري گذاشت . در پايان در کل امپراتوري اشخاصي را گمارد تا وظع کشور را بررسي کنند و خطاها و کارهاي غير قانوني شهربانان را گزارش دهند . اين افراد گوشهاي شاه ناميده ميشدند . به گفته پرفسور گيريشمن در کتاب ايران از آغاز تا اسلام اين کار وي مورد ستايش همگان شده بود . زيرا دولت مردمان از ترس اين افراد که با لباسهاي شخصي در جامعه بودند از هر اقدام غير قانوني سرباز ميزدند .
پاداش به نيکو کاران و وطن پرستان و کيفر دادن به خائنين از ديگر اقدامات داريوش بزرگ بود . زوپير سردار برجسته ايراني يک نمونه از اين مصداق ها بود. زوپير پسر مگابيز يود . هرودوت مينويسد به داريوش خبر رسيد که بابل شهر متمدن جهان آن روز که جزوي از ايران کورش بود سر به شورش نهاده است و مردان بابلي زنان خودشان را در منطقه اي گرد آورده اند و همگي را خفه کرده اند . چون اين خبر به داريوش بزرگ رسيد وي لشگري بزرگ روانه بابل کرد . ولي شهر بابل ديوارهاي بسيار بلندي داشت و نتوانستند وارد شوند . ماهها ارتش ايران در کنار ديوارها منتظر ماند ولي نتوانست وارد بابل شود . تا اينکه زوپير نقشه اي کشيد و گوشها و بيني خود را بريد و خود را با ضربات شلاق آغشته به خون کرد و به پيش داريوش شاه رفت . شاهنشاه از ديدن اين منظره سردار خود تاسف خورد و گفت چه کسي تو را چنين کرد ؟ وي پاسخ داد من اين کار را براي گشودن درب بروي سپاه ايران زمين کرده ام و هم اکنون به سوي بابل مي روم و خود را فراري خطاب ميکنم که داريوش من را چنين کرده است . داريوش شاه پاسخ داد به خداي که من راضي به اين نبودم که تو با خود چنين کني و حاضر بودم از بابل صرفه نظر کنم . نقشه زوپير عملي شد و بابلي ها وي را به درون شهر راه دادن و به وي لشگري براي مبارزه با داريوش دادند که در 2 نوبت وي 2000 نفر از ارتش ايران را کشت تا شک ها به يقين تبديل شود . زوپير در سومين نبرد با ايرانيان دروازه شهر را گشود و بابل توسط سپاه وطن پرست و از خود گذشته داريوش فتح شد . داريوش در فرماني تاريخي زوپير را بالاترين وطن پرست ( بعد از کورش بزرگ ) ناميد و خاندان وي را براي هميشه مورد حمايت دولت قرار داد و هر ساله هزاران سکه به خاندان وي عطا نمود .
با تمامي اين اقدامات شگفت انگيز و قدرت جهاني داريوش بزرگ او هيچگاه خود را در کتيبه هايش , خدا يا فرزند خدا نخواند و در سنگ نبشته هايش هميشه اين قدرت جهاني ايران را مديون خداوند ( اهورامزدا ) دانسته است . در حالي که شاهان سامي آنروزگار يا فرعونهاي مصر و شاهان بابل با جلوس بر تخت بدون وقفه اي خود را فرزند خدايان ميخواندند . نمونه بارز اين مهم اسکندر گجستک است که به گفته مورخين يوناني پس از تصرف ايران وي خود را خدا ناميد و فرزند پدر بودنش را رد کرد و گفت که خدايان با مادر من همبستر شدند و من زائيده شدم و همگي بايد مرا ستايش و پرستش کنيد .
يکي ديگر از لشگر کشي هاي وطن پرستانه داريوش عظيمت به سرزمين سکاها بود . سکاها به گفته هردوت پدر تاريخ جهان يکي از خونخوارين اقوام بشريت بودند . آنان در جنگها خون دشمن را جمع آوري ميکردند و ميخوردند و در نمونه هاي ديگر سر افراد شکست خورده را از بدن جدا ميکردند و داخل جمجعه را خالي ميکردند و به عنوان تقدس نگهداري ميکردند . زن در بين اين اقوام مشترک بود . سکاها از پيش از به قدرت رسيدن کورش بزرگ همه ساله به ايران تجاوز ميکردند و سرمايه هاي ايران را به يغما مي بردند . ولي کورش توانست تا مقدار زيادي دست آنان را از ايران کوتاه کند . داريوش در ادامه سرکوب وحشيگري هاي آنان و انتقام از سکاها لشگري به گفته هردوت 700 هزار نفري با 400 کشتي جنگي راهي اروپا مرکز سکاها کرد . داريوش پلي عظيم بين قاره آسيا و اروپا بنا کرد و در کنار آن پل کتيبه اي نوشت به اين مضمون: داريوش , شاه ايرانيان و آسيايي ها اين پل را بروي رود تايي بنا کرد . رودي بسيار زيبا و بزرگ . ولي با اين لشگر بزرگ بدليل موقعيت سوق الجيشي سرزمين سکاها ارتش داريوش نتوانست مستيقم با آنان روبرو شود و در نهايت به کشورش بازگشت .
کتيبه ايران دوستانه داريوش بزرگ در پارسه :
خداوند اين کشور ( ايران بزرگ ) را از گزند دشمن - دروغ و خشکسالي به دور نگهدارد .
کتيبه آموزنده داريوش بزرگ در نقش رستم :
داريوش بزرگ : خداي بزرگ است اهورامزدا. که اين جهان را بيافريد . که خرد و نيروي کوشش را بر من ارزاني داست به خواست و نيروي اهورامزدا شاهم و فرمانهاي او را اجرا ميکنم اين چنين :
دوستدار و پيرو راستي هستم و بدي را دشمنم . خواهان داد و عدل هستم . نه مي خواهم که از سوي توانايي به ناتواني ستم شود و نه ميخواهم که ناتواني به توانايي بد کند . آنچه موافق راستي است ميل من است و آنچه خلاف راستي است به شدت با آن مخالفم . خويم را در حد اعتدال نگه ميدارم و چون خشم بر مرا فرا گيرد با اراده بر آن چيره ميشوم تا مبادا ناروايي روي دهد . هوس اسير دام من است و بر آن سخت حکومت ميکنم . آنرا که نيکي کند مطابق نيکي اش پاداش ميدهم . آنکه بد کند به کيفرش ميرسانم . به هيچ وجه مايل نيستم که زيان و بد کرده شود و چون کسي مرتکب بدي شد به هيچ وجه مايل نيستم که بي کيفر بماند . هرگاه مردي بر عليه کسي ادعا کند تا مورد دادرسي واقع نشود بر او حکمي روا نمي کنم . از آناني خوشوقت و خشنود هستم که با تمام نيرو و قدرتشان در راه نيکي بکوشند اين چنين است رفتار و کردار من و اين است آنچه که من مي کنم . در ميدان نبرد رزم آرايي چيره هستم . در پيکارگاه دستانم ميجنگند . چشم و هوشم نيز بکار است . آناني که فرمانبرند مي بينم و آناني که خلافي کنند کارشان بر من پوشيده نيست . در ميدان پيکار به چالاکي ميجنگم . از نيروي دستان و پاهايم به خوبي بهره مند هستم . سوار کاري زبده و چالاکم کمانکشي ورزيده هستم . چه به هنگام نبرد پياده و چه سواره . نيزه گزاري چرب دست هستم . اين و هنرهاي ديگر را اهورا مزدا بر من بخشود . اهورامزدا ياري ام کرد و نيروهايم را به نيکي هدايت کرد . اي مرد که اين را ميخواني . نيک آگاه باش که داريوش چگونه شاهي است . چه هنراها و نيروهايي دارد . اين براي تو ناراست نباشد . آنچه را که گفتم عمل کن. در اين كشور ها ، مردي كه وفادار بود ، نيك پاداش دادم و آن كه دشمن بود نيك كيفر دادم ، به خواست اهورامزدا اين كشور ها قانون مرا اجرا كردند . آنچه به آنان گفتم آنگونه كردند .
تو كه بعد از من شاه خواهي بود از دروغ سخت بپرهيز . مردي كه خواهد دروغزن بود نيك كيفر ده. اگر چنين مي انديشي بايد كشورم در امان باشد . آنهايي كه پيشتر شاه بودند در آن مدت ، آنچه را كه من در يك سال و اندي به خواست اهورامزدا كردم نكردند . از آن رو اهورامزدا مرا ياري كرد، چون بدكردار نبودم ، دروغزن نبودم ، خطاكار نبودم ، نه من ، نه دودمانم . بر پايه راستي رفتار كردم : نه به ناتوان و نه به توانا بد كردم ، مردي كه با خاندانم همكاري كرد او را نيك پاداش دادم و آنكه زيانكاري كرد ، او را نيك كيفر دادم . تو كه سپس شاه خواهي بود ، مردي كه دروغزن يا خطاكار است او را دوست مباش و او را نيك كيفر ده . تو كه سپس اين نوشته ها را كه من نوشتم ، يا اين نگاره ها را ببيني ، آنها را ويران مكن ، تا جايي كه ممكن است آنها را بپاي ، تا زماني كه تندرست باشي . هر آنكه اهورامزدا را بپرستد ، بخشش وي از آن او خواهد بود ، هم در زندگي و هم پس از مرگ .
اهورا مزداي بزرگ بزرگترين خدايان . او داريوش را شاه آفريد . او به وي شاهي را ارزاني فرمود و به خواست اهورامزدا داريوش شاه شد . اين کشور پارس که اهورامزدا بمن ارزاني فرمود زيباست و داراي اسبان خوب و مردان خوب است به خواست اهورامزدا داريوش شاه از هيچکس نمي ترسد . خداي بزرگ اين کشور را از دشمن - خشکسالي و دروغ محفوظ فرمايد .
روانش پاک , يادش گرامي , راهش ورجاوند باد
سرزمين جاويد , پرفسور هرتزفلد , ماريژان موله
آرمانهاي شهرياران ايران باستان , دلفگانگ گنادت , ترجمه سيف الدين دولتشاه
پژوهش و گردآوري از ارشام پارسي