آقاي مسجد جامعي براي من و همكارانم توفيقي است كه نخستين برنامه اجلاسهاي هماهنگي توسعه فرهنگي از قم شروع شود. از گروههاي كارشناسي كه در هفته جاري مقدمات امضاي اين بيانيه را فراهم كردند تشكر ميكنم. بنده با مروري كه بر سياستها، در مواضع و موارد اجرايي بيانيه داشتم احساسم اين بود كه كار كارشناسي مناسبي در اين فرصت كوتاه انجام شده است. البته اين امر به پشتوانه تجربيات گرانقدر مديران استان چه در ارشاد و چه در ساير دستگاهها، تحقق يافته است.
همچنين گروهي كه وزارتخانه براي اين كار تعيين كرده بود، در طول عمر كاري خود، تجربيات برنامهنويسي را در بخشهاي مختلف از سرگذراندهاند. در هر حال تجربه خوبي بود، به خصوص كه نخستين تجربه از اين نوع بود. طبعا انجام اين فعاليت در اين حد نشان دهنده تواناييهاي فكري و عملي مجموعهاي است كه اينها را تهيه كردهاند. اميدواريم كه اين فعاليتها در استانهاي ديگر هم تداوم پيدا بكند و ما بتوانيم در چارچوب يك برنامه منسجم فعاليت فرهنگي را در سطح ملي و استاني توسعه دهيم. روح حاكم بر اين موافقت نامه مهم از برنامه سوم است كه بخش فرهنگ آن هم توسط همين وزارت انجام شد. بنابراين ما از اين طريق ميتوانيم اجراي برنامه سوم را به شيوه جديدي تجربه كنيم كه در اين شيوه جديد، تصميمگيري براساس خرد جمعي مديران و كارشناسان و مطلعين از فرهنگ و هنر استانها و كشور استوار است. تجربه كار گروهي به ويژه در بخش فرهنگ، طولاني نيست اما بسيار ضروري است. ما در حوزه فرهنگ بيش از ساير حوزهها، نياز به وفاق عمومي داريم كه اين وفاق از طريق بحث و گفتوگو به دست ميآيد.
درباره اين برنامه چند نكته است كه لازم ميدانم توضيح بدهم.
اولين نكته ضرورت پيوند متناسب و متعادل بين تحولات جهاني و ارزشهاي معنوي است. همه شما با شرايط و تحولات جهاني در عرصه فرهنگ، هنر و اطلاعرساني آشناييد و بحث فرهنگ واحد جهاني را كه در اصطلاح «دهكده جهاني» به صورت فشرده بيان ميشود، شنيدهايد.
اما جهاني شدن، در كنار يكسانسازي رويه ديگري هم دارد كه به آن توجه كافي نميشود و آن «مقاومت فرهنگي» است. اين مقاومت فرهنگي به صورتهاي جزئي در زندگي روزمره به صورت گرايش به فرهنگ متفاوت مثلاً نوع لباس پوشيدن خود را آشكار ميكند. در سطح بالاتر هم به صورت جنبشهاي اجتماعي، منطقهاي، بوميگرايي، جنبشهاي قومي و امثالهم بيان ميشود. وجه مشترك تمام اشكال مقاومت و رفتارهاي مقاومت فرهنگي، در صبغهها و ريشههاي فرهنگي آن است. يعني مقاومت در عرصه فرهنگ و به زبان فرهنگ و در برابر يك فرهنگ ديگر، صورت ميگيرد. به تعبير ديگر، همه اشكال مقاومت فرهنگي بر تعريفي از هويت استوارند كه در برابر هويت مسلطه فراگير، مقاومت ميكنند. البته مقاومت تنها در نفي فرهنگ مسلط بازتاب پيدا نميكند، بلكه مقاومت، حضور و بيان هم هست. آن هويت فرهنگي كه بر حضور خود پاميفشارد، از اين طريق مقاومت ميكند. چنين حضوري در سطح ملي، جز از طريق پيوند با ريشههاي فرهنگي و تمدني ميسر نيست. اتكا به ذخاير فرهنگي و بهرهگيري از دستاوردهاي مدرن، امكان حضور و عدم حذف را فراهم ميآورد.
به اين موارد، اين اصل اساسي را هم اضافه كنيد كه هيچ تمدن و فرهنگي در خلاء ريشد نميكند و به خلاقيت نميرسد، بلكه راز بالندگي يك فرهنگ در امكان داد و ستد و گفتوگو با ديگر فرهنگ، نهفته است. حوزه فرهنگ و تمدن اسلامي هم اين قابليت را در طول تاريخ از خود نشان داده كه توانايي جذب عناصر مفيد فرهنگي را دارد.
در جريان نهضت ترجمه، به خصوص نخستين نهضت ترجمه، شما شاهد انتقال انبوه آثار و نوشتههاي متفكران ديگر به عالم اسلامي هستيد كه اين آثار بعدها به نحوي به غرب منتقل ميشود و به رشد تمدن جديد كمك ميكند اما آنچه كه در اين جريان مهم است. معيار انتخاب متن براي ترجمه است كه براساس گرايشهاي متفكران مسلمان اسلامي صورت گرفته است و از اين حيث شاهد انتقال برجستهترين آثار فرهنگي در اين حوزه و در اين دوره هستيم. بنابراين گفتوگوي تمدني و فرهنگي براي بالندگي فرهنگ ضروري و اجتنابناپذير است و اين امري است كه در تمدن اسلامي و ايراني هم تجربه شده است. هرچند در تجربه بعد يعني در دوره جديد ما در اين تبادل فرهنگي كمتر توفيق داشتهايم و انتقال فرهنگي نه در عمق و مباني بلكه در سطح صورت گرفته است اكنون كه در موقعيت ارتباط قرار داريم و از ارتباط فرهنگيگريزي نيست، بايد به اصول آن توجه كنيم. دست كم تجربه تاريخي ما نشان ميدهد كه موقعيت اين ارتباط در گرو تعريف نقشي فعال براي خود است. در شرايط كنوني ضرورت پيوند ذخاير و مباني فرهنگي به وضعيت امروز كاملاً محسوس است و اين بدان معناست كه در آستانه قرن 21، بايد با ادبيات ديگري وارد عرصه جهاني بشويم، اگر معتقديم پيام ما پيام جهاني است پس براي بيان آن به ادبيات جهاني نياز داريم. ميراث فرهنگي ما و حضور مقتدرانه فرهنگي به صرف برخورداري از ذخاير و ميراث ارزشمند فرهنگي تحقق پيدا نميكند بلكه با روزآمد كردن اين ميراث فرهنگي محقق خواهد شد. هنر و فرهنگ امروز ما ميتواند با هويت ايراني خود و به شرط استفاده از دستاوردهاي امروز، جايگاه جهاني پيدا كند و از اين حيث است كه مراكزي كه نماد پيشينه غني و ذخاير فرهنگي كشور هستند، جايگاه ويژهاي در برنامهريزي فرهنگي پيدا ميكند. نگاه ما به قم از چنين منظري است. قم، يك شهر فرهنگي است و لذا مبناي توسعه آن نيز بايد توسعه فرهنگي باشد. نگاهي به وضعيت امروز قم هم اين وضعيت فرهنگي و هم ضرورت پرداختن به اين امر را روشن ميكند. قم از يك طرف سابقه تاريخي شناخته شدهاي دارد، هرچند گزارشهاي باستانشناسي بيانگر قدمت پيش از اسلام آن ميباشد، ليكن حداقل در دوران اوليه اسلامي هم مركز شناخته شدهاي بوده است. هنگامي كه در احاديث و روايات ما، امام علي عليهالسلام يا ساير ائمه در باب قم سخني ميگويند نشان دهنده اين است كه در آن اعصار، قم به عنوان شهر آباد و شناخته شده در حوزه تمدن اسلامي از جايگاه ويژهاي برخوردار بوده است. بعدها به دليل مرقد و بارگاه حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام جايگاه ويژهاي را در تاريخ اسلام - به ويژه تشيع - پيدا ميكند. البته قم حوزه وسيعتر فرهنگي و حتي جغرافيايي داشته و حتي در نقشه، كاشان، ساوه و بخشهايي از استان مركزي را هم شامل ميشده است. اين قلمرو، پيوسته مركزي براي حضور علمي شيعيان ايراني بود؛ به ويژه در دورهاي كه شيعيان خراسان با قسمتهاي مركزي ايران از اين طريق مربوط ميشدند.
اين پيشينه تاريخي بعد ديگري هم دارد. حداقل از زمان صفويه و از قرن دهم، مدرسه فيضيه و بسياري از مدارس ديگر در قم تأسيس ميشوند. بعدها با انتقال مرجعيت در زمان مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائري، جايگاه بينالمللي قم هم تقويت ميشود يعني مرجعيت از عتبات به درون كشور ايران ميآيد و از اين حيث جايگاه فراملي مييابد. در شرايط امروز بر اين ابعاد تاريخي مذهبي، ابعاد سياسي و فرهنگي هم اضافه ميشود. هم از باب اين كه با جريان انقلاب اسلامي پيوند يگانهاي برقرار ميكند و هم از باب دامنه گسترده فعاليتهاي فرهنگي كه در قم صورت ميپذيرد. اكنون در قم 80 نشريه علمي و تخصصي و پژوهشي، 328 ناشر، بين 160 تا 240 مركز پژوهشي، هشتاد كتابخانه تخصصي و يازده كتابخانه عمومي، چهل هزار طلبه علوم ديني و بين 12 تا 14 مركز آموزش عالي جديد در قم وجود دارد.
همه اين شرايط وضعيت فرهنگي ويژهاي را از قم ترسيم ميكند. اين وضعيت، الزامات ويژهاي را در برنامه ريزي براي اين شهر به عنوان شهري فرهنگي، حكم ميكند و اولويتهاي برنامهريزي آن را مشخص ميكند. فعاليت فرهنگي ميتواند كاملاً ابعاد اقتصادي هم داشته باشد.
ما در كشور از ضعف صنايع فرهنگ رنج ميبريم. صنايع فرهنگي زير ساخت توليد فرهنگي است. در حالي كه شاهد گسترش و رشد توليدات فرهنگي هستيم ليكن محصولات مورد نياز اين توليدات در داخل كشور توليد نميشود. اگر يك مجموعه به هم پيوسته از صنايع فرهنگي ايجاد كنيم، هم به توسعه قم كمك كردهايم و هم به رشد توليدات فرهنگي. توسعه فرهنگي به معناي نفي صنعت نيست، راهبرد توسعه فرهنگي به معناي توجه به صنعت، معماري و ايجاد كالبدهاي شهري متناسب با توسعه فرهنگي است. هنگامي كه ما فرهنگ را مبناي توسعه قرار ميدهيم هدفمان گردش بيشتر سرمايه و اشتغال در اين بخش است. كشورهاي بزرگ جهان درآمدهاي كلاني را از طريق توليدات فرهنگي مثل سينما، توريسم و امثال آن دارند. بيشك توريسم مذهبي در قم ميتواند يكي از محورهاي عمده فعاليت باشد در كنار اين موارد، قم در زمينه توليد نرمافزارهاي رايانهاي از توفيق خوبي برخوردار بوده و اتفاقا اين نوع فعاليت را ميتوان مصداق پيوند پيشينه فرهنگي با ابزارها و لوازم روز داشت.
اگر چنين نگاهي را بپذيريم، براي قم معماري ويژه و تأسيسات و نهادهاي متناسب با الزامات فرهنگي بودن اين شهر را بايد تعريف و بيان كنيم. همانطور كه روند صنعتي شدن قم از اين نگاه تأثير خواهد پذيرفت .
اما مطلب آخر، دوگانگياي است كه در وضعيت قم وجود دارد. قم از يك طرف داراي سابقه فرهنگي غني است و به عبارت ديگر، شهر فرهيختگان و دانشمندان - اعم از دانشگاهيان و حوزويان - محسوب ميشود. وجود 80 كتابخانه تخصصي نشان دهنده نوعي از رفتار و مصرف فرهنگي در سطح عالي است، اما در كنار اين امر ما شاهد شهركها و مهاجرنشينهايي هستيم كه جمعيت آن عمدتا از بخشهاي مختلف ايران و حتي ديگر كشورها تشكيل شده است. در اين مكانها و در اين بخش جمعيت سطح مصرف فرهنگي پائين است. يعني در يك قطب وجود 80 كتابخانه تخصصي و 11 كتابخانه عمومي را شاهد هستيم و در قطب، اقشاري را مشاهده ميكنيم كه ميزان كتابخواني آنها از متوسط استان ديگر پايينتر است. اين يكي از جلوههاي دوگانگي فرهنگي در شهر است كه عدم توجه به آن آفات اجتماعي مهمي را درپي خواهد داشت. استمرار و يا حتي شدت اين دوگانگي در سبك زندگي، مصرف فرهنگي، ارزشهاي اجتماعي و مانند آن خطري براي بنيانهاي فرهنگي شهر است. البته اين تقابل هنوز شديد نيست و فرهنگ ميتواند در كاهش يا تعيين اين دوگانگي نقش مؤثري ايفاد ميكند.
براي حل معضلات و مشكلات اساسي در قم بدون توجه به اين نگاه، اقدامات اساسي چندان ميسر نخواهد بود. اميدواريم بخشهاي فرهنگي فعاليت كارآمدي داشته باشند و ما شاهد رشد عرصههاي فرهنگي در چارچوب اولويتبنديها در اين حوزه باشيم. براي ما و شما حفظ هويت قم به عنوان يك شهر فرهنگي در اولويت قرار دارد و اميدواريم كه مجموعه اقدامات بتواند به رشد اين جايگاه در سطح ملي و بينالمللي كمك بكند.
لازم ميدانم در پايان از همه دستاندركاران اين اجلاس مجددا تشكر كنم. به ويژه از استاندار محترم قم كه با علاقه و اشتياق اين اجلاس را برگزار كردند و اگر همكاري ايشان نبود، شايد نميتوانستيم اجلاس هماهنگي توسعه فرهنگي استان قم را به اين سرعت برگزار كنيم.