نويسنده : رويا غلامپور
جشن تيرگان که بسيار فرخنده و مبارک است داستان دلکشي دارد و راهنماي مطالب سودمند علمي و ادبي مي باشد ، در تير روز از تيرماه است .
در اول تيرماه افراسياب توراني بر ايران غلبه کرد و سپاهيان ايران را در طبرستان محاصره نمود و ايرانيان از اين واقعه غمگين شدند و آن روز را عزا گرفتند . از آن روز به بعد ، اول تيرماه را عزاي ملي ناميدند . روز سيزدهم ايران و توران صلح نامه اي نوشتند که بسيار به نفع ايران تمام شد و ايرانيان براي نجات منوچهر و سپاهيانش از دست تورانيان جشن گرفتند و شادي کردند و بدين وسيله جشن تيرگان داراي فضيلت ديگري نيز گرديد . استاد پورداود چنين مي نويسد : " تيرنام ستاره معروف باران و نام فرشته آن است که در ادبيات فارسي تشتر[1] مي باشد . ستاره مزبور در زبانهاي اروپايي به سيريوس[2] معروف است " . پلوتارک يوناني مي نويسد : از زمان قديم هم ايرنيان مي دانستند که تير ( تشتر ) ستاره شعري يماني است . چه مورخ نامبرده آشکارا به ستوده شدن اين ستاره در نزد ايرانيان اشاره مي کند و مي گويد : " هرمزد سيريوس را نگهبان و پاسبان ساير ستارگان قرار داد . در فقره چهل و چهار تير يشت يا تشتر يشت آمده است : " ما ستاره تشتر درخشان و باشکوه را تعظيم مي کنيم که اهورامزدا او را به سروري و نگهباني همه ستارگان برگزيده چنانکه زرتشت را براي مردمان " . تشتر هميشه در رديف ساير فرشتگان و ايزدان مانند مهر و آذر و آبان و امشاسپندان و فرّ آريايي ذکر شده و در همه جا فرشته باران از آن اراده گرديده است .
در نخستين وهله بايد دانست که تشتر يا تير هميشه در افق ديده نمي شود . تابستان و بخصوص امرداد و شهريور ماه اوقات جلوه کار تشتر است . در تيرماه يعني ماهي که بنام تشتر است اين ستاره طلوع مي کند . در آخر ماه مزبور طرف صبح در آسمان ديده مي شود ، بويژه در ماه بعدش پيش از آمدن خورشيد بسيار باشکوه در طرف مشرق مي درخشد . در بحبوحه تابستان که دل خاک از تشنگي له له مي زند ، گياهان سوخته و درختان پژمرده ، ستور و مردم چشم به بخشايش ايزدي و باران رحمت مي دوزند . تشتر مانند پيک خدايي سر از گريبان افق به در مي کند و مژده رحمت مي رساند .
در فقره پنجم تشتريشت مي گويد : " چارپايان خرد و بزرگ و مردم مشتاق ديدار تشتر هستند ، کي دگرباره اين ستاره باشکوه و درخشان طلوع خواهد کرد ؟ کي دگرباره چشمه هاي آب به ستبري شانه اسبي جاري خواهد شد " . از اينکه تشتر در موقع معين از سال ديده مي شود از فقره 11 تشتر يشت بخوبي برمي آيد در جايي که تشتر به اهورامزدا مي گويد : " اگر مردم مرا چنانکه ساير ايزدان را مي ستايند نام برده تعظيم و تکريم به جاي آورند ، هر آينه من در موقع معين سال در مدت يک يا دو شب يا پنجاه شب بدر آمده خود را به پاکان و نيکان خواهم نمود " . بايد دانست پس از مشاهده شدن تشتر فوراً باران نمي بارد ، در ماه امرداد و شهريور در ايران باران ديده نمي شود . اوستا هم ميان جلوه اولين تشتر و ريزش باران مدت زماني فاصله قرار مي دهد . در تشتر يشت مي گويد : " در ده شب اولي تشتر به صورت پسر جوان پانزده ساله با چشم درختان و قد و بالاي رسا در فروغ پرواز مي کند . در ده شب ديگر به شکل وَرزا ( گاو نر شخم زن ) زرين شاخ جلوه مي نمايد .
در ده شب آخرين ترکيب اسب سفيد زيبايي گرفته با گوشهاي زرين ولگام زرنشان به سوي اقيانوس وروکشه[3] که در پهلوي فراخکرت[4] گويند مي شتابد تا از آنجا آب برگيرد ، ديو خشکي ( اپئوسه[5] يا اپوش ) به شکل اسب مهيب سياه با گوش و يال و دم کل ( بي مو ) در مقابل او آيد تشتر آب با ديو خشکي باهم جدال کنند و ديو خشکي غالب آيد ، فرشته تشتر در پيش خدا ناليده و پيروزي خواهد و خداوند به مردم و گياهان رحم آرد و فرشته تشتر موفق شود و باران کلي ببارد و زمين و گياهان سيراب شوند . در اوستا جنگ تشتر و اپوش سه شبانه روز است . اين مدت همان است که پيش از بارندگي ، انقلاب در هوا و گرفتگي و تيرگي در فضاي آسمان ديده مي شود گاهي برق مي زند و مي درخشد و گاهي مانند رعد مي غرد تا آنکه بقول بند هش گرز آتشين تشتر بر فرق خصم فرود آيد و فرشته باران پيروز شود .
مقصود اينکه تير به معني فرشته باران و نيروي معنوي يا فَرَوَهر ستاره تير است که بنام همان ستاره مي باشد . چه در آئين مزديسني براي هرچيز مفيد و مؤثر فرشته اي بنام خود آن ياد کرده اند که در واقع نيروي نگاهدارنده و فَرَوهر همان چيز است . ستاره تير هم که نيروي باطني و فروهر آن است به همين ترتيب مي باشد . مطلب ديگر اينکه ديديم فعاليت و جنبش هاي تير را به شکل آدم و اسب و گاو مجسم و تعريف کرده است ، بايد متوجه شد که اين قبيل مطالب از نظر تشبيهات ادبي و استعاره است . چون کتاب اوستا به نظم و شعر است و نيکويي شعر هم در اين است که داراي لطايف ادبي و تشبيهات و استعارات باشد ، لذا سير و گردش تير و مبارزه و فعاليت او براي آوردن باران در قالب اين الفاظ و عبارات بيان شده است .
جشن مقدس تيرگان در زمان قديم ميان ايرانيان شکوه و جلال زياد داشته ، خوشبختانه امروز هم احترام سابق آن در ميان زرتشتيان محفوظ است . جا دارد اين جشن فرخنده مورد اين همه عزت و احترام باشد ، زيرا داراي فلسفه علمي و ادبي و تاريخي و نجومي است . جشن تيرگان وابسته به فرشته تير و ستاره تير است که داستان آن به تفصيل بيان شد . اين جشن مقدس علاوه بر فاضيلي که از لحاظ ارتباط با فرشته و ستاره تير دارد از نقطه نظر داستان بزرگ تاريخي نيز که يادآور فداکاري آرش کمانگير است داراي فضيلت و احترام مي باشد . براي آگاهي بيشتر چند جمله درباره تيراندازي اين مرد نامي و ميهن پرست و ايران دوست که باعث نجات ايرانيان و موجب تعيين حدود به نفع ايران شد گفتگو کنيم .
در فقره شش و سي و هفت تشتريشت مي گويد : " تير ، چست و چالاک به سوي درياي فراخکرت بشتابد همانطوري که تير در هوا از کمان بهترين تيرانداز آرايي ارخش[6] از کوه ائيريوخشوثه[7] بطرف کوه خوانوَنت پرتاب گرديد .
ارِخش همان است که در مجمل التواريخ آرش شيواتير نوشته شده است بهرام چوبين رقيب خسروپرويز مدّعي بود که از خاندان آرش مي باشد . داستان تيراندازي آرش در جنگ منوچهر و افراسياب براي تعيين حدود خاک ايران و توران در ادبيات و تاريخ ، معروف است . کوههاي ائيريوخشوثه و خوانونت[8] معلوم نيست کجاست و امروز به چه اسمي ناميده مي شود ولي مي توان گفت اولي در طبرستان و دومي در مشرق ايران واقع است . فخرالدين گرگاني در داستان ويس و رامين گويد :
ابوريحان بيروني در آثارالباقيه راجع به جشن تيرگان که در تير روز از تيرماه است چنين مي نويسد . " پس از آنکه افراسياب به منوچهر غلبه نمود و او را در طبرستان محاصره کرد ، براين قرار دادند حدود خاکي که از ايران بايد به توران واگذار شود بواسطه پرش و خط سير تيري معين شود . در اين هنگام فرشته اسفندارمذ حاضر گشته امر کرد تا تير و کماني چنانکه در اوستا بيان شده است برگزينند ، آنگاه آرش را که مرد شريف و حکيم و دينداري بود براي انداختن تير بياوردند . آرش برهنه شده بدن خويش به حاضرين نشان داد و گفت اي پادشاه ، اي مردم ، به بدنم بنگريد ، مرا زخم و مرضي نيست ولي يقين دارم که پس از انداختن تير پاره پاره شده فداي شما خواهم گرديد . پس از آن دست به چله کمان برد و به قوت و نيروي خداد تير را از شست رها کرد و خود جان تسليم نمود . گويند از آنجايي که تير پرتاب شد تا به آنجايي که فرو نشست هزار فرسنگ فاصله داشت . و منوچهر و افراسياب به همين مقدار زمين باهم صلح کردند و اين قضيه در چنين روزي بود .
در اين روز مردم آلات پخت و پز و تنورها را شکستند . زيرا در اين روز از افراسياب رهايي يافتند و هريک به کار خود مشغول شدند . در مورد تير و کمان آرش نيز عده اي از دانشمندان و مستشرقين معتقد هستند که آرش در نتيجه اختراع آلت مخصوصي موفق به پرتاب کردن تير شد ، از جمله دانشمندان دکتر جيوانجي مدي ملقب به شمس العلماء مي باشد وي در مجله آسيايي اظهار داشته است ، آرش در نتيجه اختراع آلت مخصوصي موفق به پرتاب آن تير تاريخي و شگفت انگيز شده و متلاشي شدن بدن او پس از پرتاب کردن تير و مسافتي که آن تير پيموده است ، دليل بر وجود چنين اختراعي مي باشد که شايد شبيه به موشک بوده و با متلاشي شدن کالبدش اسرار آن اختراع عجيب مکتوم مانده است . در صفحه 146 شرح بيست باب ملاظفرآمده است : " حکما تير مجوف ( ميان خالي ) را از ادويه پر کردند و در وقت طلوع آفتاب آرش آنرا از کوه طبرستان برکمان نهاد و به طرف مشرق انداخت . حرارت آفتاب آنرا جذب کرد و بسر حد طخارستان رسانيد " .
درباره فلسفه تير روز نوشته اند که در زمان فيروز جدّ انوشيروان چند سالي باران نيامد و مردم در خشکسالي بودند . فيروز به آتشکده پارس رفت و دعا کرد در اين روز باران زياد آمد ، از آن روز به بعد در ميان ايرانيان رسم بود که به ياد آمدن باران به هم آب مي پاشيدند .
امرداد روز در هفتم امرداد ماه است که جشن امردادگان مي باشد . اين جشن متعلق به امشاسپند امرتات يا امرداد است که مظهر جاوداني و تندرستي و دير زيستن است . بطوري که در بحث امشاسپندان گفتيم اين فرشته نماينده آخرين مرتبه کمالات است . نظر به همان صفات پسنديده است که ايرانيان اين روز را جشن مي گرفتند و به شادي مي پرداختند و خود را براي پيروي از فرشته مذکور آماده مي ساختند . در صفحه 250 ترجمه فارسي آثار الباقيه چنين آمده است : " مرداد ماه که روز هفتم آن مرداد روز است . و آن روز را بواسطه پيش آمدن دو اسم با هم جشن مي گرفتند . معناي امرداد آن است که مرگ و نيستي نداشته باشد . امرداد فرشته اي است که به نگهداري جهان و ترتيب غذاها و دواها که اصل آن از نباتات است و زايل کننده گرسنگي و ضرر و امراض مي باشد ، موکل است "
شهريور روز از شهريور ماه که روز چهارم ماه است و به نام امشاسپند تواناي خشترايا[9] ( شهريور ) مي باشد جشن شهريورگان است . چنانکه گفته شد اين فرشته مظهر سلطنت آسماني و قدرت رحماني است و هميشه خواهان فر و بزرگي و نيرومندي مي باشد ، در جهان مادي نگهبان زر و سيم و فلزات ديگر و دستگيري بينوايان و فرشته رحم و مروّت است . پادشاهان دادگر در تحت حمايت اين فرشته توانا هستند . صفات پاک شهريور است که ايرانيان قديم اين روز را جشن مي گرفتند و به فقرا احسان و اطعام مي کردند . چون اين جشن به پادشاهان دادگر بستگي دارد که نماينده سلطنت آسماني هستند ، لذا معمولاً بايد در اين جشن به حضور پادشاه بروند و شادباش بگويند .
در صفحه 251 ترجمه فارسي آثارالباقيه چنين آمده : " شهريور ماه که روز چهارم آن شهريور روز است و آن به مناسبت توافق دو اسم جشن مي باشد ، آن را شهريورگان گويند . معني شهريور دوستي و آرزوست . شهريور فرشته اي است که به جواهر هفتگانه از قبيل طلا ، نقره و ديگر فلزات که برقراري صنعت و دوام دنيا و مردم به آنها بستگي دارد ، موکل است " .
براي جشن شهريورگان از دو راه ديگر مي توان برتري و فضيلت قائل شد اول اينکه در اين ماه محصولات کشت و زرع جمع آوري مي شود و چون براي بدست آوردن نتيجه هرکاري جشن و شادي لازم است ، لذا شهريورگان به مناسب نتيجه گرفتن از نعمت کشت و کار و به دست آمدن محصولات به خصوص براي کشاورزان بهترين جشن و شادي است و در واقع جشن سرخرمن مي باشد . دوم اينکه در اين ماه پائيزه کاري شروع مي شود و چون هر کار نيکي را بايد با شادي آغاز کرد ، از اين لحاظ شهريورگان را مي توان آغاز فصل جديد ديگري از هنگام کشت و زرع دانست و آن را مورد احترام قرار داد . با دلايلي که گفته شد جشن شهريورگان بخصوص براي کشاورزان از لحاظ جمع آوري محصول و بدست آوردن خرمن و همچنين از نقطه نظر شروع بکاشت پائيزه بهترين جشن و شادماني است و به همين جهت است که نسبت به آن احترام زياد قائل هستند و با شادي فراوان مراسم آنرا به جا مي آورند و خداوند بزرگ را ستايش و نيايش مي کنند که براي آنها مائده زميني فراهم آورده است . زرتشتيان چون مردماني شکرگذار و فرمانبر دستورات اهورامزدا هستند ، براي هريک از نعمتهاي خدا ارزش قائل شده و براي هر نعمت از اهورامزدا سپاسگزاري مي کنند .
مسعود سعد سلمان مي گويد :
" روز مهر و ماه مهر و جشن فرخ مهرگان مهر بفزا اي نگار مهر چهر مهربان "
جشن مهرگان از جشنهاي بسيار بزرگ ايرانيان باستان بوده و داراي فضيلت زيادي است . اين جشن را در قديم متراکانا[10] مي گفتند . بعدها مهرگان شد و در عربي مهرجان شده است . اين جشن بزرگ شش روز طول مي کشد ، از مهر روز شروع و به رام روز که شش روز مي شود ختم مي گردد . روز آغاز را مهرگان عامه و روز انجام را مهرگان خاصه گويند کتزياس[11] يوناني طبيب اردشير دوم مي نويسد : پادشاهان هخامنشي به هيچ نحو نبايد مست شوند مگر در روز جشن مهرگان که لباس فاخر ارغواني مي پوشند و در باده پيمايي ميخوارگان شرکت مي نمايند . مورخ ديگر دوريس[12] مي نويسد : در اين جشن پادشاهان مي رقصيدند . به قول استرابون[13] ، خشتره پاون ( ساتراپ ) ارمنستان در جشن مهرگان بيست هزار کره اسب به رسم ارمغان به دربار شاهنشاه هخامنشي مي فرستاده . اردشير بابکان و خسرو انوشيروان در اين روز رخت نو به مردم مي بخشيدند . از علماي ايران و عرب اخبار زيادي در خصوص جشن مهرگان نقل کرده اند . از آن جمله نوشته شده است در اين جشن مؤبدان مؤبد خوانچه اي که در آن ليمو و شکر و نيلوفر و به و سيب و يک خوشه انگور سفيد و هفت دانه مورد گذاشته شده بود ، واج گويان ( زمزمه کنان ) نزد شاه مي آورد . هفت مورد و هفت چيز ديگر که در خوانچه مي گذاشتند همان هفت سين بود ، که جزو تشريفات جشن نوروز به حساب مي آمد . از اينجا معلوم مي شود که هفت سين در جشن مهرگان نيز معمول بوده است . ابوريحان بيروني مي گويد :
" گويند مهر اسم خورشيد است و در چنين روزي ظاهر شده و باين مناسبت اين روز را به او منسوب کرده اند . پادشاهان در اين جشن تاجي به شکل خورشيد که در آن دايره اي مانند چرخ نصب بود به سر مي گذارند و گويند که در اين روز فريدون بر بيوراسب[14] دست يافت . چون در چنين روزي فرشتگان از آسمان به ياري فريدون پائين آمدند ، لذا در جشن مهرگان به ياد آن روز در سراي پادشاهان ، مرد دليري مي گماشتند و بامدادان به آواز بلند ندا مي داد ، اي فرشتگان بسوي دنيا بشتابيد و جهان را از گزند اهريمنان برهانيد . خاور شناس و دانشمند بلژيکي ، کومون[15] در کتاب نفيس خود به نام آئين ميترا مي گويد : " بدون شک جشن مهرگان که در کشورهاي روم قديم ، روزظهور خورشيد تصور مي شد و آن را سل ناتاليس اين وکتي[16] ( يني روز ولادت خورشيد مغلوب نشدني ) گفته اند ، که به بيست و پنجم ماه دسامبر کشيده شده و عده زيادي از عيسويان پيش از عيسي به آئين مهرپرستي گرويدند و بعد از نفوذ دين عيسي در اروپا ، روز ولادت مسيح قرار داده شد چون عيسويان نمي خواستند اين روز را جشن بگيرند بنام تولد عيسي جشن گرفتند[17] و در حقيقت کريسمس عيسويان بر پايه مهر روز ايرانيان باستان است . ضمناً در فرهنگها مهرگان بزرگ و مهرگان کوچک نام دو مقام در موسيقي است . دکتر ذبيح الله صفا در مجله مهر شماره ده سال اول چنين مي گويد : " در روزهاي مهرگان و نوروز ، پارسايان مشک و عنبر و عود هندي به يکديگر مي دادند و طبقات مردم هرکدام به فراخور توانايي و شغل خود براي پادشاه هديه مي آوردند . رسومات جشن مهرگان مانند تشريفات روز اول نوروز است " .
بعد از جشن هفتم که مهرگان است ، جشن آبانگان شروع مي شود و روز دهم آبان ، آبان روز نام دارد که به نام آب و فرشته آب است . آب که آبان جمع آن است ، در اوستا و پهلوي آپ و در سانسکريت آپه[18]مي باشد . اين عنصر مانند عناصر اصلي ديگر ( آتش و خاک و هوا ) در آئين قديم مقدس است و آلودن آن گناه مي باشد و براي هريک از آنها فرشته مخصوصي تعيين شده است . به گواهي اوستا و نامه هاي ديني پهلوي ، ايرانيان آخشيج هاي چهارگانه را که اساس اوليه حيات است مي ستودند و اکنون هم زرتشتيان آنها را پاک مي دانند و مانند سابق بنام فرشته اي هريک از آنها را مي ستايند . در فقره يک و دو کرده هشت هفتن يشت بزرگ مي گويد : " به سرچشمه آب درود مي فرستيم ، به گذرهاي آب درود مي فرستيم ، به کوههايي که از بالاي آنها آب جاري است درود مي فرستيم ، به درياچه ها و استخرها درود مي فرستيم . " در يسنا شصت و پنج فقره ده اهورامزدا به پيامبرش مي گويد : " نخست به آب روي آور و حاجت خويش از آن بخواه " . بايد متوجه بود فرشته آب نيز به همين نام مي باشد و به احترام اين فرشته بايد آب را پاک نگاهداشت و آنرا به نيکي ستود . در ويشتاسب يشت فقره هشت گويد : " آب فرايزدي بخشد به کسي که او را بستايد . در جشن آبانگان ، پارسيان بويژه زنان در کنار دريا يا کنار رود فرشته آب را نيايش مي کنند . ايرانيان قديم آب را مقدس مي دانستند و هيچ وقت آنرا آلوده نمي کردند و آبي را که از اوصاف سه گانه اش ( رنگ و بوي و مزه ) تغيير مي يافت براي آشاميدن و شستشو به کار نمي بردند .
هرودت مي گويد : " ايرانيان در ميان آب ادرار نمي کنند ، آب دهان بآن نمي اندازند و در آن دست نمي شويند . " استرابون جغرافي نويس يوناني گويد : " ايرانيان در آب جاري خود را شستشو نمي دهند و در آن لاشه و مردار نمي اندازند و عموماً آنچه ناپاکي است در آن نمي ريزند " . در صفحه 245 ترجمه آثارالباقيه مي نويسد : " آبان ماه روز دهم آن آبان روز است و آن عيدي است که بواسطه توافق دو اسم ، آبانگان گويند . در اين روز زو[19]، پسر طهماسب از سلسله پيشداديان به پادشاهي رسيد و مردم را به کندن نهرها و تعمير آنها امر کرد و در اين روز به کشورهاي هفتگانه خبر رسيد که فريدون بيوراسب ( ضحاک ) را اسير کرده خود به پادشاهي رسيده و به مردم دستور داده است که خانه و زندگي خود را مالک شوند " .
نهم آذر که آذر روز نام دارد و به آخشيج مقدس آذر ( آتش ) و فرشته ارجمند آن آذر تعلق دارد ، جشن آذرگان مي باشد که آذر جشن نيز مي گويند . يکي از نيايشها در خرده اوستا " آتش نيايش " نام دارد . ايرانيان قديم در اين روز به آتشکده ها مي رفتند و " آتش نيايش " مي خواندند . اکنون هم زرتشتيان اين عمل را بجا مي آورند و معمولاً بايد در اين جشن آتش افروخته شود . در صفحه 256 ترجمه آثار الباقيه مي نويسد : " روز نهم آذر عيدي است که به مناسبت توافق دو نام آذر جشن مي گويند . و در اين روز به افروختن آتش نياز دارند . اين روز جشن آتش است و بنام فرشته اي که به همه آتشها موکل است ناميده شده . زرتشت امر کرده " در اين روز به آتشکده بروند و در کارهاي جهان با يکديگر مشورت کنند " . آتش در آئين مزديسني پاک و پاک کننده است . و از اين لحاظ مورد احترام مي باشد . استاد پورداود در ترجمه و تفسير جلد اول يشتها ( از صفحه 504 تا 515 ) راجع به ارزش آذر و فرشته آن شرح جامع و مفصلي نوشته است . نگارنده نيز در ( صفحه 80 تا 82 ) در کتاب اصل و نسب ايرانيان از آغاز تا اسلام درباره آتش و در ( صفحه 132 تا 134 ) تاريخ 10000 ساله ايران فلسفه آتش را مفصلاً به رشته تحرير درآورده است . اميد است خواننده فرزانه به کتابهاي مزبور مراجعه و به فلسفه آتش آنطور که هست آگاه گردد . آتش بطور عموم از روزگاران بسيار کهن تا به امروز مورد توجه همه اقوام روي زمين بوده و هر قوم و طايفه اي به شکلي و به عنواني آنرا ستوده ، عزيز و ارجمند مي دارد . ترقيّات دنيا از پرتو اين عنصر است . يعني آنچه که کشورهاي متمدن را به ترقي و تعالي رسانيده همين آتش است . به ملاحظه اينکه در ميان عناصر ، آتش از همه لطيف تر و زيباتر و مفيدتر است مورد توجه ويژه جهانيان شده است . دانشمند آلماني شفتلويتز[20] در کتاب گرانبهاي خود موسوم به ( آئين قديم ايران و يهوديت ) مقاله بسيار مفيدي در اين باب نوشته و نشان مي دهد که چگونه ملل جهان از هر نژاد آتش را مي ستايند . متمدن ترين ملل اروپا با وحشي ترين قبايل افريقا در ستودن اين عنصر درخشان با همديگر شرکت دارند ؛ نظر به اينکه در آئين مزديسني آنچه آفريده اهورامزدا است و براي جهان و جهانيان سودمند مي باشد بايد محترم و ستوده باشد . از اين رو ايرانيان به آتش دلبستگي ويژه اي داشتند و آنرا موهبت ايزدي دانسته شعله اش را فروغ رحماني خوانده اند . آتشدان فروزان را در پرستشگاه ها به منزله مهراب قرار داده اند .
در ريگ وداي هندوان و اوستاي ايرانيان اسم پيشواي ديني هر دو دسته از آريايي ها ، اَتره ون[21] مي باشد يعني آذربان و آن کسي است که از براي پاسباني آتش گماشته مي شود . چنانکه وستاليس[22] در رم قديم دختري پاکدامن و دانا و از خاندان شريف به نگهباني و زنده نگهداشتن آتش مقدس در معبد وستا[23] موظف بوده است و در مدت خدمتش که سي سال بود ، مي بايست با کمال پاکي و پرهيزگاري و تقدس به سر برد و نگذارد آتش مقدسي که پشتيبان دولت رم تصور مي شد خاموش گردد . در نزد هندوان ، اَگني[24] اسم آتش و نام پروردگار آن است . اما ايرانيان به اين عنصر و فرشته پاسبان آن اَتر[25] نام نهاده اند و در فرس هخامنشي نيز اَتر مي باشد . در پهلوي به آن اتر[26] گفته اند .
اين واژه در اوستا ، دتهوش[27] يا دزوه[28] مي باشد که به معني دادار يا آفريننده و آفريدگار که هميشه براي اهورامزدا صفت آورده شده است . چنانکه در آبان يشت فقره هفده و مهر يشت فقره پنجاه و فروردين يشت فقران هشتاد و سه و 157 ورام يشت فقره چهل و چهار آفريدگار اهورامزدا ذکر شده که لغت اصلي آن در اوستا دتهوش يا دزوه مي باشد . واژه دي از مصدر دا آمده که در اوستا و فرس هخامنشي و سانسکريت به معني دادن ، آفريدن ، ساختن و بخشودن است . در پهلوي داتن[29] و در فارسي دادن شده ، که از همين ريشه است . داتر[30] که در پهلوي داتار و در فارسي دادار يا آفريدگار گوئيم در خود اوستا در آفرينگان گاهنبار فقره يازده صفت دتهوش ( دي ) از براي تعيين دهمين ماه بکار رفته است . بطوري که در بحث گاهنماي مزديسني گفتيم هريک از سي روز ماه ، نام ويژه اي دارد که چهار روز آن بنام خدا و شش روز به نام امشاسپندان و بيست روز ديگر بنام ايزدان است که هر کدام نگهبان يکي از آن روزها مي باشد .
روز هشتم و پانزدهم و بيست و سوم هر ماه نامزد است به دي - دتهوش . در خود اوستا هم اين سه روز ياد شده چنانکه در يسنا شانزده فقرات چهار و شش در دو سي روزه خرد و بزرگ فقرات هشت و پانزده و بيست و سه از اين سه روز از ماه ذکر شده مانند فقرات هفت و هشت آفرينگان گاهنبار . در صفحه 256 و 257 ترجمه آثار الباقيه راجع به دي ماه مطالبي به شرح زير نوشته شده است . " دي ماه نخستين روز آن خرم روز است و اين روز و ماه هر دو به نام خداوند است که هرمزد ناميده شده ، يعني حکيم و صاحب رأي و آفريدگار در اين روز عادات ايرانيان چنين بود که پادشاه از تخت پائين مي آمد و جامه سفيد مي پوشيد و رد بيابان بر فرشتهاي سفيد مي نشست و دربانها و يساولان را که هيبت پادشاه با آنهاست به کنار مي راند و هرکس که مي خواست پادشاه را ببيند خواه دارا و خواه نادار بدون هيچگونه حاجب و مانع نزد شاه مي رفت و با او گفتگو مي کرد و در اين روز پادشاه با برزگران مي نشست و در يک سفره با آنها غذا مي خورد و مي گفت من مانند يکي از شماها هستم و با شما برادرم . زيرا دوارم و پايداري دنيا به کارهايي است که با دست شما انجام مي شود و امنيت کشور نيز با پادشاه است . نه پادشاه را از رعيت گريزي است و نه رعيت را از پادشاه، پس من که پادشاه هستم با شما برزگران برادر مي باشم و مانند دو برادرمهربان خواهيم بود " .
روز دوم بهمن ماه که بهمن روز نام دارد و متعلق به امشاسپند بهمن است جشن بهمنگان يا بهمنجه مي باشد . انوري گويد :
ابوريحان بيروني در کتاب التفهيم مي نويسد : " بهمنجه بهمن روز است از بهمن ماه . ايرانيان در اين روز بهمن سفيد[31]با شير خالص و پاک مي خورند و مي گويند حافظه را زياد مي کند و فراموشي را از بين مي برد . اما در خراسان هنگام اين جشن مهماني مي کنند و بر ديگري که در آن از هر دانه خوردني و گوشت حيوان حلال گوشت و تره و سبزيها وجود دارد ، غذا مي پزند و به مهمانان مي دهند و براي هريک از نعمتهاي خدا سپاس به جاي مي آورند . شاعر معروف علي بن طوسي در کتاب لغت نامه خود معروف به لغت فرس زير کلمه بهمنجه مي نويسد : " بهمنجه رسم عجم است چون دو روز از ماه بهمن مي گذشت بهمنجه مي کردند و اين عيدي بود که در آن روز طعام مي پختند و بهمن سرخ و بهمن زرد بر سر کاسه ها مي افشاندند . فرخي در مورد اين جشن گفته است :
در صفحه 210 ترجمه خرده اوستا چنين آمده : " در جشن بهمنگان به مناسبت اينکه امشاسپند بهمن در جهان مادي نگهبان چهارپايان سودمند است از خوردن گوشت پرهيز مي کنند . ايرانيان قديم اين روز را به احترام آن جشن مي گرفتند و شادي مي کردند و خود را براي پيروي از صفات پسنديده آن ، که راهنماي پيشرفت و سعادت است آماده مي ساختند .
اين جشن در آبان روز از بهمن ماه است که برابر گاهنامه هاي قديم روز دهم بهمن مي باشد و به مناسبت پيدايش آتش و در واقع جشن آتش است . ايرانيان بويژه زرتشتيان در شب دهم ماه بهمن جشن مي گيرند و آتش روشن مي کنند و موبدان پيرامون آتش مي گردند و اوستا مي خوانند و مردم به شادماني مي پردازند .
درباره پيدايش جشن سده عقيده هاي گوناگون وجود دارد . ولي بسياري از مورخين آنرا به هوشنگ پادشاه سلسله پيشدادي نسبت داده اند . بويژه حکيم ابوالقاسم فردوسي در کتاب معروف شاهنامه آنرا به طرز خاصي بيان کرده است . در شرح اين داستان آمده که هوشنگ به صحرا رفته بود مار سياهي را مشاهده کرد سنگي برداشت و به او انداخت . سنگ ناگاه به سنگ ديگري برخورد کرد و از بهم خوردن اين دو سنگ آتش روشن شد . هوشنگ دستور داد به مناسبت پيشدايش فروغ ايزدي جشن گرفتند و شادي کردند و در هنگام پرستش آنرا قبله خود قرار دادند و بدان سو نماز گزاردند و نگذاشتند که خاموش شود . از اشعار شاهنامه به خوبي معلوم مي شود که آتش به وسيله هوشنگ پيدا شده و از لحاظ اينکه آتش فروغ ايزدي است دستور داد که هنگام نماز و ستايش خدا آنرا سو ( قبله ) قرار دهند و به طرف آتش نماز گزارند .
ايرانيان سال را به دو قسمت کرده بودند ، يکي تابستان بزرگ و ديگري زمستان بزرگ که هر کدام را چهره يا بخش مي گفتند . بخش اول که تابستان بزرگ است از اول فروردين تا آخر مهر يعني 210 شبانه روز است . بخش دوم يعني زمستان بزرگ از اول آبان تا آخر اسفند يعني پنج ماه به اضافه ايام کبيسه و به عبارت ديگر در سه سال اولي 156 روز و سال چهارم 157 روز بوده است[32] .در بند هش فصل بيست و پنج فقره هفت مي گويد : " از روز هرمزد روز در فروردين ماه تا انيران روز از مهرماه هفت ماه تابستان است و از هرمزد روز در آبان ماه تا اسفند ماه و انجام پنجه و پنج روز کبيسه پنج ماه زمستان است .
بنابراين روز سده عبارت است از 100 روز از آبان گذشته که سده يا ستَه ناميده مي شود يعني صد روز از زمستان گذشته است . برابر گاهنماي باستاني جشن سده ، 100 روز بعد از زمستان بزرگ بايد انجام شود و چون ماههاي قديم هرکدام سي روز تمام بوده بنابراين از اول فروردين تا روز دهم بهمن 310 روز مي شود تا آخر مهر که تابستان بزرگ است 210= 30 × 7 و از اول آبان تا دهم بهمن نيز صد روز تمام مي شود که روي هم 310 روز خواهد شد . بنابراين روز سده و جشن آن صد روز از زمستان بزرگ گذشته مي باشد .
افروختن آتش که اساساً شکوه و جلال جشن سده بر آن استوار بوده و هست در پايان روز دهم ( آبان روز ) و شب يازدهم انجام مي گرفت . پادشاهان و بزرگان و مردمان ديگر هريک به فراخور حال خود به تهيه هيزم و خار و خاشاک بويژه چوب گز مي پرداختند و کوهها و پشته هايي از آنها مي ساختند و آتش مي زدند . اين آتش افروزي به اندازه اي زياد بود که فروغ آن از فرسنگ ها مسافت ديده مي شد . چنانکه فروغ آتش افروزي جشن سده را ، مسعود غزنوي در سال 426 هجري برپا نمود بقول بيهقي از ده فرسنگي ديده شده بود . معمولاً اين آتش افروزي در دشتي پهناور انجام مي گرفت و همچنين بر فراز تپه ها و کوهها بوته ، هيمه و خار جمع آوري مي کردند . در جشن سده اي که مرداويج زياري در 323 هجري در اصفهان گرفت اغلب دشت و بيابان و تپه و کوه پر از آتش شده بود . اين پادشاه فرمان داده بود از تنه درخت خرما در برابر خود منبرها و قبه هايي بسازند و درون آن را با خس و خاشاک و ني پرکنند و آتش بزنند .
همچنين در مجلس هايي که با حضور پادشاهان و بزرگان برپا مي شد شمع ها نصب مي کردند که مي بايست تا هنگام غروب آفتاب افروخته باشد . آتشي که در حضور پادشاهان و اميران افروخته مي شد خواني مي گستردند و باده گساري آغاز مي گشت . شعرا قصائدي را که در مدح جشن سده ساخته بودند ، مي سرودند و مردم به شادي مي پرداختند و از فراز توده هاي کوچک آتش مي پريدند . کودکان و خردسالان ني زاز اين شادي بهره مند بودند . جشن سده امروزه نيز در ميان زرتشتيان با همان شکوه و جلال خاص سابق برپا مي شود . به طوري که در تهران و کرمان و يزد معمول است پشته بزرگي از خار و هيزم فراهم مي سازند و روي هم انباشته مي کنند و هنگام شب که دعوت شدگان حاضر مي شوند و مراسم جشن آغاز مي شود ، مؤبدان که لاله در دست دارند و دستشان به دست يکديگر است دور کوهه آتش مي گردند و " آتش نيايش " مي خوانند . اين مؤبدان جامه سفيد در بردارند و پس از آنکه سه مرتبه به گرد پشته خار گشتند ، توده خار را از اطراف با همان لاله هايي که در دست دارند آتش مي زنند . پشته خار که آتش گرفت چون به تندي فروزان مي شود بسيار تماشايي است همين که شعله هاي آتش از شدت خود کاست ، از روي آن مي پرند . حتي در کرمان اسب سواران مسلمان اسب مي تازند و از روي آتش مي پرند . از مراسم برگزاري جشن زرتشتيان دادن نمايش هاي جالب توجه و نغمه سرايي است .
پنجم اسفند که اسپندار نام دارد و متعلق به فرشته مقدس آرمئي تي است سپندار جشن مي باشد . اين فرشته که آنرا سپندارمذ نيز مي گويند در عالم معنوي مظهر عشق و محبت و تواضع و بردباري و جانبازي و فداکاري ، و در جهان مادي پاسبان و حامي زنان نيک و پارسا است و تمام خوشي هاي روي زمين در دست او مي باشد . در ايران قديم اين روز را به احترام فرشته مدس سپندارمذ يا آرمئي تي که براي پيروي از صفات پاک او جشن مي گرفتند و شادي مي کردند . اين جشن را ابوريحان بيروني مژدگيران و مزدگيران ناميده است . صفحه نود و چهار ترجمه فارسي جلد اول يشت ها مي نويسد : " به قول ابوريحان بيروني اين جشن به زنان اختصاص داشته و از شوهران خود هديه دريافت مي کرده اند و درواقع اين روز را روز زن مي ناميدند . از اين رو به جشن مژدگيران ( مزدگيران ) معروف شده است . در ترجمه فارسي صفحه 263 آار اباقيه مي گويد : " اسفند مذ ماه که روز پنجم آن اسفندارمذ است و براي اتفاق افتادن دو نام آن را چنين ناميده اند و معني آن عقل و حلم است و اسفندارمذ فرشته پاسبان زمين است و حامي زنان درست و پارسا و شوهر دوست مي باشد . در زمان گذشته اين ماه به ويژه اين روز عيد زنان بود و مردان به زنان هديه مي دادند و هنوز اين رسم در اصفهان و ري و پهله باقي مانده و به فارسي مزدگيران مي گويند . " همانطوري که اشاره شد اين جشن را به مناسبت اينکه نزديک نوروز و فصل بهار است و موقع کشت و کار کشاورزان مي باشد جشن برزگران نيز مي گويند .
آئين مزديسني دو پنجه دارد که هرکدام پنج روز است . اولي پنجه کوچک که پنج روز آخر اسفند ماه است ، و دومي پنجه بزرگ که ايام کبيسه آخر سال و در حقيقت آخرين گاهنبار مي باشد . در خرده اوستا نيز به اين دو پنجه اشاره شده است و هر دوي آنان به فروهر درگذشتگان اختصاص دارد و در اين روزها از روان آنان ياد مي کنند و نماز آفرينگان پنجه و آفرينگان هاي ديگر براي هماروانان ( همه روانان ) مي خوانند و احسان و اطعام مي کنند . چون اين دو پنجه که روي هم ده روز است به فروهران تعلق دارد . لذا آنرا فروردگان ني زمي گويند يعني روزهايي که به فروهران بستگي دارد و براي ياد آنان است . بايد دانست اين ده روز غير از ده روز ايام جشن نوروز است که فروهران به زمين مي آيند و از بازماندگان خود ديدن مي کنند . به طوري که قبلاً اشاره شد فروهر پاک درگذشتگان در همس پت ميديم که برابر بودن شب و روز و فرا رسيدن آغاز فروردين است به عالم خاک و آب مي آيند و مدت ده روز در اينجا مي مانند .
اين دو پنجه که هر کدام جداگانه است ، اولي در آخرين روزهاي اسفندماه و دومي در ايام کبيسه و جشن بخصوصي است در حقيقت براي روان درگذشتگان و استقبال و پيشواز از فروهر آنان است . براي همين است که اين روزها را به نظافت و خانه تکاني مشغول مي شوند و به تهيه لباس و ساير تشريفات نوروز مي پردازند .
1- Tishter 2-Sirius 3-Voorukasha 4- فراخکرت را مستشرقين درياي خزر يا درياچه آرال و بعضي اقيانوس هند دانسته اند . از گفته هاي تير يشت چنين برمي آيد که اقيانوس هند مي باشد . 5-Apausha 6-Erekhsh 7-Airyoxshutha 8-Khvanvant 9-Khashtraya 10-Metrakana 11-Katesias 12-Duris 13- Strabon 14- بيوراسب - دارنده هزار اسب و نام ضحاک ماردوش بوده است ( بکسر ب و فتح و ) 15-Cumont 16-Sol-Natalis-Invecti 17- پور داود يشتها 1 : 396 ببعد - يشت ها 2 : 44- خرده اوستا 205 - 209 18-Apa 19-Zoo 20-Sheftelwitz 21-Athravan 22-Westalis 23-Wwsta 24-Agni 25- Atar 26-Ator 27-Dat-Hush 28-Daz-Vah 29-Datan 30-Dater 31- بهمن سفيد - نام گياهي است . 32- رجوع شود به صفحات 148 و 204 و 213 و 214 و 243 خرده اوستا و شماره 8 مجله سال اول مهر . پژوهش و گردآوري از بانو رويا غلامپور , برداشت اين نوشتار با ذکر نام و آدرس پايگاه آزاد است