آل احمد
جلد: 1
نويسنده: محمد علي مولوي
شماره مقاله:362
آلِ اَحْمَد، جَلالُالدّين، (1302-1348ش)، نويسنده، ناقد و نظريه پرداز سياسي ـ
اجتماعي. نام خانوادگي او در شناسنامه «سادات آل احمد» است. وي در يک خانوادة
روحاني در محلة پاچنار تهران زاده شد. پس از پايان دورة دبستان به کارهايي از قبيل
تعمير ساعت، سيم کشي و چرم فروشي پرداخت و ضمن آن در دورة شبانة دبيرستان دارالفنون
به تحصيل ادامه داد. در همين سالها با آثار احمد کسروي و محمدمسعود آشنا شد (يک چاه
و دو چاله، 48). تحت تأثير انديشههاي کسروي دربارة مذهب قرار گرفت و عقيدهاش به
اصول تشيّع به سستي گراييد. در 1322ش دورة دبيرستان را به پايان برد و آنگاه به نجف
سفر کرد، ولي چند ماه بعد بازگشت و در گروه ادبيّات دانشسراي عالي مشغول تحصيل شد.
در همين دوران، با تني چند از ياران خويش، «انجمن اصلاح» را بنياد نهاد. ازجمله
فعاليتهاي اين انجمن نشر جزوهاي زير عنوان عزاداريهاي نامشروع بود که جلال خود آن
را از عربي ترجمه کرده بود. در 1323ش به حزب توده پيوست و يکي از فعالان مطبوعاتي
آن شد و در نشريات اين حزب مقاله نوشت و مدتي مديرداخلي مجلة ماهانة مردم بود. در
1325ش دورة دانشسراي عالي را به پايان برد و سپس در مدارس تهران معلّم شد. در
تيرماه 1326ش به عضويت کميتة ايالتي تهرانِ حزب توده درآمد و در 13 دي ماه همان سال
به عنوان اعتراض به عدم استقلال رهبري اين حزب و فقدان دموکراسي در آن، همراه با
گروهي به رهبري خليل ملکي، از آن انشعاب کرد (ايران ما، 15/10/26). ]تاريخي که آل
احمد خود براي اين رويداد ذکر کرده (16 آذرماه 1326ش) و در جهان نو (ملاح 5) و در
خدمت و خيانت روشنفکران (صص 346، 347) آمده خطاست و ظاهراً از همان جا به مقالة
منتشره در ايرانيکا نيز راه يافته است[. آنگاه مدتي در حزب انشعابيّون به نام حزب
سوسياليست تودة ايران به فعاليت پرداخت. و چندي بعد خود را کنار کشيد، اما تا پايان
عمر به راه تازهاي که برگزيده بود وفادار ماند. پس از آن دوران، به نگارش
داستانهاي کوتاه و مقالات انتقادي پرداخت. در 1328ش ازدواج کرد، اما هرگز داراي
فرزند نشد.
در دوران جنبش ملي شدن صنعت نفت (1329-1332ش) بار ديگر به فعاليت سياسي پرداخت. در
1329ش در تأسيس «حزب زحمتکشان مردم ايران» به رهبري مظفر بقايي و خليل ملکي شرکت
جست و مديريت روزنامة شاهد، ارگان اين حزب، را بر عهده گرفت. در 1331ش در تأسيس
«نيروي سوم» به رهبري خليل ملکي و انتشار مجلة علم و زندگي، ارگان اين سازمان،
همکاري کرد و مدتي نيز رياست کميتة تبليغاتي «نيروي سوم» را بر عهده داشت. در
ارديبهشت 1332ش از نيروي سوم نيز کناره گرفت، ولي دوستي خود را با برخي از افراد آن
گروه حفظ کرد. پس از کودتاي 28 مرداد 1332ش توسط دادستان حکومت نظامي احضار و پس از
يک روز بازداشت آزاد شد (در خدمت و خيانت روشنفکران، 395). پس از آزادي، گرچه غير
از شرکت در تجديد حيات «جامعة سوسياليستها» فعاليت سياسي چنداني نداشت، گهگاه
مقالاتي سياسي ـ اجتماعي، چه در مجلات و چه به صورت مستقل مينگاشت و در راهاندازي
و ادارة مجلة علم و زندگي در سالهاي 1336-1339ش همکاري داشت (همان، 348). مدتي نيز
به گردش در گوشه و کنار کشور پرداخت و مشاهدات خود را در دفاتري زير عنوان اورازان،
تاتنشينهاي بلوک زهرا و جزيرة خارک، درّ يتيم خليجفارس به نگارش درآورد. سپس چندي
در «مؤسسة تحقيقات اجتماعي»، وابسته به دانکدة ادبيات دانشگاه تهران، کارکرد و چندي
نيز در دانشسراي عالي، دانشسراي مامازان، دانشکدة علوم تربيتي و هنرسراي عالي نارمک
به تدريس ادبيات پرداخت. در 1341ش سرپرست نشرية کيهان ماه شد که تنها 2 شماره از آن
منتشر گشت. در همين سال از سوي وزارت فرهنگ، براي مطالعه در زمينة نشر کتب درسي، به
اروپا سفر کرد. در فروردين 1343ش به حج رفت و در تابستان همين سال در هفتمين کنگرة
بينالمللي مردم شناسي در اتحاد شوروي شرکت کرد. تابستان سال بعد، به دعوت سمينار
بينالمللي ادبي ـ سياسي دانشگاه هاروارد، به ايالات متحدة امريکا رفت. آل احمد شرح
اين سفرها را نگاشته، که از آن جمله شرح سفر حج او زير عنوان خسي در ميقات
چندينبار چاپ شده است. اين شرح نشان ميدهد که عواطف مذهبي که نويسنده از کودکي با
آن خو گرفته بوده، در طي مراسم حج، بار ديگر در او زنده شده است.
در 1347ش در تأسيس کانون نويسندگان ايران شرکت کرد. از اين دوران به بعد، مقامات
ساواکِ نظام سلطنتي، بر آزار او افزودند. سرانجام در 18 شهريور 1348ش، در اشسالِمِ
گيلان درگذشت. از ميان آثار وي، 2 کتاب بيش از همه شهرت يافت: غرب زدگي و در خدمت و
خيانت روشنفکران، در کتاب نخست، که يکبار در 1341ش و چندبار در سالهاي بعد به چاپ
رسيد، دربارة علل پس ماندگي شرقيان و دلايل توجه مردم ايران به غرب، نظريات
گوناگوني مطرح ساخته، نسبت به خطر نفوذ فرهنگ غرب در جامعة ايراني هشدار داده، و
روي آوردن به «کليّت اسلامي» را توصيه کرده است. نظريات گوناگوني مطرح ساخته، نسبت
به خطر نفوذ فرهنگ غرب در جامعة ايراني هشدار داده، و روي آوردن به «کليّت اسلامي»
را توصيه کرده است. نظريات عرضه شده در اين کتاب بيشتر عکسالعملهاي عاطفي نسبت به
مسائل است و ريشه يابي علمي و تجزيه و تحليل تاريخي در انها ضعيف و اندک است.
دو بخش کوچک از کتاب در خدمت و خيانت روشنفکران در 1345ش در مجلة جهان نو به چاپ
رسيد (يک چاه و دوچاله 53) و متن کامل آن پس از درگذشت وي، در 1357ش منتشر شد. در
اين کتاب، وي نظرياتي در باب روشنفکران و ديدگاههاي آنان و خصايص و برخي از روشهاي
انديشه و عمل ايشان عرضه ميکند. د 2 کتاب ديگر او، مدير مدرسه و نفرين زمين،
داستاننويسي و نقد اجتماعي درهم اميخته است. وقايع کتاب مدير مدرسه در مدرسهاي در
حومة شهر تهران ميگذرد و نويسنده در ضمن توصيف روابط و مشکلات شاگردان، معلمان و
مراجعان، به ارائه و نقد مسائل اجتماعي ميپردازد. در کتاب نفرين زمين هرچند که
ظاهراً موضوع رمان مربوط به «سرگذشت معلم دهي است در طول نه ماه از يک سال و انچه
بر او و اهل ده ميگذرد» (همان، 54)، اما قصد اصلي او نقد و بررسي مسائلي نظير
اصلاحات ارضي، فروش املاک، تعاون روستايي، مکانيزه شدن کشاورزي و آبياري سنتي و
وابستگي اقتصادي روستاييان به کمپانيهاي خارجي است. سرگذشت کندوها و نون والقلم نيز
دو داستان تمثيلياند که اولي مسألة ملي شدن نفت و و سرنوشت آن را باز ميگويد، و
دومي در زير پوشش يک داستان تاريخي، اوضاع و احوال جاري ايران را تصوير ميکند. آل
احمد علاوه بر داستاننويسي، در زمينههاي مردم شناسي نيز اثاري دارد که حاصل سفرها
و مشاهدات عيني او در نقاط مختلف ايران است. وي با آنکه تحصيلات رسمي در زمينه مردم
شناسي نداشت، در دريافت مسائل و مشکلات روستا و زندگاني روستاييان، و نيز طرح مسائل
مردم شناسي و بيان سنتها و فرهنگ عامة مناطقي که بدانها سفر کرده، تيزبيني قابل
توجهي نشان داده است. اين دقت نظر در نوشتههاي سياسي و اجتماعي او نيز ديده
ميشود، ولي در اينگونه آثار غالباً حالات وحي و عکسالعملهاي عاطفي بر داوريهاي او
سايه ميافکند و انسجام و نظم منطقي نوشتههايش را متزلزل ميسازد.
هنر برجستة آل احمد داستاننويسي اوست که در اين زمينه داراي سبک و شيوة خاص است.
زبان محاوره را بسيار خوب و بجا به کار ميگيرد؛ تصويرها و شخصيت پردازيهايش روشن و
دقيق است، و در گنجاندن نکات اجتماعي و سياسي در ضمن داستان توانايي تمام دارد.
پژوهشگران و صاحبنظران در باب اثار و شخصيت فرهنگي ـ سياسي وي اختلاف نظر بسيار
دارند.
آثار: از آثار او تاکنون منتشر شده اينهاست:
الف ـ داستانها و سرنامهها و مقالات: ديد و بازديد، 1324ش؛ از رنجي که ميبريم،
1326ش؛ سه تار، 1327ش؛ زن زيادي، 1331ش؛ اورازان، 1333ش؛ هفت مقاله، 1333ش؛
تاتنشينهاي بلوک زهرا، 1337ش؛ سرگذشت کندوها، 1337ش؛ مدير مدرسه، 1337ش؛ جزيرة
خارک، دُرّ يتيم خليج فارس، 1339ش؛ نون والقلم، 1340ش؛ سه مقالة ديگر، 1341ش؛
ارزيابي شتاب زده، 1344ش؛ خسي در ميقات، 1345ش؛ نفرين زمين، 1346ش؛ کارنامة سه
ساله، 1347ش؛ پنج داستان، 1350ش؛ يک چاه و دو چاله، 1356ش؛ در خدمت و خيانت
روشنفکران، 1357ش؛ سنگي بر گوري، 1360ش؛ ولايت عزرائيل، 1363ش.
ب ـ ترجمهها: عزاداريهاي نامشروع، 1322ش؛ قمارباز (از فيودور داستايفکسي)، 1327ش؛
بيگانه (از آلبرکامو) با همکاري علياصغر خبرزاده، 1328ش؛ سوءِتفاهم (از آلبرکامو)،
1329ش؛ دستهاي آلوده (از ژان پل سارتر)، 1331ش؛ بازگشت از شوروي (از آندره ژيد)،
1333ش؛ مائدههاي زميني (از آندره ژيد) با همکاري پرويز دارويش، 1334ش؛ کرگدن (از
اوژن يونسکو)، 1345ش؛ عبور از خط (از ارنست يونگر) با همکاري محمود هومن، 1346ش؛
تشنگي و گشنگي (از اوژن يونسکو)، با همکاري منوچهر هزارخاني، 1351ش. نيز تلخيص و
بازنويسي داستان کهن چهل طوطي با همکاري سيمين دانشور، 1351ش.
مآخذ: علاوه بر برخي از اثار آل احمد که در متن مقاله آمده، از منابع زير نيز
استفاده شده است:
ملاح، خسرو، «سوکي بر جلاله»، جهان نو، س 24، شمـ 3 (مرداد ـ شهريور 1348ش)، صص
4-8؛ يادنامة جلال آل احمد، به کوشش عليدهباشي، تهران، پاسارگاد، 1364ش، صص 17-22،
79-81، 490-513.
محمدعلي مولوي