ابراهيم اصفهاني
جلد: 2
نويسنده: علي بته کن
شماره مقاله:634
اِبْراهيمِ اِصْفَهاني، ميرزا ظهيرالدّين (د 989ق/1581م) فرزند ميرزاشاه حسين (مق
929ق/1523م)، شاعر، فرهنگنويس، اديب و خوشنويس دور? صفوي. پدرش وزير شاه اسماعيل
اول صفوي (892-930ق/1487-1524م) بود. وي و برادرش ميرزا اسماعيل پس از کشته شدن
پدرشان مدتي در اصفهان به سختي روزگار ميگذرانيدند، چنانکه در زمان شاه طهماسب
(حک 930-984ق/1523-1576م)، جز نذورات و استفاده از موقوفات مزار هارون ولايت که از
بناهاي پدرشان بود، آنان عايدي ديگري نداشتند. ميرزا اسماعيل به همان مختصر قناعت
کرد و در آن بقعه ساکن شد، ولي ميرزاابراهيم اصفهان را ترک کرد و رهسپار قزوين شد
(کاشاني، 417-418). رفتن او به قزوين بايد در حدود 949ق/1542م بوده باشد، زيرا
تقيالدين کاشاني که وفات او را در 989ق/1581م دانسته، گويد که وي قريب به 40 سال
در دارالسلطن? قزوين ساکن بود. ابراهيم در ابتداي ورود به قزوين ظاهراً با پريشاني
و تنگدستي روزگار ميگذراند، اما طبع ظريف، شعر دوستي و شعر شناسيش سبب شد که در
اندک زماني مورد عنايت و توجه اکابر و امرا قرار گيرد و مجلس او محل آمد و شد فضلا،
شعرا و بزرگان شود (کاشاني، همانجا؛ نيز نک: اسکندربيگ، 1/172). ابراهيم در زمان
سلطنت ابوالمؤيّد سلطان محمد خدابنده (حک 985-996ق/1577-1588م) در قزوين درگذشت
(کاشاني، 418)، ولي اوحدي وفات او را در اصفهان و در عهد سلطنت شاه طهماسب ميداند
(ص 146).
ابراهيم مردي وارسته و بلند طبع بوده و به مال و مقام اعتنايي نداشته است. مؤلفان
نزديک به زمان او به اينگونه صفات او اشاره کردهاند و از احاط? او بر علوم رسمي و
فنون ادبي و نيز از خوشنويسي، شعرشناسي و تتبع او در لغات سخن گفتهاند (اسکندربيک،
اوحدي، کاشاني، رازي، همانجاها؛ صادقي کتابدار، 70). وي در خوشنويسي با گرايش به
روش مير در نستعليق، شهرت تمام داشته (اسکندربيک، همانجا؛ نيز نک: اوحدي، 549؛
رازي، 2/401) و مؤلف فرهنگ مشهوري است در لغات فارسي و عربي و ترکي که اکنون به
نامهاي فرهنگ ميرزا ابراهيم، نسخ? ميرزا و فرهنگ جهانگشاي شناخته ميشود. اين فرهنگ
در مدّتي کوتاه پس از تأليف در ميان اهل ادب معروف شد، چنانکه اوحدي (ص 146) و
اسکندربيک (1/172) از شهرت آن در عراق، و کاشاني از اعتماد اديبان به آن و دست به
دست گشتنش در مجالس ايشان سخن گفتهاند (ص، 418).
انجو شيرازي در تأليف فرهنگ جهانگيري و سروري در تأليف مجمع الفرس از اين فرهنگ
بهره جستهاند. اوحدي بر برخي از مطالب اين فرهنگ ايراد گرفته و براي رفع خطاها و
اشتباهات مؤلف آن، خوانندگان را به فرهنگ سرم? سليماني (از تأليفات خود او) رجوع
داده است (ص 146). ابن يوسف شيرازي پس از بررسي و مقابلهاي که مسان دو فرهنگ
شرفنامه منيري و فرهنگ ميرزاابراهيم کرده است با ذکر شواهد ثابت ميکند که فرهنگ
ميرزاابراهيم درواقع رونوشتي است (با تغييراتي) از شرفنام? منيري (سپهسالاري،
2/229-231). از ابراهيم اصفهاني تاکنون نمون? خط و يا ديواني به دست نيامده است،
اما ابياتي پراکنده در برخي از تذکرهها به نام وي ثبت است و نيز چند نسخه از فرهنگ
او در کتابخانههاي دهخدا، عارف، حکمت (نشريه، 3/25-27، 5/57)، شوراي ملي (سابق)،
(شورا، 3/99-100، 13/53-54)، دانشکد? ادبيات تهران (ادبيات، 367) و سپهسالار (سابق)
(سپهسالار، 2/231-232)، موجود است.
مآخذ: آقابزرگ، الذريعه، 9(1)/15، 16/211؛ ادبيات تهران، خطي؛ اسکندربيگ ترکمان،
تاريخ عالم آراي عباسي، تهران، 1350ش؛ انجو شيرازي، حسين بن فخرالدين، فرهنگ
جهانگيري، به کوشش رحيم عفيفي، مشهد، 1351ش، 1/1-5؛ اوحدي بلياني، تقيالدين، عرفات
العاشقين، نسخ? خطي موجود در کتابخان? ملي ملک، شم 5324؛ رازي، امين احمد، هفت
اقليم، به کوشش جواد فاضل، تهران، 1340ش؛ سپهسالار، خطي؛ سروري، محمدقاسم، مجمع
الفرس، به کوشش محمد دبير سياقي، تهران، 1338-1341ش؛ شورا، خطي؛ صادقي کتابدار،
مجمع الخواص، ترجم? عبدالرسول خيامپور، تبريز، 1327ش؛ کاشاني، تقيالدين، خلاصه
الاشعار ورزيده الافکار، نسخ? خطي کتابخان? مجلس، شم 334؛ نشريّ? کتابخانه مرکزي
دانشگاه تهران دربار? نسخههاي خطّي، به کوشش محمدتقي دانش پژوه و ايرج افشار،
تهران، 1342ش.
علي بتهکن