بقليه
جلد: 12
نويسنده:
شماره مقاله:4970
بَقْليّه، شاخهاي از قرمطيان عراق در سالهاي 95- 16ق/08- 28م. آنان از
مردم سواد كوفه بودند كه نخست از عقايد داعى بورانى پيروي مىكردند و از
اينرو، «بورانيه» خوانده مىشدند؛ سپس در 95ق به داعى ابوحاتم زُطّى
گراييدند و به بقليه تغيير نام يافتند. گويا علت اين نامگذاري آن بود كه
ابوحاتم خوردن برخى سبزيها و نيز كشتن و خوردن حيوانات را بر پيروانش حرام
كرده بود نويري، 5/75؛ ابن دواداري، 0؛ مقريزي، 2/79.
برخى منابع نام اين گروه را به گونهاي ديگر از جمله نفليه و نقليه نيز
گزارش كردهاند نك: قرطبى، 19؛ نيز فريدلندر، 11 -10 ? ?CI?????? .71
پس از درگذشت ابوحاتم در 96ق، بقليه به دو دسته تقسيم شدند: برخى همچنان
بر زنده بودن و غيبت محمد بن اسماعيل پافشاري كردند و برخى ديگر بر آن شدند
كه زكرويه بن مهرويه مق 94ق، داعى بزرگ عراق كشته نشده است، و در غيبت
به سر مىبرد نويري، 5/75- 76؛ ابن دواداري، مقريزي، همانجاها.
از اين پس تا 16ق از اين گروه گزارشى در دست نيست؛ اما با توجه به جنبش
آنان در همين سال، در مىيابيم كه آنها در اين مدت به گونهاي پنهانى به
حيات و فعاليت خود ادامه مىدادهاند. برخى برآنند كه در اين دوره به
قرمطيان جنوب عراق كه به مهدويت محمد بن اسماعيل پايبند مانده بودند،
بقليه مىگفتند دفتري، 57. اما اين مطلب با توجه به منابع موجود درست به
نظر نمىرسد؛ چه، مسعودي بقليه را از قبايل بنى ذهل و بنى رفاعه مىشمارد و
آنان را قرمطيان نواحى كوفه مىداند كه در بيشه زارهاي آنجا مىزيستند ص
91؛ نيز نك: قرطبى، همانجا.
بقليه در 16ق به رياست مسعود بن حريث و عيسى بن موسى در اطراف كوفه
قيام كردند همانجاها؛ قس: ابن اثير، /86-87، كه مسعود بن حريث را حريث بن
مسعود ضبط كرده، آنان را صرفاً قرامطه ناميده است و بُنَىّ بن نفيس را
شكست دادند مسعودي، همانجا. در پى اين كار، خليفه مقتدر دو تن از سرداران
خود، هارون بن غريب و صافى را به سوي آنها گسيل داشت. در اين نبرد، بقليه
شكستى سخت يافتند و بسياري از ايشان كشته و اسير گرديدند همو، نيز قرطبى،
همانجاها؛ ابن اثير، /87 و بىدرنگ با پرچمهاي سفيدشان كه بر روي آنها آية
«وَ نُريدُ أَن نَمُنَّ...» قصص/8/ نقش بسته بود، با حالتى سرنگون وارد
بغداد شدند ابن اثير، همانجا. گروهى از ايشان كه جان سالم به در برده
بودند، به سليمان بن حسن قرمطى - كه از هيت به بحرين بازگشته بود -
پيوستند و از آنجا كه آنان در بيشهها مىزيستند، در سپاه سليمان به
«اَجَميّين» نام بردار شدند مسعودي، همانجا.
مآخذ: ابن اثير، الكامل؛ ابن دواداري، ابوبكر، كنز الدرر، به كوشش صلاح
الدين منجد، قاهره، 380ق/961م؛ دفتري، فرهاد، تاريخ و عقايد اسماعيليه،
ترجمة فريدون بدرهاي، تهران، 375ش؛ قرآن مجيد؛ قرطبى، عريب، «صلة تاريخ
الطبري»، همراه ج 1 تاريخ طبري؛ مسعودي، على، التنبيه و الاشراف، به
كوشش دخويه، ليدن، 893م؛ مقريزي، احمد، اتعاظ الحنفاء، به كوشش جمال الدين
شيال، قاهره، 387ق/967م؛ نويري، احمد، نهاية الارب، به كوشش محمد جابر
عبدالعال حينى، قاهره، 404ق/ 984م؛ نيز:
, I., X The Heterodoxies of the Shiites in the Presentation of Ibn V azm n ,
Journal of the American Oriental Society, New Haven, 1909, vol. XXIX; Madelung,
_W., X The Fatimids_and the Qarma t / s of Ba h rayn n , Mediaeval Isma q ili
History and Thought, ed. F. Daftary, Cambridge, 1996.
جواد فيروزي