دائرة المعارف بزرگ اسلامی

مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی

جلد 12 -صفحه : 282/ 94
نمايش فراداده

بشيريه‌
جلد: 12
نويسنده:      
شماره مقاله:4910

بَشيريّه‌، گروهى‌ از شيعيان‌ واقفه‌ با گرايش‌ به‌ تفويض‌ ه م‌، و داراي‌ عقايد خاص‌ دربارة امام‌ موسى‌ كاظم‌ ع‌. مبناي‌ انديشه‌هاي‌ اينان‌، ديدگاههاي‌ محمد بن‌ بشير است‌ كه‌ گويا پيش‌ از درگذشت‌ امام‌ كاظم‌ ع‌ نيز نمودهايى‌ داشته‌ است‌؛ اما بروز جدي‌ عقايد اين‌ فرقه‌، مربوط به‌ ترديدهايى‌ است‌ كه‌ پس‌ از درگذشت‌ آن‌ امام‌ دربارة جانشينى‌ وي‌ پديد آمد. گزارشهاي‌ بسيار اندك‌ منابع‌ دربارة اين‌ فرقه‌ نشان‌ مى‌دهد كه‌ آنان‌ زمان‌ درازي‌ در عرصة تاريخ‌ نپاييده‌، و به‌ زودي‌ از ميان‌ رفته‌اند.
با اينكه‌ سعدبن‌عبدالله‌ اشعري‌ ص‌ 2-3 مى‌گويد كه‌«ممطوره‌» لقبى‌ براي‌ گروه‌ بشيريه‌ بوده‌ است‌، اما با توضيحى‌ كه‌ چند سطر بعد مى‌آورد، روشن‌ مى‌شود كه‌ اين‌ عنوان‌، لقبى‌ عام‌ براي‌ واقفه‌ بوده‌، و اختصاص‌ به‌ بشيريه‌ نداشته‌ است‌.
مهم‌ترين‌ ويژگى‌ بشيريه‌ در ميان‌ فرقه‌هاي‌ گوناگون‌ واقفه‌، موضعى‌ است‌ كه‌ محمد بن‌ بشير نسبت‌ به‌ جانشينى‌ امام‌ صادق‌ع‌ گرفته‌، و چندي‌ بعد همين‌ موضع‌گيري‌ در ترديدهاي‌ پديد آمده‌ بر سر حيات‌ يا وفات‌ امام‌ كاظم‌ع‌، به‌ نحوي‌ جدي‌تر آشكار شده‌ است‌. گويا محمد بن‌ بشير عقيده‌ داشته‌ است‌: آن‌كه‌ مردم‌ او را به‌ عنوان‌ امام‌ موسى‌ بن‌ جعفرع‌ مى‌شناسند، فرزند امام‌ صادق‌ع‌ نيست‌ كشى‌، /78. امام‌ موسى‌ بن‌ جعفرع‌ مهدي‌ امت‌ است‌ كه‌ از نظرها پنهان‌ گرديده‌، ظهور خواهد كرد سعد، 1. بدين‌سان‌، آن‌ روز كه‌ در ميان‌ شيعيان‌، بحث‌ دربارة امام‌ پس‌ از موسى‌ بن‌ جعفرع‌ بالا گرفت‌ و ترديد پديد آمد كه‌ آيا وي‌ پس‌ از حبس‌ شدن‌، به‌ شهادت‌ رسيده‌، يا عروج‌ كرده‌، و يا به‌ مرگ‌ طبيعى‌ از دنيا رفته‌ است‌ نك: نوبختى‌، 7 -0، محمد بن‌ بشير خود را در كنار واقفيان‌ قرار داد و بر مبناي‌ همان‌ عقيده‌ ادعا كرد كه‌ موسى‌ بن‌ جعفرع‌ اصلاً به‌ زندان‌ پا ننهاده‌، و آنكه‌ مردم‌ مى‌شناسند، فردي‌ شبيه‌ به‌ اوست‌. موسى‌ بن‌ جعفرع‌ از ديده‌ها پنهان‌ است‌ و اگرچه‌ در ميان‌ مردم‌ رفت‌ و آمد مى‌كند، كسى‌ همانند سابق‌ متوجه‌ حضور او نمى‌شود كشى‌، /74- 75.
محمد بن‌ بشير كوفى‌، از موالى‌ بنى‌ اسد مردي‌ آشنا به‌ فنون‌ شعبده‌بازي‌ و تردستى‌ بود همانجا و همين‌ امر، به‌ همراه‌ برخى‌ عقايد وي‌ كه‌ بدانها اشاره‌ گرديد، سبب‌ شد كه‌ خليفه‌ به‌ قتل‌ او فرمان‌ دهد همو، /76-77. لعن‌ و دشنام‌ شديدي‌ كه‌ در آثار متقدم‌ شيعى‌ نثار وي‌ شده‌ براي‌ نمونه‌، نك: همو، /91، 77، 79؛ شيخ‌ طوسى‌، 44، بيانگر تأثير افكار او در پراكندن‌ مردم‌ از گرد امام‌ رضاع‌، و دامن‌ زدن‌ به‌ ترديدها در غائلة درگذشت‌ امام‌ كاظم‌ع‌ بوده‌ است‌.
اگرچه‌ طبرسى‌ معتقد است‌ كه‌ بنيان‌گذاران‌ شماري‌ از فرقه‌هاي‌ واقفه‌، كارگزاران‌ امام‌ كاظم‌ع‌ بودند و به‌ طمع‌ دست‌ يافتن‌ بر اموال‌ باقى‌ مانده‌ نزد خود، رحلت‌ امام‌ را منكر شدند /58، اما مسلم‌ است‌ كه‌ محمد بن‌ بشير با توجه‌ به‌ سابقة مخالفتى‌ كه‌ با امام‌ كاظم‌ع‌ داشته‌، در زمرة اين‌ كارگزاران‌ نبوده‌ است‌. از آنجا كه‌ پيروان‌ او پرداخت‌ هرگونه‌ ماليات‌ دينى‌، همچون‌ خمس‌ و زكات‌ را نفى‌ كرده‌اند نك: ادامة مقاله‌، بايد احتمال‌ وجود چنين‌ طمعى‌ را منتفى‌ دانست‌.
با توجه‌ به‌ كمبود منابع‌، تنها راه‌ براي‌ ارائة تصويري‌ واضح‌تر از ديدگاههاي‌ بشيريه‌، اشاره‌ به‌ ترتيب‌ منطقى‌ محتمل‌ ميان‌ عقايد آنها و ارتباط هر يك‌ با ديگري‌ ضروري‌ است‌:
الف‌ هستى‌شناسى‌: . حاكميت‌ نيروهاي‌ نور و ظلمت‌ بر هستى‌: به‌ صراحت‌ چنين‌ عقيده‌اي‌ به‌ ايشان‌ منسوب‌ نشده‌ است‌، ولى‌ با توجه‌ به‌ برخى‌ عبارات‌ نقل‌ شده‌ از آنان‌ دربارة ظاهر شدن‌ امام‌ كاظم‌ع‌ بر هر دو گروه‌ اهل‌ نور و ظلمت‌ درصورتى‌ مشابه‌ خلقت‌ و پوست‌ و گوشت‌ انسانى‌ خودشان‌ كشى‌، /74- 75، مى‌توان‌ احتمال‌ داد كه‌ به‌ وجود چنين‌ نيروهايى‌ عقيده‌ داشته‌اند. شايد بتوان‌ عبارت‌ سعد بن‌ عبدالله‌ اشعري‌ را همانجا كه‌ دربارة محمد بن‌ بشير آورده‌ است‌: «كان‌ يقول‌ بالاثنين‌» بر چنين‌ انديشه‌اي‌ حمل‌ كرد. . اعتقاد به‌ دو ساحت‌ وجودي‌ براي‌ انسان‌: ساحت‌ ظاهر كه‌ زمينى‌، و در قالب‌ انسان‌ و احتمالاً حادث‌ است‌ و ساحت‌ باطن‌ كه‌ ازلى‌ و احتمالاً قديم‌ است‌ نك: همانجا؛ كشى‌، /75. . حلول‌: نيروهاي‌ نور و ظلمت‌ در ساحت‌ باطن‌ وجود همگان‌ حلول‌ مى‌كنند. . نيروهاي‌ حلول‌ كرده‌ در باطن‌ اشخاص‌، با تناسخ‌ به‌ ديگران‌ منتقل‌ مى‌گردند. احتمال‌ وجود چنين‌ باورهايى‌، با توجه‌ به‌ ديگر عقيده‌هاي‌ منسوب‌ به‌ آنان‌، همچون‌ اعتقاد به‌ دو ساحت‌ بشري‌ و ازلى‌ براي‌ انسان‌، اعتقاد به‌ تناسخ‌ براي‌ امامان‌ و تقسيم‌ مردمان‌ به‌ اهل‌ نور و ظلمت‌، تقويت‌ مى‌شود.
ب‌ دين‌شناسى‌: . روح‌ پيامبرص‌، نمونه‌اي‌ از حلول‌ نيروهاي‌ نور = خداوند است‌ و همة صفات‌ خدايى‌ را داراست‌؛ نه‌ مى‌زايد و نه‌ زاده‌ مى‌شود... . استشهاد آنان‌ به‌ آية «... بَل‌ْ اَنْتُم‌ْ بَشَرٌ مِمَّن‌ْ خَلَق‌َ...» مائده‌//8، براي‌ اثبات‌ نادرست‌ بودن‌ ادعاي‌ نسب‌ فرزندان‌ امامان‌ كشى‌، /76، حاكى‌ از همين‌ اعتقاد است‌. . روح‌ پيامبرص‌ كه‌ ازلى‌ است‌، از طريق‌ تناسخ‌، در يكايك‌ امامان‌ شيعه‌ تا امام‌ كاظم‌ع‌ حلول‌ كرده‌ است‌ نك: سعد، 0. . از آنجا كه‌ باطن‌ اين‌ امامان‌ ازلى‌ است‌ و روح‌ خدا در آنها حلول‌ كرده‌، فرزندي‌ ندارند، هر كه‌ خود را از نسب‌ ايشان‌ بداند، دروغگوست‌. از اين‌ حيث‌، اعتقاد آنها همچون‌ مُخَمّسه‌ و عَلياويه‌ است‌ كشى‌، همانجا. . امور هستى‌ به‌ امامان‌ تفويض‌ گرديده‌ است‌ سعد، 1 كه‌ صفات‌ خدايى‌ نيز دارند. . جانشين‌ امام‌ صادق‌ع‌، امام‌ كاظم‌ع‌ است‌، ولى‌ نه‌ آن‌كه‌ مردم‌ به‌ عنوان‌ امام‌ خويش‌ مى‌شناسند. آن‌كه‌ زندانى‌ گشته‌، فردي‌ شبيه‌ اوست‌. امام‌ در ميان‌ مردمان‌ است‌. با مردم‌ سخن‌ مى‌گويد و خويشتن‌ را بدانها مى‌نمايد، ولى‌ او را نمى‌شناسند كشى‌، /75. . امام‌ كاظم‌ع‌ به‌ هنگام‌ پنهان‌ شدن‌، به‌ محمد بن‌ بشير وصيت‌ كرده‌، مُهر خويش‌ و امانتهاي‌ امامت‌ را بدو سپرده‌، و او را «خليفة» خويش‌ بر امت‌ قرار داده‌ است‌ سعد، 1. عقايد بشيريه‌ در اين‌ زمينه‌ واضح‌ نيست‌؛ زيرا ضمن‌ اعتقاد به‌ خلافت‌ محمد بن‌ بشير و نه‌ امامت‌ وي‌؛ نك: همانجا، از «نبوت‌» محمد بن‌ بشير كشى‌، /76 سخن‌ رفته‌ است‌ كه‌ با اعتقاد وي‌ به‌ الوهيت‌ امام‌ كاظم‌ع‌ سازگار، اما با اعتقاد پيروانش‌ به‌ خلافت‌ وي‌ در ايام‌ غيبت‌ امام‌، متناقض‌ است‌. نيز گاه‌ از «امامت‌» سميع‌ فرزند محمد بن‌ بشير سخن‌ گفته‌اند سعد، 1-2 كه‌ با حيات‌ امام‌ كاظم‌ع‌ در نظر آنها - و لزوم‌ وجود خليفه‌اي‌ براي‌ او و نه‌ امامى‌ ديگر - و هم‌ با قول‌ به‌ خلافت‌ محمد بن‌ بشير سازگار نيست‌. شايد اين‌ اعتقاد، مربوط به‌ زمانى‌ باشد كه‌ به‌ زعم‌ آنان‌ غيبت‌ امام‌ كاظم‌ع‌ طولانى‌ شده‌، و احتمال‌ حيات‌ وي‌، بعيد مى‌نموده‌ است‌.
ج‌ ديدگاههاي‌ فقهى‌: . هركس‌ چيزي‌ در راه‌ خدا انفاق‌ كند، بايد به‌ سميع‌ بن‌ محمد برسد. اين‌ آموزه‌ نيز مى‌تواند با اعتقاد به‌ باطن‌ الوهى‌ براي‌ سميع‌ تفسير گردد. . نقل‌ شده‌ است‌ كه‌ ايشان‌ ظاهراً با استناد به‌ قرآن‌ كريم‌ شوري‌/2/0، منكر حرمت‌ نكاح‌ با محارم‌ و نزديكى‌ با هم‌جنس‌ بوده‌اند. . انكار زكات‌، خمس‌، حج‌ و ديگر احكام‌ عبادي‌ اسلام‌، بجز نماز و روزه‌. . وجود مواسات‌ در همة اموال‌، حتى‌ همسران‌ نك: سعد، 2؛ كشى‌، /75-76.
به‌ درستى‌ نمى‌توان‌ ارتباطى‌ منطقى‌ ميان‌ عقيدة اخير با ديگر عقايد آنان‌ بازيافت‌، هرچند اين‌ باورها مى‌تواند نشانه‌اي‌ از تأثر افكار آنها از يك‌ محيط فرهنگى‌ خاص‌ باشد.
از امتداد تاريخى‌ اين‌ فرقه‌ گزارش‌ دقيقى‌ در دست‌ نيست‌. با گذشت‌ صد و اندي‌ سال‌ از درگذشت‌ امام‌ كاظم‌ع‌، سعد بن‌ عبدالله‌ اشعري‌ د 01ق‌/14م‌، از آنان‌ ياد مى‌كند ص‌ 2-3. در منابع‌، به‌ جانشين‌ سميع‌ بن‌ محمد اشاره‌اي‌ نشده‌، و تنها چنين‌ آمده‌ است‌: «هر كه‌ سميع‌ بن‌ محمد بدو وصيت‌ كند، تا خروج‌ موسى‌ بن‌ جعفرع‌ امام‌ خواهد بود» همو، 2. اين‌ خود گواهى‌ است‌ بر آنكه‌ معتقدان‌ اين‌ فرقه‌، براي‌ ظهور امام‌ كاظم‌ع‌ نمى‌توانسته‌اند مدتى‌ طولانى‌ در انتظار بمانند و از اين‌رو، با پايان‌ يافتن‌ زمانى‌ كه‌ دوران‌ محتمل‌ براي‌ عمر امام‌ع‌ بوده‌، نوميد گشته‌اند. نقل‌ شده‌ است‌ كه‌ هاشم‌ بن‌ ابى‌ هاشم‌، از شاگردان‌ محمد بن‌ بشير، پس‌ از درگذشت‌ وي‌، مردم‌ را بدين‌ آيين‌ مى‌خوانده‌ است‌ كشى‌، /78؛ باري‌، هيچ‌ اشاره‌اي‌ به‌ نقشى‌ واضح‌ براي‌ سميع‌ بن‌ محمد يا هاشم‌ بن‌ ابى‌ هاشم‌ در دست‌ نيست‌. اوصياي‌ محمد بن‌ بشير، تنها تا يك‌ نسل‌ پس‌ از وي‌ شناخته‌ بوده‌اند نك: سعد، همانجا. گويا نويسندگان‌ تاريخ‌ فرق‌ نيز بيش‌ از اينها اطلاعى‌ از آنان‌ نداشته‌اند و بعيد به‌ نظر مى‌رسد كه‌ بيش‌ از نسل‌ دوام‌ آورده‌ باشند.
مآخذ: سعد بن‌ عبدالله‌ اشعري‌، المقالات‌ و الفرق‌، به‌ كوشش‌ محمدجواد مشكور، تهران‌، 342ش‌؛ شيخ‌ طوسى‌، محمد، الرجال‌، به‌ كوشش‌ جواد قيومى‌ اصفهانى‌، قم‌، 415ق‌؛ طبرسى‌، فضل‌، اعلام‌ الوري‌، قم‌، 417ق‌؛ قرآن‌ كريم‌؛ كشى‌، محمد، معرفة الرجال‌، اختيار شيخ‌ طوسى‌، به‌ كوشش‌ مهدي‌ رجايى‌، قم‌، مؤسسة آل‌ البيت‌؛ نوبختى‌، حسن‌، فرق‌ الشيعة، به‌ كوشش‌ ه . ريتر، استانبول‌، 931م‌. فرهنگ‌ مهروش‌