به طور كلّى مواضع پنجگانه جوف، حلق، زبان، لبها و خَيْشوم داراى17 مخرج مىباشند. جوف يك مخرج، حلق سه مخرج، زبان ده مخرج، لبها دو مخرج و خيشوم يك مخرج دارد.
مخرج حروف مدى يعنى الف مدى (آ)، واو ساكنِ ما قبلْ مضموم (اوُ) و ياء ساكنِ ما قبلْ مكسور (اى) كه به حروف مَد و لين معروفند، بدون تكيه به قسمت معينى از حلق و دهان به تمامى فضاى اين دو تعلق دارد.
دو حرف «ء» و «ه» از دورترين قسمت حلق نسبت به دهان (اَقصَى الحَلق) تلفظ مىشوند. اين مخرج دقيقاً در محل تارهاى صوتى قرار دارد.
هنگام اداء حرف «ه»، تارهاى صوتى بدون ارتعاش، فقط به هم نزديك مىشوند و مسير هواى ريه را تنگتر مىكنند، در حالى كه هنگام تلفظ «ء»، تارهاى صوتى كاملاً به هم مىچسبند و مسير عبور هوا را در حنجره مسدود مىكنند و در لحظهاى كه به شدّت از هم جدا مىشوند، حرف «ء» ايجاد مىگردد.
دو حرف «ع» و «ح» از وسط حلق تلفظ مىشوند.
حرف «ح» در حلق گرفتگى خاصّى ايجاد مىكند، در حالى كه حرف «ع» با نرمى و غلظت خاصى تلفظ مىشود.
دو حرف «غ» و «خ» از نزديكترين محل حلق به دهان (ادنى الحلق) تلفظ مىشوند. حرف «خ» صداى خراش در مخرج خود ايجاد مىكند، در حالى كه حرف «غ» نرم و كشيده ادا مىشود.
براى تلفظ حرف «ق»، زبان كوچك كه از سقف دهان به حالت وارونه آويخته است، با ريشه زبان اصلى مماس مىشود. آنگاه در لحظهاى كه از يكديگر جدا مىشوند، حرف «ق» پديد مىآيد. صداى «ق» بر خلاف «غ» كشيده و نرم نيست بلكه محكم و با شدّت ادا مىشود.
براى تلفظ حرف «ك» ريشه زبان اصلى با زبان كوچك مماس مىشود؛ امّا محل تماس، كمى از محل «ق» به جلوى دهان نزديكتر است و قسمت بيشترى از ريشه زبان در ايجاد آن دخالت مىكند. از آنجا كه زبان كوچك (لَهات) در ايجاد دو حرف «ق» و «ك» دخالت دارد، به اين دو حرف «حروف لَهَوى» مىگويند.
براى تلفظ سه حرف «ج»، «ش» و «ى» وسط زبان با قسمت مقابل خود از سقف دهان (كام بالا) تماس مىگيرد. در تلفظ صحيح «ج» و «ش» بهتر است دندانها به يكديگر نچسبند. از آنجا كه شكاف دهان و از جمله شكاف بين وسط زبان با كام بالا را «شجر» مىگويند. اين سه حرف را «حروف شجرى» ناميدهاند.
تماس كناره زبان با دندانهاى اضراسِ همان طرف، حرف «ض» را ايجاد مىكند. «ض» را حرف «ضِرسى» مىنامند.
حرف «ل» از تماس كنارههاى جلويى و نيز سرِ زبان با لثههاى مقابل خود ايجاد مىشود.
حرف «ن» از بين سر زبان و لثه دندانهاى ثناياى بالا خارج مىشود.
حرف «ر» از تماس سر زبان با لثه ثناياى بالا (كمى عقبتر از مخرج حرف «ن») ايجاد مىشود البته در هنگام تلفظ اين حرف سر زبان به لثه ثناياى بالا نمىچسبد، بلكه تماسهاى منقطع و سريع ايجاد مىكند. به سه حرف «ل، ن، ر»، حروف ذَوْلَقى مىگويند. «ذَوْلَق» يا «ذَلْق» به معناى تيزى سر زبان است كه در اداى اين سه حرف نقش اساسى دارد.
سه حرف «ط»، «د» و «ت»از تماس سر زبان با برآمدگى لثه ثناياى بالا و سپس آزاد سازى ناگهانى هواى حبس شده ايجاد مىشوند. اين سه حرف را «حروف نِطْعى» مىگويند. «نِطع» قسمت جلوى كام بالاست كه در آن خطوط برجسته و چين خورده وجود دارد. تفاوت دو حرف «ط» و «ت» در صفت آنهاست نه در مخرج.
هنگام تلفظ سه حرف «ص»، «س» و «ز» نوك زبان به پايه ثناياى پايين مىچسبد و قسمتى از سطح زبان، مقدارى عقبتر از نوك زبان، به سطح صاف پشت لثه ثناياى بالا نزديك مىشود، امّا نمىچسبد و هوا ناچار از همين مجراى بسيار باريك، خارج مىشود. اين سه حرف را حروف «اَسَلى» مىنامند. «اَسَل» يا «اَسَلَة» به معناى تيزى هر چيزى است و در اينجا باريكى جلوى زبان را گويند. تفاوت دو حرف «س» و «ص» در صفت آن دو مىباشد نه در مخرج.
سه حرف «ظ»، «ذ» و «ث» از تماس قسمتى كه مجاور نوك زبان است با لبه دندانهاى ثناياى بالا ايجاد مىشود طورى كه نوك زبان معمولاً از سردندانها جلوتر قرار مىگيرد. اين سه حرف را «حروف لِثَوى» مىگويند.
حرف «ف» از تماس لبه دندانهاى بالا با لب پايين ايجاد مىشود.
دو حرف «ب» و «م» از چسبيدن دو لب و حرف «و» از جمع شدن دو لب، بدون انطباق با يكديگر ايجاد مىشوند.
به لحاظ انتساب چهار حرف «ب»، «م»، «و» و «ف» به شَفَه يعنى لب، آنها را حروف «شَفَوى» يا «شَفَهى» مىنامند.
«غنِّه» صدايى است كه از فضاى بينى خارج مىشود و «حروف غنه» دو حرف «ن» و «م» هستند كه در هنگام اظهار، اخفاء و ادغام آنها، بخش عمده صوت از خَيْشوم يعنى فضاى بينى خارج مىشود.