مرگ، سر انگشتان خود را در گوشهايشان نهند، ولى خدا بر كافران احاطه دارد
20- نزديك است كه بَرقْ، چشمانشان را بربايد؛ هر گاه كه بر آنان روشنى بخشد، در آن گام زنند؛ و چون راهشان را تاريك كند، [بر جاى خود] بايستند؛ و اگر خدا مىخواست شنوايى و بينايىشان را بر مىگرفت، كه خدا بر همه چيز تواناست
21- اى مردم، پروردگارتان را كه شما، و كسانى را كه پيش از شما بودهاند آفريده است، پرستش كنيد؛ باشد كه به تقوا گراييد
22- همان [خدايى] كه زمين را براى شما فرشى [گسترده]، و آسمان را بنايى [افراشته] قرار داد؛ و از آسمان آبى فرود آورد؛ و بدان از ميوهها رزقى براى شما بيرون آورد؛ پس براى خدا همتايانى قرار ندهيد، در حالى كه خود مىدانيد
23- و اگر در آنچه بر بنده خود نازل كردهايم شك داريد، پس - اگر راست مىگوييد - سورهاى مانند آن بياوريد؛ و گواهان خود را - غير خدا - فرا خوانيد
24- پس اگر نكرديد - و هرگز نمىتوانيد كرد - از آن آتشى كه سوختش مردمان و سنگها هستند، و براى كافران آماده شده، بپرهيزيد
25- و كسانى را كه ايمان آوردهاند و كارهاى شايسته انجام دادهاند، مژده ده كه ايشان را باغهايى خواهد بود كه از زير [درختان] آنها جويها روان است هر گاه ميوهاى از آن روزىِ ايشان شود، مىگويند «اين همان است كه پيش از اين [نيز] روزىِ ما بوده» و مانند آن [نعمتها] براى آنها آورده شود؛ و در آنجا همسرانى پاكيزه خواهند داشت؛ و در آنجا جاودانه بمانند
26- خداى را از اينكه به پشهاى - يا فروتر [يا فراتر] از آن - مثل زند، شرم نيايد پس كسانى كه ايمان آوردهاند مىدانند كه آن [مَثَل] از جانب پروردگارشان بجاست؛ ولى كسانى كه به كفر گراييدهاند مىگويند «خدا از اين مَثَل چه قصد داشته است؟» [خدا] بسيارى را با آن گمراه، و بسيارى را با آن راهنمايى مىكند؛ و[لى] جز نافرمانان را با آن گمراه نمىكند
27- همانانى كه پيمان خدا را پس از بستن آن مىشكنند؛ و آنچه را خداوند به پيوستنش امر فرموده مىگسلند؛ و در زمين به فساد مىپردازند؛ آنانند كه زيانكارانند
28- چگونه خدا را منكريد؟ با آنكه مردگانى بوديد و شما را زنده كرد؛ باز شما را مىميراند [و] باز زنده مىكند؛ [و] آنگاه به سوى او بازگردانده مىشويد
29- اوست آن كسى كه آنچه در زمين است، همه را براى شما آفريد؛ سپس به [آفرينش] آسمان پرداخت، و هفت آسمان را استوار كرد؛ و او به هر چيزى داناست
30- و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت «من در زمين جانشينى خواهم گماشت»، [فرشتگان] گفتند «آيا در آن كسى را مىگمارى كه در آن فساد انگيزد، و خونها بريزد؟ و حال آنكه ما با ستايش تو، [تو را] تنزيه مىكنيم؛ و به تقديست مىپردازيم» فرمود «من چيزى مىدانم كه شما نمىدانيد»
31- و [خدا] همه [معانى] نامها را به آدم آموخت؛ سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود «اگر راست مىگوييد، از اسامى اينها به من خبر دهيد»
32- گفتند «منزهى تو! ما را جز آنچه [خود] به ما آموختهاى، هيچ دانشى نيست؛ تويى داناى حكيم»
33- فرمود «اى آدم، ايشان را از اسامى آنان خبر ده» و چون [آدم] ايشان را از اسماءشان خبر داد، فرمود «آيا به شما نگفتم كه من نهفته آسمانها و زمين را مىدانم؛ و آنچه را آشكار مىكنيد، و آنچه را پنهان مىداشتيد مىدانم؟»
34- و چون فرشتگان را فرموديم «براى آدم سجده كنيد»، پس بجز ابليس - كه سر باز زد و كبر ورزيد و از كافران شد - [همه] به سجده در افتادند
35- و گفتيم «اى آدم، خود و همسرت در اين باغ سكونت گير[يد]؛ و از هر كجاى آن خواهيد فراوان بخوريد؛ و[لى] به اين درخت نزديك نشويد، كه از ستمكاران خواهيد بود»