53- حاشا، حق اين است كه از آخرت نمىترسند
54- حاشا، آن پندآموزى است
55- و هر كس خواهد از آن پندگيرد
56- و پند نگيرند مگر آنكه خدا خواهد، اوست كه سزاوار پرهيز ورزيدن است، و سزاوار آمرزگارى
1- سوگند به روز قيامت مىخورم
2- و سوگند به نفس ملامتگر
3- آيا انسان چنين مىپندارد كه هرگز استخوانهاى [پوسيده و پراكنده] او را گرد نمىآوريم؟
4- حق اين است كه تواناييم بر اين كه سرانگشتهاى او را فراهم آوريم
5- بلكه انسان مىخواهد در مهلتى كه در پيش دارد، فسق و فجور كند
6- [از سر استكبار] مىپرسد روز قيامت چه وقت است؟
7- آنگاه كه ديدگان خيره شود
8- و ماه تيره شود
9- و خورشيد و ماه فرا يكديگر آورده شوند
10- انسان گويد در چنين روزى گريزگاه كجاست؟
11- حاشا، پناهى نيست
12- سرانجام [همه چيز و همه كار] با پروردگار توست
13- در اين روز انسان را از آنچه پيش فرستاده يا باز پس داشته است آگاه سازند
14- حق اين است كه انسان بر نفس خود بصير است
15- ولو بهانههايش را در ميان آورد
16- زبانت را به [بازخوانى وحى] مجنبان كه در كار آن شتاب كنى
17- گردآورى و بازخوانى آن بر عهده ماست
18- و چون آن را باز خوانيم، از بازخوانىاش پيروى كن
19- سپس شرح و بيان آن بر عهده ماست
20- حاشا، حق اين است كه بهره زودياب [دنيوى] را دوست داريد
21- و [بهره ديرياب] آخرت را فرو مىگذاريد
22- در چنين روز، چهرههايى تازه و خرم باشد
23- به سوى پروردگارشان نگران
23- و در چنين روز چهرههايى دژم باشد
25- كه مىداند بلايى كمرشكن بر سر او آيد
26- حاشا، چون جان به گلوگاهها رسد
27- و گفته شود كيست افسونگر [درمانگر]
28- و به يقين داند كه هنگام جدايى است
29- و هنگامه بالا گيرد
30- در چنين روز سير و سرانجام به سوى پروردگار توست
31- [مدعى] نه [حق را] تصديق كرد، و نه نمازگزارد
32- بلكه دروغ انگاشت و رويگردان شد
33- سپس تبختركنان به سوى خانوادهاش رفت
34- واى بر تو، باز هم واى بر تو
35- سپس واى بر تو، و باز هم واى بر تو