زينب قبل از آن، همسر »عبيدة بن الحارث« بود كه در بدر به شهادت رسيده بود وى به خاطر دستگيرى از فقرا به امّالمساكين معروف بود
رسول گرامى اسلام به زنانش فرمود »اَسْرَعُكُنَّ لُحُوقاً بِى، اَطْوَلُكُنَّ يَداً«؛ يعنى آن كس به من زودتر ملحق مىشود كه دست او درازتر باشد زنان پيامبر دستهاى خود را اندازه مىگرفتند تا ببينند كدام درازتر است، لكن وقتى زينب بنت خزيمه رحلت كرد فهميدند مقصود رسول خدا اين بوده است كه آن زنى زودتر مىميرد و به من ملحق مىشود كه دست و دل باز باشد و عطاى زياد داشته باشد
وقايع الأيام، ص 35 و 38 اسد الغابه، ج 5، ص 298 سيرة النبى، ج 4، ص 301
در روز اول محرم سال چهارم هجرى كه اولين روز سال قمرى است، غزوه ذاتالرقاع واقع شد
پيامبر ابوذر را در مدينه قرار داد و با جماعتى حدود هفتصد نفر به جانب »نجد« حركت كرد تا در منطقه ذاتالرقاع فرود آمدند كفار از ترس مسلمانان به كوههاى اطراف فرار كردند مسلمانان هنگام نماز، بيم از حمله دشمن داشتند، در اين هنگام دستور نماز خوف نازل شد و اولين نماز خوف در اين روز به جا آورده شد
چون در آن سرزمين تلهاى بسيار و پستى و بلندىهاى رنگارنگ وجود داشت، اين غزوه را غزوه ذاتالرقاع گويند
تاريخ ابنخلدون، ج 2، ص 362
روز 22 ربيعالاول سال چهارم هجرى غزوه بنىالنضير اتفاق افتاد
پيامبر طبق پيمان، براى پرداخت ديه دو عرب كه به دست »عمرو بن ابيه« كشته شده بودند، از قبيله »بنىالنضير« كمك خواست پيامبر در برابر دژ بنىالنضير فرود آمد آنان خواستند وارد دژ شود؛ ولى پيامبر امتناع ورزيد و با ياران خود در كنار ديوار دژ نشست در اين هنگام بعضى از افراد قبيله نقشه قتل پيامبر را كشيدند، و عمر حَجّاش آماده شده بود تا بالاى بام برود و سنگ بزرگى را بر سر پيامبر افكند
فرشته وحى از نقشه آنان خبر داد و پيامبر بدون هيچ سخنى از جا برخاست و به طرف مدينه حركت كرد آن حضرت به سربازان آماده باش داد و محمد بن مسلمه اوسى را نزد بنىالنضير فرستاد تا به آنان اعلام كند كه پيامبر دستور داده است هر چه زودتر در مدت ده روز اين آب و خاك را ترك گويند
منافقان مدينه وعده كمك به بنىالنضير دادند و پيامبر از وعده منافقان باخبر شد و تكبير گويان براى محاصره قلعه بنىالنضير حركت كرد و شش شبانه روز قلعه را محاصره كرد؛ ولى يهود استقامت كردند
پيامبر دستور داد نخلهاى آنان را ببرند، سرانجام تسليم شدند و از آنجا كوچ كردند و غير از سلاح، هر چه اموال داشتند بردند از اين عده دو نفر اسلام آوردند و عدهاى به خيبر و عدهاى به شام كوچ كردند
فروغ ابديت، ج 2، ص 91
روز بيستم ربيعالثانى سال پنجم هجرى پيامبر اكرمص از غزوه دومةالجندل بازگشت
دومةالجندل، منطقهاى است نزديك دمشق كه فاصله آن تا مدينه، در مدت پانزده روز پيموده مىشد
گزارشى به مدينه رسيد كه گروهى در دومةالجندل گرد آمده و بر مسافران و رهگذران ستم مىكنند و قصد دارند مدينه را محاصره كنند رسول خدا براى دفع آنان، مدينه را با هزار سرباز ترك گفت
پيامبر شبها راه مىرفت و روزها به استراحت مىپرداخت دشمنان از حركت پيامبر اكرمص آگاه شدند و اجتماع خود را به هم زده و متفرق گشتند پيامبر هيئتهايى را به اطراف فرستاد و توطئه احتمالى آنان را خنثى كرد و در بيستم