وقایع نامه

نسخه متنی -صفحه : 46/ 23
نمايش فراداده

زينب قبل از آن، همسر »عبيدة بن الحارث« بود كه در بدر به شهادت رسيده بود وى به خاطر دستگيرى از فقرا به امّ‏المساكين معروف بود

رسول گرامى اسلام به زنانش فرمود »اَسْرَعُكُنَّ لُحُوقاً بِى، اَطْوَلُكُنَّ يَداً«؛ يعنى آن كس به من زودتر ملحق مى‏شود كه دست او درازتر باشد زنان پيامبر دست‏هاى خود را اندازه مى‏گرفتند تا ببينند كدام درازتر است، لكن وقتى زينب بنت خزيمه رحلت كرد فهميدند مقصود رسول خدا اين بوده است كه آن زنى زودتر مى‏ميرد و به من ملحق مى‏شود كه دست و دل باز باشد و عطاى زياد داشته باشد

وقايع الأيام، ص 35 و 38 اسد الغابه، ج 5، ص 298 سيرة النبى، ج 4، ص 301

غزوه ذات‏الرقاع‏

در روز اول محرم سال چهارم هجرى كه اولين روز سال قمرى است، غزوه ذات‏الرقاع واقع شد

پيامبر ابوذر را در مدينه قرار داد و با جماعتى حدود هفتصد نفر به جانب »نجد« حركت كرد تا در منطقه ذات‏الرقاع فرود آمدند كفار از ترس مسلمانان به كوه‏هاى اطراف فرار كردند مسلمانان هنگام نماز، بيم از حمله دشمن داشتند، در اين هنگام دستور نماز خوف نازل شد و اولين نماز خوف در اين روز به جا آورده شد

چون در آن سرزمين تل‏هاى بسيار و پستى و بلندى‏هاى رنگارنگ وجود داشت، اين غزوه را غزوه ذات‏الرقاع گويند

تاريخ ابن‏خلدون، ج 2، ص 362

غزوه بنى‏النضير

روز 22 ربيع‏الاول سال چهارم هجرى غزوه بنى‏النضير اتفاق افتاد

پيامبر طبق پيمان، براى پرداخت ديه دو عرب كه به دست »عمرو بن ابيه« كشته شده بودند، از قبيله »بنى‏النضير« كمك خواست پيامبر در برابر دژ بنى‏النضير فرود آمد آنان خواستند وارد دژ شود؛ ولى پيامبر امتناع ورزيد و با ياران خود در كنار ديوار دژ نشست در اين هنگام بعضى از افراد قبيله نقشه قتل پيامبر را كشيدند، و عمر حَجّاش آماده شده بود تا بالاى بام برود و سنگ بزرگى را بر سر پيامبر افكند

فرشته وحى از نقشه آنان خبر داد و پيامبر بدون هيچ سخنى از جا برخاست و به طرف مدينه حركت كرد آن حضرت به سربازان آماده باش داد و محمد بن مسلمه اوسى را نزد بنى‏النضير فرستاد تا به آنان اعلام كند كه پيامبر دستور داده است هر چه زودتر در مدت ده روز اين آب و خاك را ترك گويند

منافقان مدينه وعده كمك به بنى‏النضير دادند و پيامبر از وعده منافقان باخبر شد و تكبير گويان براى محاصره قلعه بنى‏النضير حركت كرد و شش شبانه روز قلعه را محاصره كرد؛ ولى يهود استقامت كردند

پيامبر دستور داد نخل‏هاى آنان را ببرند، سرانجام تسليم شدند و از آن‏جا كوچ كردند و غير از سلاح، هر چه اموال داشتند بردند از اين عده دو نفر اسلام آوردند و عده‏اى به خيبر و عده‏اى به شام كوچ كردند

فروغ ابديت، ج 2، ص 91

بازگشت پيامبر از دومةالجندل‏

روز بيستم ربيع‏الثانى سال پنجم هجرى پيامبر اكرمص از غزوه دومةالجندل بازگشت

دومةالجندل، منطقه‏اى است نزديك دمشق كه فاصله آن تا مدينه، در مدت پانزده روز پيموده مى‏شد

گزارشى به مدينه رسيد كه گروهى در دومةالجندل گرد آمده و بر مسافران و رهگذران ستم مى‏كنند و قصد دارند مدينه را محاصره كنند رسول خدا براى دفع آنان، مدينه را با هزار سرباز ترك گفت

پيامبر شب‏ها راه مى‏رفت و روزها به استراحت مى‏پرداخت دشمنان از حركت پيامبر اكرمص آگاه شدند و اجتماع خود را به هم زده و متفرق گشتند پيامبر هيئت‏هايى را به اطراف فرستاد و توطئه احتمالى آنان را خنثى كرد و در بيستم