تمار به دست عبيدالله بن زياد به شهادت رسيد
ميثم تمار از اهالى كوفه و از اخيار و اصحاب خاص اميرالمؤمنينع بود
روزى حضرت علىع خبر از شهادت ميثم در آينده را به او داد و فرمود »زمانى عبيدالله بن زياد تو را به شهادت خواهد رساند«
ابنزياد، ميثم را دستگير كرد و او را لجام زد تا از فضائل علىع نگويد، اما ميثم ادامه داد ابنزياد دستور داد ميثم را به دار آويختند و چهار روز بر دار بود تا اينكه از سوراخ بينى او خون جارى گشت و به شهادت رسيد
تاريخ زندگانى امام حسينع، ج 1، ص 447 تاريخ چهارده معصومع، ص 589
روز دوم محرم سال 61 هجرى امام حسينع با اصحاب خود به سرزمين كربلا وارد شدند پس از ورود، حضرت پرسيد »اين سرزمين چه نام دارد« گفتند »كربلا« چون اين نام را شنيد فرمود »اَللَّهُمَّ اِنِّى اَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلاء«، سپس ادامه داد »اينجا محل محنت و بلاء است، فرود آييد كه اينجا منزل و خيام ماست و اين زمين جاى ريختن خونهاى ماست و قبرهاى ما در اين مكان واقع خواهد شد«
اصحاب پياده شدند و خيمهها را برافراشتند در روز سوم محرم آن حضرت قسمتى از زمين كربلا را كه اكنون قبرش در آن واقع شده است، از اهل نينوا به شصتهزار درهم خريدارى كرد و با آنان شرط كرد كه زوار قبرش را راهنمايى و سه روز ميهمانى نمايند
لهوف سيد بن طاووس، ص 80 قصه كربلا، ص 220
روز شنبه سوم محرم سال 61 هجرى عمر سعد به كربلا وارد شد
عمر سعد فرزند سعد بن ابىوقاص بود سعد بن ابىوقاص كسى بود كه در جنگ بدر اولين تير را از جانب مسلمانان به سوى مشركين پرتاب كرد و پسرش در كربلا اولين تير را به سوى سپاه امام حسينع پرتاب كرد
عمر سعد از فرماندهان لشكر ابنزياد بود كه در مقابل سلطنت رى، جنگ با حسين بن علىع را پذيرفته بود او در كوفه لشكر زيادى را جمع كرد و با چهارهزار نفر مرد جنگى به سوى كربلا حركت كرد و پس از رسيدن به كربلا، لشكر حرّ بن يزيد نيز تحت فرماندهى عمر سعد قرار گرفت كه جمع آنان به پنج هزار نفر رسيد
بر امام حسن و امام حسينع چه گذشت، ص 182، قصه كربلا، ص 219
در نهمين روز از ماه محرم سال 61 هجرى شمر بن ذىالجوشن با نامه ابنزياد درباره قتل امام حسينع وارد كربلا شد و ابنسعد بر حسب آن نامه مهيّاى قتل آن حضرت شد وى عصر تاسوعا لشكر خود را بانگ زد كه »يا خَيْلَ اللَّهِ ارْكَبِى وَ بِالْجَنَّةِ اَبْشِرِى«؛ يعنى اى لشكريان خداوند سوار شويد كه بهشت بر شما بشارت باد!
با نزديك شدن لشكر كوفه به خيمهها، امام حسينع متوجه شد آنان تصميم دارند هر چه زودتر جنگ را شروع كنند، بدين جهت به برادرش عباس فرمود »اگر مىتوانى آنها را از جنگ منصرف كن تا امشب در پيشگاه الهى نماز بگزاريم« عباس خواسته حسينع را پيشنهاد كرد، عمر سعد پذيرفت و از جنگ منصرف شد
لهوف سيد بن طاووس، ص 88 الكامل فى التاريخ، ص 558
عمر سعد بعد از واقعه عاشورا شب يازدهم محرم را در كربلا ماند و در روز بعد، بر كشتههاى لشكر خود نماز خواند و آنان را به خاك سپرد؛ اما بدن حسينع و يارانش همچنان در زير آفتاب بود
بعد از ظهر روز يازدهم، عمر سعد دستور داد كه دختران پيامبرص را سوار بر شتران كرده به اسارت ببرند برخورد لشكر ابنسعد با