مصاحبه ای با شهید باکری درباره عملیات والفجر 4

مهدی باکری

نسخه متنی
نمايش فراداده

مواضع از قبل آماده شده عراقيها و آمادگي رژيم صدامي عراق چه از بابت ادوات جنگي و مواد غذايي و مهماتي كه دارند و در مقابل آن شجاعت و شهامت بچه هاي رزمنده ما قابل مقايسه نيست .

و زحماتي كه اين شهدا در جنگ كشيده اند قابل بيان نيست و ضربه اي كه به دشمن زدند و خود شهيد شد اين را بدانند كه قبل از شهادت چندين افراد صدامي را به درك واصل كردند بار ديگر اين رزمنده ها با قدرت خود نشان دادند كه رژيم صدام در حال از بين رفتن است و اين كشته ها و اسرا و محاصره نيروهاي عراقي در بخش حمزه، كه با دست خود، شهر خود را ويران كردند همان طور كه خرمشهر ما را خونين شهر كردند و شهرهاي ديگر ما را، حال شهر خودشان را با دست خودشان بمباران كردند و آنجا را ترك كردند اين نشانه ضعف رژيم صدام و اين شجاعت رزمندگان ما بود .

سئوال والفجر چهارچه اثري در منطقه داشت ؟

اين عمليات كه ضربه مهلك به نيروهاي صدامي داشت ، رژيم بعث براي اين كه آبروي خود را در منطقه بربادرفته مي ديد و همچنين روحيه بدهد به افراد باقي مانده از لشگر خود، با وارد كردن تيپ گارد رياست جمهوري آخرين كاري كه مي توانست براي جلوگيري از آبرو رفته خود كند، به خواست خدا اين تيپ نتوانست در مقابل رزمندگان اسلام دوام بياورد كه وسايل و ادوات جنگي از آنها به غنيمت گرفتيم تمام ملل به خصوص سران بي توجه به اسلام فهميدند كه نبايد از رژيم از بين رفته صدام پشتيباني كنند .

سئوال براي خانواده شهدا و رزمندگاني كه از اين جنگ برگشته اند چه پيامي داريد ؟

پيام براي تمام مردم مسلمان اين مملكت ، حمله جنگ به فرمان امام و مسئله اصلي دانستن جنگ، بر حذر بودن از مشكلات فرعي جنگ كه در شهرهاي ما مطرح شده است امروز دوام انقلاب و رشد و صدور و پابرجايي انقلاب بستگي دارد به پيروزي ها در جبهه هاي حق و تقويت جبهه و حضور در آن و شعار لبيك يا خميني و متشكر بودن و سازماندهي مردمي تا بتوانيم جبهه هارا مستحكم تر نگاه داريم و بتوانيم هرچه زودتر نيروهاي عراقي را شكست بدهيم و بتوانيم فرمان امام را كه آزادي قدس است به انجام برسانيم با كمك خداوند متعال توصيه مي كنم به نيروهاي جوان و فعال در جبهه ها حضور پيدا كند البته به فرمان امام بخصوص افراد متخصص و كاردان از مردم مسلمان تشكر مي كنيم بخصوص آذربايجان و تبريز كه اين لشگر را حمايت كرده اند و با حمايت خود جبهه را فعال تر كنند اما در رابطه با خانواده شهدا ، شهدا باعث افتخار و سربلندي ماست چه در انقلاب و چه حال هرچه داريم از شهدا است شرافت و سربلندي به خانواده آنها تبريك مي گويم كه چنين افراد شجاع تربيت كرده اند و در راه اسلام تقديم كرده اند دلاوري اين جوانان روز عاشورا و حماسه عاشورا را در نظر ما مي آورد دلاوري آنها را نمي توان در كتابها نوشت و امام مي فرمايند ما مانند امام حسين در جنگ وارد شديم و مانند امام حسين شهيد ميشويم وقتي امام چنين تعبيري دارند بايد به خانواده شهدا تبريك گفت اين جوانان امام حسينع را الگو قرار داده اند و در جبهه ها حضور پيدا كردند و ايثار كردند با زحمت فراوان بي آبي ها ، بي غذايي ها، زير آتش گلوله و راهپيمايي هاي زياد ، مين گذاريها و دژهاي محكم دشمن را از بين ببرند تا حمله و يورش اين جوانان اين رزمندگان فقط خدا را در نظر گرفته اند و هيچ تزلزلي در رفتار آنها نيست و اين شهدا در زمان شهادت خود اين دنيا را زندان و آنقدر روح والايي داشتند و با پروازشان به ملكوت اعلي رسيدند اين دلاوران با شهامت پيشروي كردند و دشمن را به قتل رساندند و آخر خود شهيد شدند .

با درود و سلام به ولي عصر و نايب بر حقش و شهداي جبهه هاي حق عليه باطل و خانواده شهدا عمليات اخير كه انجام شد تمام سران مملكتي درباره چگونگي اين عمليات را به مردم منعكس كردند به ياري خدا اين عمليات انجام شد و پيروزيهاي زيادي به دست آمد و تمام كفار در مقابل جمهوري اسلامي صف آرايي كردند به دليل اين كه جمهوري اسلامي اعلام كرده بود كه اين عمليات سرنوشت ساز است و صدام با تمام قدرت در مقابل ما صف آرايي كرده است البته عمليات سختي است كه نامش عمليات خيبر است انشاالله به قوه الهي اين دژهاي محكم ولي از تو پوسيده را در هم بكوبيم و رزمندگان اسلام پيروز شوند و مردم ايران به زيارت حرم امام حسين نائل بشوند و ادامه تكليف يعني پيروزي قدس .

سئوال لطفاً توضيح دهيد چگونه با جزاير در ارتباط هستيد و نحوه تداركات رساني چگونه انجام مي گيرد ؟ پلي كه در رابطه با اين جزاير احداث شده چگونه ارتباط برقرار مي كند ؟

در تمام عملياتها هزار نوع ويژگي ها داشت اين عمليات هم مثل جنگهايي كه كفار با مسلمين انجام مي دادند هم ويژگي هايي دارد به دليل اين كه امام امت فرموده بودند رزمندگان بايد حسين گونه جنگ كنند در اين عمليات رزمندگان حماسه هايي به وجود آوردند كه دقيقاً نشانگر اين بود كه به فرمان امام ، حسين گونه جنگ كردند و رشادتها و حماسه هايي كه دراين عمليات صورت گرفته بود همه يادآور صحنه هاي عاشورا و جنگ حسيني بود چون كه اين عمليات كه لشگر عاشورا در اين قسمت جنگ مأموريت داشت عبور از بيست تا شصت كيلومتر مسير باتلاقي و آبي داشت و رزمندگان بايد بيست وچهار ساعت الي چهل وهشت ساعت قبل از شروع عمليات بايد حركت كنند تا خود را به هدف تعيين شده برسانند با اين امكانات كم و حداقل سلاح و سلاحهاي سبك مخصوص پياده نظام و با مشقت اين مسافت را طي مي كردند يک ا لي دو روز پياده روي مي كردند و خود را به هدفهاي تعيين شده مي رساندند واقعاً بعد از اين همه مسافت بدون اين كه راه خشكي يا زميني باشد در خاك خودمان كه ايمان قوي و تصميم حسين گونه مي خواست با حداقل امكانات موجود به عمق دشمن رفته و عمليات را اجرا نمايند اين نشان دهنده اين است كه رزمندگان اسلام چقدر پيرو سرورشان ابا عبدالله الحسين هستند كه با اين سختي اين مسافت را طي كردند تا زماني كه بيست روز بعد از عمليات آن پل وصل شد راه ارتباطي زميني پياده رزمندگان اسلام از آن راه و عده اي هم با هلي كوپتر و سلاحهاي سبك و ايمان قوي تدارك مي شوند و به منطقه مي روند در مقابل عراقي كه نيروهاي زرهي خود كه به صورت بيست وچهار ساعته حمله ور بود با تمام امكانات،از قبيل داشتن جاده و آشنايي با مناطق خودش ، با ايمان قوي و روحيه حسين گونه به منظور انجام تكليف الهي خود در اين مدت در مقابل آنها ايستادند و جنگ كردند و چه بسا حسين گونه شهيد شدند ولي مصمم در مقابل آنها ايستادند و پيروزيهايي به دست آوردند به خاطر اسلام دفاع كردند تا اين كه پل دوازده كيلومتري را وصل كردند كه در دنيا بي سابقه بود و ارتباط زميني بين ايران و جزاير مجنون برقرار شد .

سئوال به عنوان فرمانده لشگر عاشورا يك خاطره شيرين از اين جنگ در ذهن شما که به عنوان نمونه اي از خاطرات است بيان فرماييد ؟

البته در تمام عمليات ها اينطور است ولي به دليل اين كه ارتباط زميني اين نيروها در اين عمليات بريده بود تمام آن شبها و روزها و جنگ ها سرتاسر خاطره بود در جايي كه هيچ گونه ارتباط انساني نباشد و حتي راهي براي انتقال مجروحان نباشد و انتقال مهمات راه نباشد و آتش توپخانه و امثال آنها هم مرتب بود بدون اين ها، جنگ كردن يك خاطره اي در قلب تاريخ استاين كه انسانها در مقابل دشمني كه با تمام قوا در مقابل ما ايستاده بود جنگيدند چون دشمن پي برده بود اين عمليات حمله اصلي جمهوري اسلامي است و در نتيجه تمام نيروهايش را در شمال عراق تا خود منطقه شرق بصره در عرض چهل وهشت ساعت به اين جبهه رسانده بود و دليلش هم اسرايي بود كه در هر پاتك و حمله هاي شبانه رزمندگان اسلام گرفته مي شد در بازجويي ها معلوم مي شد كه تيپ و لشگرهاي مختلف از جبهه هاي بصره به منطقه عمليات والفجر چهار منتقل شده بودند لحظه لحظه هاي عمليات مخصوص دفاع رزمندگان اسلام كه دشمن با تمام قدرت به ما حمله ور بود ،تا تمام اين جزاير از نيروهاي اسلام بگيرد ، همه خاطره بود پايداري اين رزمندگان و عنايت الهي بود كه دشمني كه تمام قواي خود را جمع كرده بود هيچ كاري از دستش برنمي آمد خيلي ساده بود كه دشمن بدون انجام دادن هيچ گونه حركات پيچيده، ما را به زحمت بيندازد و ما متعجب مي شويم كه چرا دشمن از نقاط ضعف ما به دليل كمبود امكانات بر عليه ما استفاده نمي كند .

و به نظر مي رسيد كه يقيناً خداوند متعال صحنه هايي به چشم آنها مي آورد كه از نقاط ضعف ما نمي توانستند استفاده كنند و ما بدون اين كه به زحمت بيفتيم منتظر شب مي شديم و در شب حمله به قلب دشمن مي كرديم و نيروهايشان را تار و مار مي كرديم و قادر نبودند كه در روز كاري انجام بدهند و زماني كه فرمانده ها فشار زيادي مي آوردند و به ما نزديك مي شدند ،درگيريهاي تن به تن را شروع مي كردند بعد از اين كه مي مردند يا اسير مي شدند مظلومانه برمي گشتند و فرار مي كردند تمام اينها خاطراتي بود كه دراين چند روز كه جنگ شروع شد تا به ما امكانات برسد و خاكريزها را آماده كنيم و تثبيت بشويم تمام اين صحنه هايي بودكه يادآور صحنه هاي عاشوراي حسيني بود و بعضي از برادرها با اين كه هيچ گونه امكانات مادي دريافت نکردند، ايستادگي كردند چون فرمان امام بود كه جنگ كنيد و يك قدم عقب نرويد و ماندند و با سرنيزه هايشان جنگيدند و عاقبت شهيد شدند و خيلي از برادران و فرمانده هاي ما و نيروهاي ما عموماً اين گونه شهيد شدند كه تا آخرين نفس در آنجا ايستادگي كردند تا عاقبت شهيد شدند درست است كه اين شهيد برادر من بود منتها تنها اين برادر من نبود بلكه تمام برادران پاسدار و بسيجي كه در اين عمليات شركت داشتند و به درجه شهادت رسيدند همه برادران بزرگي بودند مثلاً برادر مرتضي ياغچيان معاون لشگر و ساير برادرانمان كه به شهادت رسيدند واقعاً حماسه سازان مخلص اين عمليات بودند بخصوص دو گردان كه يكي گردان امام حسين و ديگري گردان حضرت علي اكبر، كه واقعاً مأموريت شهادت داشتند با علم اينكه بيست كيلومتر به قلب دشمن مي روند چه بسا در قلب دشمن براي آنها صحنه هايي روي داد از قبيل اين كه نيروهايي كه بر روي تانكها در جاده ها بودند را تار و مار كردند و حماسه آفريدند كه اين كار از نيروي انساني خارج بود مگر اين كه تربيت شده مكتب اسلام و سربازان امام زمان و امام امت باشند كه آگاهانه و عاشقانه يك مأموريتي انجام دهند كه شهادت حتمي بود و براي اين كه اسلام حماسه بيافريند، قبول مي كردند و براي اينکه باپيروزي اسلام ضربات سنگيني به دشمن وارد كنند و در اين عمليات تمام برادران ما حماسه ساز بودند چه اين دو سردار رشيد ما كه معلولين لشگر عاشورا همپاي برادران بسيجيشان تا آخرين نفس در آن مراكزي كه از لحاظ نظامي براي ما حياتي بود مقاومت كردند با نارنجك و سرنيزه جنگيدند و عاقبت هم خونشان با برادران بسيجي آميخته شد و جنازه هايشان هم پيش هم ماند و قدمي عقب نيامدند و ثابت كردند سربازان واقعي امام حسين و عاشقان واقعي راه امام حسين هستند و اين افتخار بزرگي براي ملت ايران و خانواده شهدا و مفقودين است كه سربازاني اين گونه تربيت كردند كه در اين راه كه راه كسب فيض و معنويت و توشه آخرت براي امت مسلمان است قدم نهادند براي اين خانواده ها افتخار است كه اين گونه فرزندانشان به درجات رشد و تعالي رسيدند كه عاشقانه و عالمانه شهادت را قبول كردند و شهادت راهي گرامي و عزيز و والا براي مسلمين است چگونه ما شيعيان حضرت علي و امام حسين، اولاد عزيز پيامبر و حضرت علي كه اين راه را رفته و با خون خود در تاريخ اسلام اين راه را براي ما ترسيم كرده است و خداوند متعال بزرگترين پاداش هايش را براي اينها مختص كرده و شهدا را با پيامبران محشور كرده و در كنار آنها چقدر ارج و احترام برايشان نهاده حتي براي خانواده شهدا و مفقودين و برادراني كه زخمي مي شوند يا به دلايلي اسير مي شوند عمليات وسيع بود و در قلب دشمن و نياز بود كه رزمندگان از خود رشادت نشان مي دادند و نياز بود كه با روحيه حسين وار و شهادت طلبانه وارد صحنه شوند و اين يك عملياتي بود كه رزمندگان اسلام آگاهانه و عاشقانه به خاطر امام حسين و امام امت تمام زحمات را قبول كردند و وارد صحنه شدند بدانند كه اينها آگاهانه و عاشقانه وارد اين صحنه شدند و عاشقانه هم شهيد شدند نمي دانم كه دوربين ها اين صحنه ها را نشان مي دهند ولي آن صحنه هايي كه اينان موقعي كه خون از بدنشان خارج مي شد عشق مي كردنداين برادر مرتضي ياغچيان سه دفعه در عمليات مجروح شد در حالي كه در سه جا و سه بار مجروح شده بود در صحنه عمليات باقي ماند و عاقبت هم شهيد شد جراحتهايي كه توانش را گرفته بودند و قادر نبود مثل زماني كه سالم بود در صحنه فعاليت كند و هرچقدر به او اصرار مي كرديم به خاطر زخمهايش در پا و دست و پشتش و سرش كه از چهار جا زخمي شده بود به عقب بيايد و مداوا كند قبول نمي كرد و مي گفت من بايد بمانم و اين سنگر را حفظ كنم چون كه بعد از اين كه شهيد حميد در آن مكان شهيد شد برادر مرتضي رفت و جاي آنرا گرفت و گفت من بايد آنجا را حفظ كنم چه اين فرماندهان و چه اين بسيجيان همه شان عشق به شهادت به اندازه اي در قيافه هايشان نمايان بود كه حاضر نبودند اگر شهيد نشدند به عقب بازگردند و از اين لحاظ هم خداوند متعال لطف و عنايت كرد كه در مقابل آن فشارها و آتش دشمن كه حداقل در آن چند روز ما بنا به فرمايش حضرت آيت الله خامنه اي بيش از يك ميليون توپ از طرف دشمن بر آن جزاير شليك شد، بجز صف آرايي صدها هزار تانك در مقابل ما در حالي كه ما يك عدد تانك هم نداشتيم فقط عاشقان شهادت ما با آرپي چي هايي كه با برد كمتر ازدويست الي سيصد متر در مقابل آن تانكها يعني موجي از تانكها در دويست وپنجاه متري نيروهاي انساني مسلح به آرپي چي روزهاي متمادي با آنها مقابله كردند و با آمدن شب همه آنها آماده حمله به دشمن به صورت داوطلبانه مي شدند با وجودي كه ميدانستند اگر بروند و شهيد بشوند چه بسا جنازه هايشان هم در آن مكان باقي خواهد ماند و اگر زخمي بشوند شايد دوستانشان نخواهند توانست آنها را منتقل كنند ولي كيلومترها به قلب دشمن مي رفتند و به مراكز حساس دشمن و فرماندهي دشمن حمله ور مي شدند چرا كه دشمن تمام نيروي خود را جمع كرده بود هرچقدر كه توان داشت واقعاً اين برادراني كه شهيد شدند سرور و برادر ما هستند و خانواده هايشان بدانند چون ما قادر نبوديم كه اين صحنه ها را نشان دهيم و يا قادر نبوديم كه در آن لحظه پيام آنها را و قيافه هايشان را نشان بدهيم ولي بدانند كه عين واقعيت است كه خدمتشان عرض مي كنم و آن شور شهادت و عشقي كه در صحنه وجود داشت و صحنه هايي كه ايمان در مقابل كفر صف آرايي و قدرت نمايي مي كرد، آن زماني كه انسان با كمترين امكانات ولي با ايمان قوي در مقابل دشمن بي ايمان ولي با حداكثر امكانات هواپيماها لحظه به لحظه در هوا مانور ميدهند تانك ها صف آرايي مي كنند صدها هزار تانك پر از نيروهاي پياده و در طرف ديگر نيروهاي اسلام، با كمترين امكانات ولي با ايمان قوي تحمل مي كنند و صبر مي كنند تا دشمن بيايد و حمله ور شوند به آنها و جنگ تن به تن مي كنند و عاقبت در اين دنيا كه هيچ، اما پيروزي در هر حال با رزمندگان اسلام است افتخار باشد بر خانواده شهدا و خانواده مفقودين و اسرا كه اين گونه برادرها و اولادهايي تربيت كردند و اين ها بودند كه در اين عمليات افتخار آفريدند مثل خانواده شهيد آذرآبادي كه يك برادرشان قبلاً شهيد شده بود در عمليات والفجر چهارو دو برادرشان با هم در اين عمليات شهيد شدند و چون در قلب دشمن شهيد شدند جنازه هايشان هم در آنجا ماند و واقعاً اين خانواده ها از افتخارات اسلام هستنداينها رهروان واقعي امام حسين هستند چون كه امام حسين هم خود و اولاد شش ماهه اش و بهترين اصحابش و خانواده اش در مقابل چشمانش شهيد شدند و روزها روي خاك ماندند و به اين شكل به شهادت رسيدند و بدانيد كه اين سرنوشتي كه براي امت پيرو امام حسين است همان راه است و امام امت هم فرمودند كه ما در اين جنگ مثل امام حسين وارد شده ايم ، و مثل امام حسين هم بايد به شهادت برسيم و بدانند كه اولاد آنها گرچه مثل روزهاي اول شايد تحملش سخت باشد ولي مطمئناً بدانند و مي دانند كه جوانهايشان را به بهترين راه هديه كرده اند و در همه حال برايشان افتخار است اگر واقعاً در حماسه هايي كه اينها آفريدند و كارهايي كه كرده اند و حالتهايي كه در صحنه هاي نبرد داشتند و ما قادر بوديم آنها را بيان كنيم ، بيشتر مي فهميدند كه آنها چقدر نزد خدا اجر و قرب دارند به خاطر فرزنداني كه به اين شكل تربيت كرده اند براي اسلام .

سئوال به غير از اين قضيه كه سازمان ملل نمايندگاني به ايران اعزام كرد، اگر تاكتيك سياسي نباشد، يك قطره از هزاران واقعيت را به صورت علني اعتراف كردند، كه صدام صهيونيستي در ايران از بمب هاي شيميايي استفاده كرده و از يك طرف ديگر بعد از پيروزي عمليات خيبر، صدام استفاده از بمب هاي شيميايي را به اوج رساند شما به عنوان فرمانده لشگر توضيح بدهيد كه علت اين كه از بمب هاي شيميايي استفاده كرد تا نيروها را سركوب كند چه بود و به طور كلي موقعيت جنگ در امروز به چه حالتي است ؟

دشمن قدم به قدم جلو مي آمد آنجا كه احساس ميكرد كه نمي تواند حركت كند و جلو بيايد ، مي ايستاد آن سلاحهايي كه در آخر مي توانست استفاده كند را به كار مي گرفت در روزهاي اول نيروهاي پياده و زرهي و آتش توپخانه و هوانيروز كه پشتيباني مي شدند حمله ور مي گشتند، ديد نمي تواند كاري پيش ببرد از سلاحهاي شيميايي استفاده كرد و اول نميخواست اعلام كند چون استفاده از اين سلاحها نشانه ضعف دشمن در جبهه هاي روياروي مي باشد چون درست كردن و پرتاب كردن آنها كار هر كس مي تواند باشد و خيلي هم راحت است ولي آخر معترف شد و فرمانده سپاه سوم آن اعتراف كرد كه ما از نفوذ اين رزمنده ها به پشت نيروهايمان مي ترسيديم و اگر اين نفوذها باشد و ادامه هم پيدا كند ما تماماً از اين سلاحها استفاده خواهيم كرد .

اين آخرين حربه هاي دشمن بود كه الحمدالله نتيجه اي هم ندارد بي ثمر بود نه از آن جهت كه به ما صدمه وارد نكرد و شهيدهايي نداديم ولي با لطف خداوند بي ثمر و بي نتيجه بود بي ثمر بودند از اين جهت كه مانع ادامه جنگ رزمندگان ما در جبهه ها نشد به خاطر اين سلاحها رزمندگان ما جبهه ها را خالي نكردند و نه اين كه اين سلاحها مانع ادامه جنگ خواهند شد از اين لحاظ هست كه اين سلاحها بي اثر بودند و رزمندگان اسلام با تمام قدرتشان امروز در جبهه ها آماده هستند و بنا به فرمان امام امت و تكليفي كه بر گردنشان است، انشاالله اين جنگ را ادامه خواهند داد و اميدواريم كه عنايت خداوند متعال اين باشد كه پيروزي زود به نتيجه برسد ولي اين لطف خداست، زود، به اين جهت كه خانواده شهدا منتظر زيارت هستند و انشاالله كه خداوند نداي قلبي شان را زود جواب بدهد متشكرم و انشاالله كه به زودي همگي به اتفاق امام امت و همراه خانواده شهدا به زيارت كربلا نائل بياييم .

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته .

اين برادر در زمان شدت عمليات مأموريت داشت كه برود و برادراني كه در كنارش بودند تعريف مي كردند كه زير آتش شديد دشمن كه نيروهاي رزمنده درگير بودند او بايد يك خاكريزي را مي زد شب ساعت دو يا سه بود، يك جراحتي برداشته بود خون ازش مي رود، برادري ديگر به آن مي رسد و به او مي گويد سعيد تو زخمي شده اي برو عقب و من كار تو را ادامه ميدهم مي گويد نه مأموريتي كه براي من مشخص كرده اند، تا نفس من مي آيد بايد بايستم و اين مأموريت را انجام دهم باباجان از تو خون مي رود الان ضعف مي كني و برايت اتفاقي مي افتد ولي او قبول نمي كند او ايستاده مجدداً بعد از يك ساعت با تركش دوم شهيد مي شود ببينيد اين چگونه انساني است مقاومت شجاعت و شهامت او اينها جاهايي مي روند و كار مي كنند كه اگر شما توانستيد انگشتتان را روي آتش بگيريد و شاهد باشيد كه شروع به سوختن مي كند حالا جوانان شما اين مراحل را گذرانده اند به جايي مي روند خودشان را مي اندازند كه انبوه آتش دشمن است يعني اگر به عقل واگذار كنيم عقل مي گه اينجا مرگ حتمي است ولي اين مي گويد دستوري كه به من داده اند، مأموريتي كه به من داده اند، آتش در مقابلش هيچ است و خدا آتش را هيچ مي كند و مي رود و كارش را انجام مي دهد اين جماعت اين گونه هستند بدانيد كه ايمان ، شجاعت و شهامت خدمت به اسلامش به چه شكل است شاپور برزگر يك دست داشت ببينيد حضرت ابوالفضل چه چيزهايي برايتان تربيت كرده است و جوانان شما چه هستندمن به فرمانده تيپ او گفتم بابا جان اين را نگذار كه برود آخر با يك دست كه نمي تواند بجنگد توي بي سيم به من گفت كه بيا ببين اين چه جوري داره جنگ مي كند مي گفت مگر حضرت ابوالفضل با يك دست جنگ نكرد چه شهامت و چه شجاعتي از خود نشان داد با يك دست مي جنگيد اسم اينها را ننويسيم و به اينها افتخار نكنيم برادر اسد قرباني ما ، امام حسيني كه سرور شهداست و براي اسلام شهيد داده است براي ما ياد كردن از اصحاب امام حسين افتخار است نام شهدا را نوشتن براي ما افتخار است اگر در كتابها بنويسيم و بگوييم اينها چگونه انسانهايي بودند فخر كنند خانواده شهدا و بدانند امت اسلام چه كساني را تربيت كرده اند اين برادر اسد قرباني كه يك پايش معيوب بود و ناقص بود و با سختي راه مي رفت ولي وقتي كه مأموريت در راه اسلام برايش تعيين مي شد گويي پرواز مي كرد و پايش در حركتش هيچ تأثيري نداشت سخت ترين مأموريت را انجام مي داد فرمانده گروهان ويژه شهادت بوديعني در مأموريتهايي كه مي گفتيم مي روي و شهيد مي شوي و براي اسلام مهم بود او فرمانده چنين عملياتي بود و اگر آدم عادي بود بايد در خانه مي ماند و استراحت مي كرد .

سالار الهياري فرمانده گروهان حضرت ابوالفضل ع اين فرمانده گروهان يك چشم داشت يك چشمش را در عمليات قبلي از دست داده بود ولي يك شيري بود به جان تيپ 605 افتاده بود اگرچه شهيد داده بود و خود نيز شهيد شد در سه متري يا چهارمتري دشمن راه مي رفت و مقاومت ميکرد او دوازده ساعت در محاصره ماند و ما هيچ كار نتوانستيم برايش انجام دهيم و مي گفت حالم خوبه نيروهايم هم محكم ايستاده اند مطمئن باشيد و ناراحت نباشيد و ما كار خود را انجام مي دهيم آتش دشمن از هر طرف به سوي او بود و او سينه خيز توي آتش مي رود و از سنگرها مهمات براي بچه ها مي آورد و مي گفت مقاومت كنيد مانند امام حسين آن پايگاهي كه در دستش بود فرداي آن روز رفتيم شهيدان را جمع كرده بود مجروحان و زخميان را در گوشه ديگر جمع كرده بود امكان تخليه نبود و سنگر محاصره بود مقاومت مي كرد من كه نمي دانم مگر انسان اين طور مي تواند باشد اين همه مقاومت و استقامت و پايداري برادرش در كنارش شهيد شد من قادر به بيان خصوصيات اينان نيستم نصف شب شد و بي سيم او قطع شد برايش نگران شدم و گفتم برايش اتفاقي افتاد معاون تيپ بود رفته بود جلو تا نيروها سريع كارشان را انجام بدهند من گفتم حتماً شهيد شده يااتفاقي برايش افتاده يك روز داشتم مي رفتم به طرف جبهه كه يك ماشين ايستاد وگفت جنازه اش پيدا شده گفتم كو ، پشت ماشين را نشان داد يك جنازه بود پارچه را كنار زدم و ديدم و گفتم اين نيست گفت داخل جعبه است نگاه كردم و گفتم يا حسين ببين چه سرهايي آماده شد تا در راهت بروند جواني كه تازه ازدواج كرده بود و تمام زندگاني خود را وقف جبهه كرده بود و خانم خود را برمي داشت همراه خود از اين شهر به آن شهر به مأموريتها مي برد يك اتاق مي گرفت خانم را آنجا مي گذاشت و خود به جبهه مي رفت تمام دارايي خود را وقف جنگ و جهاد و جبهه كرده بود اينها جواناني هستند كه شما تربيت كرديد و تقديم اسلام نموديد به اينها افتخار كنيم زبان شايعه سازهايي كه اين صحنه ها را پسند نمي كنند لال شودولي مگر ما به اين شايعات و حرفها وابسته هستيم .

بله شهدا را خدا آفريده و هيچ كس قادر نيست جلوي او را بگيرد و خدا خودش آنها را خواهد برد ولي ببينيد اينها چه افتخاراتي براي اسلام آفريده اند چه انسانهايي بودند اينها ،خون حسين بن علي ببينيد چه ها درست كرده، اينها شدند الان جوانان ما .

بسم الله الرحمن الرحيم .

ان الله اشتري من المومنين انفسهم و اموالهم و عن لهم الجنه يقاتلون في سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعداً عليه .

خداوند مال و جان مومنين را در ازاء بهشت خريداري مي كند آنهايي كه در راه خدا جهاد مي كنند دشمنان دين را مي كشند و خودشان در راه دين كه در تورات و انجيل خداوند از آنها ياد كرده است و كي از خداوند به عهدش باوفاتر است اي اهل ايمان به همديگر بشارت بدهيد كه در اين معامله با خدا در حقيقت باعث سعادت و فيض مي باشد من در اول صحبتم در اين مجلس بزرگوار و خانواده شهدا و برادران عزيز كه در حضور بزرگان تبريز حاضر شدم و صحبت مي كنم، شايد بتوانم چند كلمه اي در موردراه شهدا صحبت كنم و از عظمت بزرگي و والايي اين شهدا صحبت كنم و شايد اين كلمات و جملات از نظر جامعه خوب باشد مجدداً به دليل اين كه نتوانم اصل مطلب را برسانم عذر مي خواهم مطالبم به دوقسمت خدمتتان عرض مي كنم يكي در مورد جنگ و ثمرات جنگ و دومي عمليات والفجر چهارو جوانان شما دراين عمليات و عمليات قبل چه كارهايي انجام داده اند رسالت مسلمين همان رسالت انبيا است كه ائمه اطهار كه اين همان مبلغ دين خدا است و پرچم اسلام برافراشته نگاه داشتند و كمر همت بستند براي جهاد و مبارزه در مقابل تمام آفاتي كه متوجه ضايع كردن دين خداست خداوند متعال پيامبرانش را بخصوص پيامبر اكرم حضرت محمد ص ائمه اطهار و سلسله ولايت كه اين رسالت را مشخص كنند و زندگي شريف آنها مبين اين رسالت كامل است مشخص كرده است جنگها و مبارزه ها و سختيهايي كه كشيده اند تمام اينها كه شما واقف هستيد و نياز به توضيح نيست بنابراين مبارزه مردان ما و حفظ اسلام و پرچم لا اله الا الله يك تكليف لاينفك رسالت هر مسلمان است در اين وضعيت كنوني ابعاد مختلف مثل بعد عقيدتي و سياسي و اقتصادي و بعد نظامي حفظ پرچم لا اله الا الله است و جنگهاي پيامبر اكرم و حضرت علي و نوع زندگي ايشان و عمرشان مشخص شده مبارزه براي نگهداري پرچم اسلام ، مبارزه در بعد نظامي كه جنگ باشد .

در قرآن كريم اين وظايف آمده است اما در مورد انقلابمان اكتفا مي كنيم به زندگي امام و خيلي روشن خط مبارزه را نشان داده است بيان كردن بعدنظامي چيست و تكليف ما چيست