تساهل و تسامح در اندیشه امام خمینی (ره)

محمدحسن روزبه

نسخه متنی -صفحه : 12/ 5
نمايش فراداده

فصل دوم: مباني خواستگاه تساهل در انديشه امام خميني

پرسش اساسي اين فصل اين است كه امام چه مبنايي را براي تساهل برگزيده‏اند و براساس آن چه اصولي قابل استنتاج است؟ مدعاي ما د راين فصل اين است كه امام برخلاف انديشه تساهل در غرب ـ مبتني بر نفي حقيقت و نسبي‏گرايي و جدايي دين از سياست ـ معتقدند كه اسلام ديني است فرازماني و فرامكاني كه برنامه سعادت بشر است در دنيا و آخرت. بنابراين تساهل و عدم تساهل را در تعاليم آن بايد جستجو كرد.

مهمترين نكته‏اي كه در اين رابطه بايد روشن گردد اين است كه آيا دين مي‏تواند وارد اين مقوله‏ها گردد به تعبير ديگر آيا از دين مي‏توان چنين انتظاري داشت؟ آيا اين گونه مسائل در قلمرو دين مي‏گنجد؟

در پاسخ به اين سوال دو رويكرد وجود دارد يكي رويكرد برون ديني مبتني بر نگرش حداقلي به دين و دوم رويكرد درون ديني مبتني بر نگرش حداكثري به دين.

بنابر رويكرد برون ديني اينگونه مباحث خارج و فارغ از دين هستند. اين رويكرد معتقد است كه نبايد از دين انتظار داشت كه ريز و درشت مسائل زندگي را حل كند و براي آنها برنامه داشته باشد. در نظر آنان "تمدن جديد به كلي از دين و فقه بركنار است. دين فقط جهت مي‏دهد و بقيه برعهده دينداران است كه جهان خود را سامان دهند."1بحث تساهل و حقوق بشر از اختراعات و اكتشافات جديد و انسان متمدن امروزي است و نبايد در دين بدنبال آنها گشت.

رويكرد دوم معتقد است كه ـ عكس رويكرد اول ـ دين براي اداره انسان از گهواره تاگور است.

"هركس به يك نگاه اجمالي به احكام اسلامي نظر افكند در مي‏يابد كه جداي از آنكه عبادات وظيفه‏اي بين انسان و خالق است در اين عبادات جهاني از امور سياسي واجتماعي مربوط به امور دنيايي وجود دارد... از عبادات گذشته امور اقتصادي، اجتماعي و سياسي مهمي كه در ميان احكام وجود دارد مي‏فهماند كه اسلام تنها يك قوانين عبادي محض نيست..."2

"مثلاً تبليغ مي‏كردند اسلام دين جامعي نيست براي جامعه نظامات و قوانين ندارد، طرز حكومت و قوانين حكومتي نياورده است اسلام فقط احكام حيض و نفاس دارد، اخلاقياتي هم دارد، اما راجع به اداره جامعه چيزي ندارد."3

بنابراين، اين رويكرد معتقد است كه پاسخ انتظارات و قلمرو دين را خود دين معين مي‏كند و دين اسلام هم در عرصه فردي و هم در عرصه اجتماعي نيازهاي انسان را پاسخ گفته است و اسلام به واسطه همين كمال و كليّت و جامعيت و تماميّتش به نبوت تشريعي پايان داده است و همه نيازهاي تعالي بشر و سعادت دنيوي و اخروي او را اختيارش قرار داده است.