مختصری از شرح حال استاد فقید سید جلال الدین محدث ارموی

علی محدث

نسخه متنی
نمايش فراداده

کتاب ماه دين ـ شماره 22و 23، مرداد و شهريور 1378

مختصري از شرح حال استاد فقيد

سيد جلال الدين محدث ارموي

•دکتر علي محدث

در رمضان سال 1323 قمري=2 قوس 1283 شمسي در شهر «اروميه» بدنيا آمد. پسر بزرگ و فرزند‌اول خانواده بود. تحصيلات مقدماتي را در زادگاه خود فرا گرفت. از همان سنين کودکي عشق‌فراوان بخواندن و نوشتن داشت. پدرش «ميرقاسم» خرده مالک بود و اهل علم نبود. ولي تشويق‌هاي فراوان پدر بزرگش در آن سنين بي­ترديد در او مؤثر بوده است. او از سنين کودکي در دو سه حادثه جنگ و قحطي را در همان زادگاهش بخاطر مي­آورد و گاهي تعريف مي­کرد. پس از اتمام تحصيلات مقدماتي و فراگرفتن ادبيات فارسي به تکميل معلومات خود پرداخت. ادبيات عربي (صرف و نحو و معاني و بيان و عروض و....) و علوم اسلامي (فقه و اصول و منطق و فلسفه و حديث و رجال و...) را سال­هاي سال در محضر اساتيد دانشور آن شهر چون شيخ علي ولدياني و ديگران فرا گرفت و با آنکه بعلت ضعف بنيه گاهي بيمار مي­شود و پزشکان او را از خواندن درس زياد باز مي­داشتند، ولي او با عشق مي­خواند، تا آنکه در آن شهر بين دانشمندان مشهور و مشار بالبنان شد، و آية الله فقيد سيد حسين عرب باغي او را ـ با آنکه در کسوت روحانيت نبود ـ بلقب «محدث» ملقب ساخت.

از آن پس براي بهره گيري از حوزه علوم اسلامي مشهد مقدس که در آن هنگام خصوصاً، غني و سرشار بود رخت سفر به آن شهر بست. در بين راه به «شبستر» وارد شد و با آنکه علماي آن شهر اصرار زياد نمودند و همه گونه وسائل زندگي براي او مهيا کردند که حوزه علمي آن شهر را سرپرستي کند، ولي نپذيرفت و به مشهد رفت. چهارسال از آن حوزه پر فيض بهره برد، تا آن که قضيه انقلاب مشهد پيش آمد که توسط حکومت فاسد رضاخان بشدت سرکوب شد، حرم حضرت رضا (ع) را گلوله باران کردند و مردم را در صحن قتل عام نمودند، و حوزه علميه را تقريباً از هم پاشيدند. گروه زيادي از طلاب و مردم را گرفتند، و او که در آن موقع در يکي از حجره‌هاي «مدرسه ميرزا جعفر» به تحصيل مشغول بود و در آن حادثه يکي دوشب را در زندان گذراند از کشتن و مصدوم کردن بي رحمانه طلاب توسط دژخيمان حکومت وقت، ياد مي­کرد.

پس از آن حوادث به تهران عزيمت نمود. مصمم بود که به نجف برود، ولي بالاخره در تهران به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و به تبريز رفت و در دبيرستان نظام آنجا به تدريس پرداخت. در سال 1320 با ورود روس ها به آذربايجان، او به تهران بازگشت و در کتابخانه ملي تهران با سمت رئيس قسمت مخطوطات بخدمت خود ادامه داد. در اين هنگام بود که با مجالس روزهاي جمعه سيد نصرالله‌تقوي که مجالس علم بود رابطه يافت و با آن مرحوم آشنا شد که تصحيح و طبع ديوان حاج ميرزا ابوالفضل طهراني نتيجه آن دوستي است. توسط مرحوم تقوي با محمد قزويني و پس از آن با عباس اقبال دوستي يافت. دوستي با سه دانشمند مذکور چنان مستحکم و خالصانه بود که مرحوم پدرم تا آخر عمر از آن ياد مي­کرد در سال 1322 ش. ازدواج نمود. در سال 1335 ش. بدعوت مکرر دانشکده معقول و منقول به آن دانشکده رفت و تا سال 1347 که بازنشسته شد در آنجا بتدريس اشتغال داشت. گرچه حقوق بسياري از او را پايمال کردند، ولي خود درباره آنها نمي­انديشيد. او کلاس­هاي دبيرستان و دانشگاه راهم گذرانده بود و دراکثر آنها رتبه اول را حائز بود. و در سال 1342 در رشته علوم منقول از دانشکده الهيات تهران دکتري گرفت. تا آخر عمر به تأليف و تصحيح کتاب سرگرم بود. آخرين روز عمرش (يعني روز جمعه 4 آبان 1358) صبح مرا خواست که فلان کتاب را از کتابخانه پيدا کن و بياور. برايش بردم. و تا شب مشغول کار بود. نزديک ساعت 2 بامداد شنبه 5 آبان 1358 ش= 5 ذيحجه 1399 ق. به علت سکته قلبي جهان را بدرود گفت و در جوار آرامگاه ابوالفتوح رازي آرام يافت. او در زندگي شخصي با افراد اندکي آمد و رفت داشت و آنان همه کساني بودند که با علم نسبتي داشتند. از اين جمله بجز دانشمندان مذکور در فوق، از رفتگان سيد هادي سينا و عبدالحميد بديع‌الزماني‌کردستاني و از زندگان جمال‌الدين اخوي و جعفر‌سلطان‌القرائي را بخاطر مي­آورم. او در دوستي مخلص بود و همه وقت نام دوست را به نيکي و با احترام مي­برد. بسيار کم سفر بود. يک بار به سفر حج رفت. هر دو سه سال يک باد در تابستان به مشهد ميرفت. موقعي براي گرفتن عکس از نسخه خطي ايضاح فضل‌بن‌شاذان به قزوين سفر کرد که تا مدتي از صدمه آن سفر رنجور بود. او عاشق علم بود. هر کتابي که براي تصحيح يا تأليف بدست مي­گرفت همه وجودش را بر سر آن مي­نهاد. بسياري از ساعت هاي عمرش را فقط در چاپخانه‌ها گذارنده بود. در هنگام چاپ تفسير گازر که پنج سال طول کشيد اکثر روزها در چاپخانه ميگذراند و در همانجا ناهاري مختصر مي­خورد. دقت او در تصحيح متون چنان بود که گاه هفته‌ها بر سر يک مشکل يا لغت تحقيق ميکرد‍، بطوري که همه اطرافيان و دستيارانش را خسته ميکرد ولي خود خسته نمي­شد. هيچگاه در هيچ مجله­اي مقاله ننوشت و فقط يک بار که شخصي کتابي را که او تنقيح نموده و پرداخته بود بنام خود منتشر ساخت، خواست مقاله­اي بنويسد و حقيقت امر را بشناساند، اما با مشورت محمد قزويني از آنهم صرف نظر نمود. او به خاندان پيامبر عشقي شديد داشت و خدمتگزاري به آن خاندان را باعث افتخار خود مي­دانست. اجازات علمي فراواني از اساتيدش کسب کرده بود و بدقت در صندوقچه‌اي نگهداري ميکرد که حدود سي سال پيش صندوقچه را بسرقت بردند. و شايد کسي که آن را برده بود پنداشته بود که پر از جواهر است! پس از آن اجازات چندي از مشايخ ديگر گرفت، که از جمله اجازه‌اي است که از شيخ آقا بزرگ طهراني و اجازه‌اي از شيخ محمدعلي معزي دزفولي. نتيجه عمر پربرکت 75 ساله او يک سلسله کتب و متون معتبر است که همه از مأخذ مهم اسلامي و شيعي و ادبي شمرده مي­شود و گذشت روزگار جلوه آنها را افزون مي­نمايد. در زير فهرست آثار او را به ترتيب سال طبع درج مي­نمايم.

فهرست آثار

1324ش: تصحيح ميزان‌الملل تأليف علي بخش ميرزا قاجار به سال 1305ق. مؤلف از فارغ التحصيل هاي دارالفنون بوده و اين کتاب را بر رد جوانان غرب زده و مادي گراي دوره خود نوشته است. متن192ص+88ص مقدمه و تذييل.

1327ش: تصحيح الصوارم المهرقة في نقد الصواعق المحرقة تأليف قاضي نورالله شوشتري به سال 1019 ق. يکي از مهمترين تاليفات کلامي قاضي شوشتري است که بر رد صواعق محرقه ابن حجر هيتمي نوشته است. 340ص.

1327ش: تاليف فيض الاله في ترجمة القاضي نورالله در شرح احوال قاضي شوشتري و خاندانش. اين رساله کامل ترين شرحي است درباره زندگي قاضي شوشتري. 123ص که در مقدمه صوارم مهرقه چاپ شده است.

1327ش: تصحيح اسرار الصلوة [ترجمه التنبيهات العلية علي وظائف الصلوة القلبية] تأليف زين الدين شهيدثاني، ترجمه محمدصالح‌بن‌محمدصادق واعظ از علماي اواخر عهد صفويه،158ص+ مقدمه‌اي در معرفي کتاب.

1328ش: تصحيح ديوان الحاج ميرزا أبي‌الفضل الطهراني متوفي در سال 1316ق. ابوالفضل طهراني اديب و شاعر بزرگ يک قرن گذشته ايران است. 408 ص+ مقدمه‌اي در شرح حال شاعر و خدمات ايرانيان به زبان عربي در 111ص.

1329ش: تصحيح التفضيل تاليف ابوالفتح محمد‌بن‌علي‌بن‌عثمان کراجکي متوفي در سال 449 ق. درباره تفضيل اميرالمؤمنين علي (ع) بر همه جهانيان بجز پيغمبر (ص)، 34ص.

1329ش: تصحيح التعريف بوجوب حق الوالدين از همان مؤلف، 10 ص همراه با التفضيل چاپ شده است.

1330ش: تصحيح المحاسن (در 2جلد) تأليف ابوجعفر احمدبن محمدبن خالد برقي متوفي در 280هـ ، اولين کتاب از کتب خمسه حديث شيعه، 652ص+مقدمه‌اي در اهميت محاسن و عظمت مؤلف آن در 60ص.

1331ش: تصحيح النقض (بعض مثالب النواصب في نقض بعض فضائح الروافض) از تصانيف حدود560 هـ . تصنيف عبدالجليل قزويني رازي 743 ص+ 15 مقدمه.

1331ش: تصحيح زادالسالک تأليف محمد‌بن‌مرتضي ملقب به فيض‌کاشاني 21ص+ 124 صفحه در شرح آن.

1333 ش: استخراج فهرست کتاب تدوين رافعي. التدوين في ذکراخبار قزوين تأليف عبدالکريم‌بن‌محمد رافعي متوفي در 623 هـ . از متون مهم تاريخي مربوط به قزوين است و اين فهرست از روي نسخه عکسي کتابخانه اسکندريه استخراج شده است. 103 ص+ 16ص مقدمه.

1334ش: تصحيح ديوان قوامي رازي از گويندگان نيمه اول قرن ششم هجري 173 ص+ 112 ص مقدمه و تعليقات.

1334ش: تصحيح نجاتيه در ذکر احکام غيبت و تعريف توبه نصوح و شرايط و آداب آن تأليف شيخ ابومحمد بسطامي ، 148 ص+ مقدمه‌اي درباره کتاب.

1334ش: تصحيح ديوان سيد فضل­الله راوندي‌کاشاني از علماي بزرگ شيعه در قرن ششم هجري 198 ص + 153 ص مقدمه و تعليقات.

1335ش: تأليف مقدمه نقض و تعليقات آن 160ص.

1336ش: تاليف، کليد نقض يا فهرست بعض مثالب النواصب، همراه با فهرست مقدمه نقض تعليقات آن 166ص + 40ص.

1337ش: تصحيح آثار الوزراء تأليف سيف‌الدين حاجي‌بن‌نظام عقيلي از تاليفات نيمه دوم سده نهم هجري، 368ص+ 36ص، از انتشارات دانشگاه تهران.

1337ـ 1341ش: تصحيح تفسير گازر موسوم به جلاءالاذهان و جلاءالاحزان تأليف ابوالمحاسن حسين‌بن‌حسن جرجاني در 11 جلد (جلد يازدهم فهرست آن است.) بيش از چهار هزار صفحه، با مقدمه‌اي در معرفي تفسير و مفسر و خاتمه و تکمله‌اي در 164 ص.

1338ش: تصحيح نسائم الاسحار من لطائم الاخبار در تاريخ وزراء تأليف ناصرالدين منشي کرماني به سال 725 هجري، از انتشارات دانشگاه تهران، 120ص+ 100ص مقدمه+ 40ص تعليقات.

1338ش: تصحيح مفتاح التحقيق تاليف شيخ محمدعلي معزي دزفولي، 80ص.

1338ش: تصحيح نقاوة الاصابة فيمن اجمعت عليه العصابة تصنيف حاج ميرزا ابوالفضل طهراني. 44 ص. اين منظومه شرح ارجوزه رجاليه بحرالعلوم علامه طباطبائي است که با اين بيت آغاز ميشود:


  • قد اجمع الکل علي تصحيح ما يصح عن جماعة فيلعلما

  • يصح عن جماعة فيلعلما يصح عن جماعة فيلعلما

1339ش: تصحيح شش رساله فارسي تأليف مولي محمد طاهر قمي،344 .

1ـ « معالجة النفس»

2ـ «مباحثة النفس»

3ـ «ترجمه تنبيه الراقدين»

4ـ «رساله در صلوة»

5ـ «رساله در زکوة»

6ـ «تحفه عباسي»

1339ـ 1342ش: تصحيح شرح فارسي غررالحکم و دررالکلم تأليف عبدالواحد‌بن‌محمد تميمي آمدي، شرح از جمال‌الدين‌محمد خوانساري، در 7جلد (جلد هفتم فهرست آن است.) از انتشارات دانشگاه تهران. مجموع شش جلد 3220ص+ 120ص مقدمه، ج هفتم 440ص.

1340ش: تصحيح تفسير شريف لاهيجي تأليف بهاءالدين محمد‌بن‌شيخعلي‌شريف لاهيجي در 4 جلد (جلدهاي 3 و 4 بتصحيح مرحوم دکتر محمد ابراهيم آيتي است.)

ج1: 856ص+100ص مقدمه در معرفي تفسير و مفسر.

ج2 : 945ص، از انتشارات اداره کل اوقاف.

1342ش: تصحيح رساله طينت از جمال‌الدين‌محمد خوانساري بضميمه ج6 شرح غررالحکم چاپ شده است.

1342ش: تصحيح شرح فارسي کلمات قصار پيغمبر خاتم ص (شرح شهاب ـ الاخبار) تأليف قاضي قضاعي، شرح از شارحي ناشناخته در قرن هفتم هجري. از انتشارات اداره کل اوقاف. 374ص+ 30ص مقدمه.

1342ش: اهتمام و طبع «رجال ابن داود» (تقي‌الدين حسن‌بن‌علي‌بن‌داود حلي) 620ص.

1342ش: اهتمام و طبع رجال برقي (احمد‌بن‌محمد‌بن ‌خالدبرقي) 100 ص، دو کتاب مذکور در يک مجلد بوسيله سيد کاظم موسوي تصحيح شده. از انتشارات دانشگاه تهران. (هديه دکتر اصغر مهدوي به دانشگاه).

1343ـ 1344ش: شرح فارسي مصباح الشريعة و مفتاح الحقيقة از عبدالرزاق گيلاني (در2جلد). 546 ص+ 48 ص مقدمه. از انتشارات دانشگاه تهران

1344ش: تصحيح رساله نيت از جمال‌الدين‌محمد خوانساري، 54ص به ضميمه شرح مصباح الشريعه چاپ شده است.

1344ش: تصحيح الرسالة العلية في الاحاديث النبوية تأليف کمال‌الدين‌حسين کاشفي بيهقي، 374 ص+ 156ص مقدمه و تعليقات. از انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب.

1345ش: اهتمام و طبع سه رساله در علم رجال

1ـ توضيح الاشتباه و الاشکال/ تأليف محمد‌علي ساروي.

2ـ رسالة في معرفة الصحابة/ شيخ حر عاملي

3ـ رجال قاين/ محمد‌باقر آيتي بيرجندي

بتصحيح سيد کاظم موسوي. از انتشارات دانشگاه تهران( هديه دکتر اصغر مهدوي به دانشگاه).

1346ش: اهتمام و طبع الفصول الفخرية في اصول البرية تاليف نسابه معروف جمال الدين احمد‌بن‌عنبه مؤلف عمدة الطالب.

به تصحيح سيدکاظم موسوي. با مقدمه‌اي از استاد فقيد محدث و مقدمه‌اي از استاد جلال‌الدين همايي،304ص+44ص.

1349ش: تصحيح شرح المائة کلمة لأميرالمؤمنين علي‌بن‌أبي طالب (ع) تأليف کمال‌الدين ميثم‌بن‌علي‌بن‌ميثم بحراني، 272ص+ 14صد [ص] مقدمه.

1349ش: تصحيح شرح المائة کلمة لاميرالمؤمنين علي‌بن‌أبي طالب (ع) تاليف عبدالوهاب، 75ص.

1349ص: تصحيح مطلوب کل طالب من کلام أميرالمؤمنين علي‌بن‌أبي طالب تاليف رشيدالدين وطواط 50ص. سه جلد کتاب مذکور در يک مجلد منتشر شده است.

1349ش: تصحيح الاصول الاصيلة تاليف مولي محمدمحسن فيض کاشاني

1349ش: تصحيح الحق المبين في تحقيق کيفية التفقه في‌الدين تاليف فيض کاشاني،16ص.

اين دو رساله دريک مجلد بچاپ رسيده است.

1351ش: تصحيح الايضاح تصنيف علم‌الدين فضل‌بن‌شاذان نيشابوري متوفي در سال 260هـ ،504 ص+ 102 ص مقدمه + 122ص تعليقات. از انتشارات دانشگاه تهران.

1352ش: فردوس (در تاريخ شوشتر و برخي از مشاهير آن) تاليف علاءالملک مرعشي شوشتري [پسر قاضي نورالله شوشتري شهيد) 144ص+ 55ص مقدمه + 116ص تعليقات. از انتشارات انجمن آثار ملي.

1354ش: تصحيح حکمت اسلام تاليف محمدصالح‌بن‌محمد باقر قزويني، 200 ص، از انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب.

1354ش: تصحيح الغارات تأليف ابواسحاق ابراهيم‌بن‌محمد ثقفي‌کوفي متوفي در سال 283 هـ (در 2جلد) 633ص+100ص مقدمه+460ص. تعليقات و چاپ دوم اين کتاب 6 ماه بعد دوباره بوسيله انجمن آثار ملي انجام شد.

1354ش: تصحيح الدلائل البرهانية في تصحيح الحضرة الغروية تاليف علامه جمال‌الدين ابي منصور حسن به مطهر حلي،48ص. در تعليقات الغارات چاپ شده است. (تعليقه 58).

1358ش: تصحيح نقض تأليف عبدالجليل قزويني رازي [کتاب حاضر] با مقابله و تصحيح و تعليقات مجدد ـ 720ص+ مقدمه، از انتشارات انجمن آثار ملي.

1358ش: تأليف تعليقات نقض در 2 جلد [کتاب حاضر] بالغ بر 1500 صفحه، از انتشارات انجمن آثار ملي.

مجموع آنچه ياد شد 73 جلد کتاب و رساله است. جز اينها، آن استاد فقيد کتاب‌هاي ديگري تاليف و يا تصحيح نموده و برخي از آنها را به چاپ رسانده، ولي بعض ديگر هنوز بطبع نرسيده و به صورت خطي باقي است که اهم آنها را در اينجا ياد ميکنم:

1ـ کشف الکربة في شرح دعاء الندبة اين کتاب نتيجه 60 سال کار آن فقيد است او به دعاي ندبه عشق فراواني داشت و از آغاز جواني، خود به آن دعا اهتمام مي­نمود. و از چندين نفر استادان خود خواسته بود آن را شرح نمايند. که ايشان نيز خواسته او را اجابت نمودند و يکي از آنان آن را در ارجوزه‌اي منظوم ساخت. آن شروح در کتابخانه او موجود است و در دزيعه شيخ آقا بزرگ طهراني معرفي شده است. خود آن فقيد چون آن شروح را کافي و شافي نيافت از همان دوره جواني به شرح دعاي ندبه اهتمام ورزيد و تا آخر عمر به آن مشغول بود. خصوصاً در اواخر عمر چند سالي مستقيماً به آن پرداخت، ولي از آنجا که آن مرحوم وسواس عجيبي داشت که مطلبي را فرو گذار نکند موفق نشد تاليف آن را خود بپايان برد و به چاپ رساند. اما تقربياً همه مشکلات آن را حل نموده و کارهاي آن را انجام داده است و ما اميدواريم در آينده نزديکي به آن بپردازيم و آن را به چاپ رسانيم.

2ـ شرح بر الاصول الاصيله فيض کاشاني. شرحي است مفصل بر آن کتاب که آن مرحوم در جواني نوشته و يکي دو بار در اين اواخر مصمم به چاپ آن گشت، ولي اين کار هم به مرحله عمل در نيامد.

3ـ برگ سبز. جنگ نظم و نثر است. شروع تأليف آن 10 مرداد 1329ش.

4ـ ايمان و رجعت (در4جلد) موضوع آن اثبات رجعت است.

5ـ تشريح الزلازل بأحاديث الافاضل.

6ـ عشق و محبت .

7ـ ترجمه وسيلة القربة في شرح الندبة.