حقیقت دعا

حمید پارسانیا

نسخه متنی
نمايش فراداده

كتاب ماه دين- شماره 44، خرداد 1380

حقيقت دعا

حميد پارسانيا

دعا، خواندن است به گونه‌اي كه نظر مدعو خوانده شده به سوي داعي و كسي كه مي‌خواند بازگردد. و چون خداي تعالي كمال مطلق و منزه از همه نقايص است وجه او در همه احوال با همه اشياء همراه است به گونه‌اي كه «اينما تولوا فثم وجه الله به هر سوي روي گردانيد وجه خداوند سبحان در آنجاست.»

وحدت حق‌تعالي وحدت صمدي است و وحدت صمدي، وحدتي محيط و فراگير است؛ چندان كه جايي از او خالي نيست،‌ پس او در همه حال حاضر و ناضر است. فيض و فضل خداوند سبحان نيز مستمر و بي‌انقطاع است. او دائم الفضل علي البرية است. بر مخلوقات همواره افاضه مي‌كند،‌براي افاضه او كناره و كرانه‌اي نيست. و هر كران و كناري كه فرض شود مربوط به مخلوقات است.

خداوند سبحان به عنوان «الله نورالسماوات و الارض» نورآسمان‌ها و زمين‌است. اشراقات مستمر او به صبح و شام مقيد نيست، و شب و روز از چرخش اشياء و تبديل و تغيّر احوال آنها پديد مي‌آيد. هر موجود كه روي از حق بازگيرد تيره و تار است،‌و چون روي به او بازگرداند، منور و نوراني مي‌شود، پس دعاي بندگان در پيشگاه خداوند، گرچه درخواست نظر و نگاه اوست وليكن در حقيقت بازگرداندن روي و وجه بنده‌ به سوي حق است و گرنه تا آنجا كه به حق منتسب است او هيچ گاه از بندگان چهره بر نمي‌گيرد و هرگاه نيز كه چهره او بر بنده پوشيده شود،‌پوشيدگي او از ناحيه اعراض و ادبار بندگان است.

دعا در كلام خدا

رحمت رحمانيه و نظر عام و گسترده الهي مقيد به اطلاق بوده و از هر قيد خاصي منزه و مبّري است، و هر قيدي كه بر آن نشيند، از ناحيه نحوه درخواست و تقاضاي مخلوقات است و به همين دليل است كه حق تعالي نظر و پاسخ خود را به هيچ قيدي مقيد نمي‌گرداند، و تنها شرط آن را دعا وپرستش بندگان معرفي مي‌كند، و مي‌فرمايد:

اذا سالك عبادي عني فانّي قريب اجيب دعوة الدّاع اذا دعان فليستجييوا لي و ليؤمنوا بي لعلهم يرشدون آن گاه كه بندگان من نزد تو آمده از من پرسش مي‌كنند،‌پس به درستى كه من نزديك هستم، دعوت دعا كننده را ـ همان هنگام كه مي‌خواند پاسخ مي‌گويم.

بين خواندن بنده و نگاه و پاسخ خداوند فاصله‌اي جز همان خواندن نيست. پس اگر حق تعالي به بنده نظر نداشته است، در حقيقت بنده از او روي بازگردانده بوده است، و چون بنده به او روي كند او را روياروي خواهد ديد ، بنده در هنگام توجه و روي آوردن به خداوند ، او را مي‌بيند که از آغاز به او نظر داشته است، و بلكه او را مي‌بيند كه توجه و بازگشت بنده را مي‌خواسته است، يعني بنده هنگامي كه روي به دعا مي‌آورد، و خداي تعالي را مي‌خواند مي‌يابد كه حق تعالي قبل از او بنده را خوانده است و استجابت او را خواسته است و ادامه آيه فوق در بيان همين معناست كه مي‌فرمايد: پس من را اجابت كنيد، و به من ايمان آوريد. كه اگر به او روي آورده و نزديكي و حضور او را دريابند، به او راه خواهند يافت.

قسمت نخست آيه با لطايفي فراوان از حقيقت دعا و راهي كه دعا كننده ابتدا چون خود از حق روي گردانده است، از مشاهده او كه در نهايت قرب و نزديكي است عاجز مي‌ماند، و به همين سبب به نزد پيامبر صلوات الله عليه رفته و از خداوند مي‌پرسد و حق تعالي كه خود ناظر اين جستجو است از سالك كه پاي در طريق سؤال نهاده با عبارت پرمهر «بنده من» سخن مي‌گويد.

و از آن پس به رغم آن كه بنده سؤال را از رسول خدا صلوات الله عليه و آله آغاز كرده است، حق تعالي بي‌آن كه پيامبر صلوات الله عليه و آله را واسطه در خطاب قرار دهد. خود مستقيم به متن گفت و شنود وارد شده و همچنان با ضمير متكلم وحده از قرب و نزديكي خويش خبر مي‌دهد، و اين خبر را اولاً با كلمه تأكيد انّ و ثانياً به صورت جمله اسميه با صفت قريب بيان مي‌كند زيرا استفاده از وصف بر ثبوت قرب و استمرار آن دلالت مي‌كند، و از آن پس نيز با فعل مضارع بر اجابت آنچه که بنده در دعا مي‌خواهد، بشارت مي‌دهد، زيرا فعل مضارع از تجدد مستمر اجابت حكايت مي‌كند.

خداوند سبحان در آيه اجابت خود را به يك قيد مقيد مي‌گرداند و آن دعوت و خواندن بنده است،‌اجابت دعا تنها مقيد به دعا است و اين قيد در حقيقت به معناي تأكيد بر اين است كه افاضه حق تعالي جز به تقاضا و درخواست بنده مقيد نيست، و اين معني كه اجابت او به دعاي بنده وابسته است. از آيه «ادعوني استجب لكم» نيز استفاده مي‌شود.

دعا وسيله تقريب به خدا

همانگونه كه گذشت خداي تعالي به دليل احاطه و شمولي كه دارد، هيچ گاه از بندگان دور نيست و به همين دليل فاصله حق با بندگان فاصله‌اي دوسويه نيست بلكه يك سويه است از طرف خداي تعالي بعد و قربي نيست، قرابت و نزديكي خداوند مطلق است و در برابر بعد نيست، او همانگونه كه در آيه سوره بقره آمده است، به راستي نزديك است، نزديكي حق تعالي با بندگان را ديگر آيات شرح مي‌دهند، در برخي از آيات خداوند سبحان نزديك‌تر از ديگران به انسان معرفي مي‌شود: «و نحن اقرب اليه منكم ولكن لا تبصرون» يعني ما به او نزديك‌تر از شما هستيم ولکن شما نمي‌بينيد ، در بعضي از آيات ديگر خداوند خود را نزديک‌تر از اجزاء انسان به انسان معرفي مي‌كند و مي‌فرمايد: «نحن اقرب اليه من حبل الوريد»، يعني ما به انسان از رگ گردن نزديک‌تر هستيم . و بالاخره در بعضي ديگر خداوند از انسان به انسان نزديك‌تر معرفي شده است: «ان الله يحول بين المرء و قلبه» يعني به درستي كه خداوند بين انسان و قلب و جان او واسطه است.

پس اگر فاصله‌اي بين انسان و خداوند باشد، از طرف حق تعالي نيست بلكه از طرف بنده است، حكايت دوري بنده از پروردگار حكايت دوري كور از نوري است كه بر او محيط است، كور براي آن كه فاصله خود را با نور طي كند چاره‌اي جز گشودن چشم و روي آوردن به نور ندارد، چشم پوشيدن بر حق تعالي استكبار در برابر او و پشت كردن به عبادت حق است، و چشم گشودن بر حق روي آوردن و خواستن از اوست.

برترين عبادت‌‌ها

در ذيل آيه «ان الذين يستكبرون عن عبادتي سيدخلون جهنم و اخرين. در كافي از امام باقر عليه السلام روايت شده است، هوالدعاء و افضل العبادة الدعاء، در آيه به كساني كه از عبادت حق سرباز زده و بزرگي مي‌ورزند جهنم وعيد داده شده است، و امام عليه السلام، سرباز زدن از عبادت را، دوري از دعا مي‌خواند، و مي‌فرمايد: دعا برترين عبادت‌ها است، در حديث نبوي نيز آمده است كه: «الدعاء مخ العبادة...» يعني دعا، مغز، عصاره و خالص‌ عبادت است، بنده با دعا، فاصله خود با خدا را طي مي‌كند و با تقرب به خداوند هم از تيرگي و تباهي بيرون آمده و نوراني مي‌شود و هم از رحمت خداوند بهره‌مند مي‌گردد.

رفع موانع و كليد رحمت خدا

همانگونه كه خداي تعالي به بندگان نزديك است، رحمت و افاضه او نيز عام و شامل است و بر همگان به نحوي يكسان نازل مي‌شود و از جانب حق منعي براي استفاده از آن نيست، بلكه فيض او مشتاق وصول به همگان است و هر منعي كه هست از ناحيه ادبار بندگان است و بنده با درخواست خود، درب رحمت را بر خود مي‌گشايد. از اميرمؤمنان علي عليه السلام روايت شده است: «الدعاء يرد القضاء بعد ما ابرم ابراماً فاكثر من الدعاء فانه مفتاح كل رحمة و نجاح كل حاجة و لاينال ما عندالله الا بالدعاء و انه ليس باب يكثر قرعه الايوشك ان يفتح لصاحبه» يعني، آن گاه كه قضاء الهي بر كسي محكم شده باشد، با دعاء و درخواست بنده آن قضا باز مي‌گردد. پس دعا را زياد نما كه كليد هر رحمتي است و هر حاجت به آن روا شود و به آنچه در نزد خداوند سبحان است جز با دعا نمي‌توان رسيد، به درستي كه هيچ دري نيست جز آن كه با كوبيدن بسيار بر صاحب آن باز شود.

در روايتي ديگر ابي ولاد از ابي الحسن عليه السلام نقل كرده است: مامن بلاء ينزل علي عبد مؤمن فيلهمه الله الدعاء الا كان كشف ذلك البلاء و شيكأ و مامن بلاء ينزل علي عبد مؤمن فيمسك عن الدعاء الا كان ذلك البلاء طويلاً، فاذا ننزل البلاء فعليكم بالدعاء و التضرع الي الله يعني، هر بلايي كه بر بنده مؤمن نازل شود اگر حق تعالي دعا را به آن بنده الهام كند، رفع بلا نزديك و سريع است و اگر بنده در دعا كوتاهي داشته باشد، بلا طولاني خواهد بود، پس هر گاه بلا بر شما نازل شد، به دعا و تضرع به نزد او پناه ببريد.

زبان دعا

دعا و درخواست از خدا گاه به زبان قال است و گاه به زبان حال و فراتر از اين دو، لسان استعداد است، زبان قال همان است كه به گفتار و شنيدار حاصل مي‌شود و زبان حال از چهره و حالت انسان نمودار مي‌گردد مانند تشنه كامي كه عطش از سيماي او آشكار است و زبان استعداد، زبان فطرت و وجود آدمي است زبان استعداد به سرّ و باطن وجود انسان و به گزينشي باز مي‌‌گردد كه آدمي در نهاد و نهان خود دارد، اين گزينش و انتخاب كه به تعبير اهل معرفت مربوط به عين ثابت آدمي است، گاه از معرض نظر و توجه خود انسان نيز به دور مي‌ماند، و آدمي از شناخت آنچه كه حقيقاً طلب نموده و يا مي‌نمايد، غافل مي‌شود. زبان قال به سهولت شنيده مي‌شود و زبان حال با نظر و نگاه شناخته مي‌شود و لكن زبان استعداد در اغلب موارد مخفي و پنهان مي‌باشد. اگر بين زبان قال با زبان حال و يا بين اين دو با زبان فطرت و استعداد فاصله افتد، دعا و درخواست گرفتار مشكل است، دعاي با زبان قال آن گاه كه با حال و استعداد همراه نباشد، دعاي غافلانه است از امير بيان علي عليه اسلام روايت شده است كه فرمود: «لا يقبل الله دعاء‌قلب لاه» خداي تعالي دعاي قلبي را كه سرگرم و غافل است قبول نمي‌كند و از امام صادق عليه اسلام روايت شده است: اذا دعوت الله فاقبل بقلبك هنگامي كه خداي تعالي را مي‌خواني با قلب خود به سوي او روي‌آور. خواندن به زبان بايد با حال و بلكه با حقيقت و قلب آدمي باشد.

خواجه عبدالله انصاري در باب همراهي زبان قال با لسان حال و استعداد مي‌نويسد: «دانسته به خرابات شدن رواست و نادانسته به مناجات رفتن خطا است، بهشت را به بها نمي‌دهند، اما به بهانه مي‌دهند حال بهانه است و قال افسانه است، سالك آن است كه باشد از اين هر دو بر كرانه، طاوس را رنگ بايد و رفتار عندليب را آهنگ بايد.»

انساني كه زبان به دعا مي‌گشايد بايد اولاً به آنچه حقيقاً مي‌طلبد واقف باشد، و به آن كسي كه حقيقتاً مي‌بخشد، روي‌ آورد. اگر از بخشنده حقيقي يعني از حق تعالي طلب شود، او طرف معامله نيست بلكه آنچه از او خواسته شود به بهانه طلب پاسخ داده مي‌شود، كسي كه شناخت درستي از خود و خداوند ندارد و خود را طرف تقاضا و درخواست ديده و از آن پس با اعتماد به راز و نياز و يا كار و تلاش خويش زبان به گفت‌ و گو مي‌گشايد، اهل قال است، و اهل قال در افسون و پندار خود گرفتار است، زبان قال آن گاه به كار مي‌آيد، كه حكايت از حال و استعداد داشته باشد، همانگونه كه رنگ طاوس از باطن وجه او ظاهر مي‌گردد و آهنگ عندليب، از حالت درون او خبر مي‌دهد.

شرط اجابت دعا

از آنچه بيان شد رمز اجابت نشدن برخي از دعاها شناخته مي‌شود، هنگامي كه دعا تنها به زبان قال باشد، دعا گرچه به حمل اولي دعا است ولكن به حمل شايع و به لحاظ واقع مصداق دعا نمي‌باشد، در برخي موارد نيز دعا و درخواست با دو زبان قال و حال همراه است ولكن با زبان فطرت و استعداد قرين نيست، مانند وقتي كه مريض با زبان تقاضاي آب مي‌كند، و با حالت خويش نيز تشنگي خود را نشان مي‌دهد، ولكن او در حقيقت، سلامت خود را مي‌خواهد و آبي كه طلب مي‌کند براي سلامت او مضر است، حالتي را كه او در اين حال احساس مي‌كند،‌حالتي كاذب است،‌ و لسان قال و حال او با آنچه حقيقتاً طلب مي‌كند، سازگار نيست.

كسي كه در سرّ و باطن وجود خود سر به عصيان گمارده و راه طغيان را مي‌پيمايد اگر زبان به دعا گشايد و صلاح خود را از خدا طلب نمايد بين زبان قال و استعداد و يا حال او نيز فاصله و جدايي است، و دعاي او نيز كه در حقيقت چيزي جز گفتار به زبان نيست، اجابت نمي‌شود. مواردي كه دعا اجابت نمي‌شود در حقيقت، از باب نقصان در دعاست، در اين موارد يا دعايي به حسب حقيقت وجود ندارد و يا اگر دعا و درخواستي حقيقي باشد، آن درخواست مطابق با عبارتي كه بيان مي‌شود نيست و البته اگر دعا كننده از سر نياز دست برآورده و خداوند را با اخلاص بخواند‌، خداي تعالي دست او را بي‌پاسخ و تهي باز نمي گرداند، هر چند كه آنچه كه او مي‌خواند وآنچه كه به او داده مي‌شود با عباراتي كه خوانده است مطابقت نداشته باشد و به همين دليل دعا كننده پس از دعا شايسته است كه دست خويش را كه با رحمت خدا مواجه بوده است بر سر و صورت كشيده و تبرك جويد.

از امام صادق عليه‌السلام روايت شده است كه فرمودند: «ما ابرز عبد يده الى الله العزيز الجبار الا استحيى الله تعالى ان يردها حتي يجعل فيها من فضل رحمته ما يشاء فاذا دعا احدكم فلا يرديده حتي يمسح علي وجهه راسه»

هيچ بنده‌اي دست خود به سوي خداوند عزيز جبار نمي‌گشايد جز آن كه خداي تعالي شرم مي‌دارد كه آن دست را بازگرداند بدون آن كه در آن از فضل رحمت خود آنچنان كه مشيتش مقتضي است، چيزي قرار دهد. پس هر گاه از شما كسي دعا كرد، دست خود را تا هنگامي كه بر سر و صورت خود نكشد بازنگرداند.

ابعاد و ساحت‌هاي مختلف دعا

براي دعا ابعاد و زواياي مختلفي است، برخي از آن‌ها مربوط به خداوند سبحان است كه دعا كننده روي به او مي‌آورد، و برخي مربوط به خصوصيات داعي است، مانند زباني كه دعا كننده با آن سخن مي‌گويد و حال و استعدادي كه دعا كننده دارد، و بعضي ديگر مربوط به چيزي است كه در دعا تقاضا و طلب مي‌شود و برخي نيز مربوط به شرايط، احوال و زمان‌هايي است كه گرچه در خارج از حوزه دعا و دعا كننده قرار دارند ولكن به طور مستقيم و يا غير مستقيم بر امور محوري و اساسي دعا تأثير مي‌گذارند، و مثلاًزمان‌ها و مكان‌هاي مختلف ممكن است در حالات و استعدادهاي افراد آثار متفاوت داشته باشند.

زوايا و ساحت‌هاي مختلف دعا را با اعتبارات گوناگوني مي‌توان تقسيم كرد، مثل اين كه براي دعا حقيقت و باطني است و صورت و ظاهر مي‌باشد و هر يك از اين دو ساحت، منزلت، شأن، احكام و آداب ويژه‌اي دارد، مثلاً حقيقت دعا پيش از آن كه به توجه و روي كردن خداوند به انسان بازگردد به شرحي كه گذشت به روي آوردن بنده به سوي حق است، و روي آوردن بنده به سوى حق كه همان سلوك و صعود به سوى خداوند است با ذكر و ياد او واقع مي‌شود پس ذكر خدا و تقرب به او گوهر و جوهري است كه در متن دعا به وديعه گذارده شده است و اين امر عميق‌تر، فراتر و ارزشمندتر از هر اثر ديگري است كه در دعا يافت مي‌شود و يا در دعا از آن پرسش شده و طلب مي‌شود.‌ دعا كننده اگر به‌اين گوهر توجه كند، در متن دعا برترين پاسخ و اجابت را مي‌يابد و اگر از آن غافل بماند، از قدر و منزلت دعاي خود مي‌كاهد.

آثار و كتب مختلف درباره دعا

با توجه به ابعاد، احكام و آداب گوناگون دعا در فرهنگ ديني دنياي اسلام آثار و كتب متنوع فراواني شكل گرفته است، بخش عظيمي از اين آثار مشتمل بر اذكار و ادعيه‌اي است كه از نبي خاتم صلوات‌الله عليه و ائمه معصومين صلوات الله عليهم و اولياء الهي وارد شده است. اين مجموعه از ارزشمند‌ترين مواريث ديني بشريت و بلكه برجسته‌ترين آثاري است كه پس از قرآن كريم در معرض نظر و استفاده بشريت قرار گرفته است.

از انبياء و اولياء اخبار و آثار فراواني بر جاي مانده است، كلمات آنان با آن كه به عنوان كلامكم نور همواره نور است ولكن در هر مقام در افق فهم و ادراك مخاطب ابراز و اظهار شده است.

رواياتي كه از پيامبر صلوات‌الله عليه و ائمه معصومين سلام الله عليهم در گفت‌ و گوي با مردم و خصوصاً درباره‌امور روزمره و مسايل و قواعد زيست و زندگي آنان بيان شده، پيامي متناسب با موضوع و مخاطب خود دارد، ولكن عباراتي كه از آنان در ادعيه وارد شده است كلماتي است كه در خطاب با خداوند است، اين عبارات ناب‌ترين عباراتي است كه در تاريخ حيات و زندگي انساني پديد آمده‌اند. جايگاه و منزلت عباراتي كه از پيامبر (ص) و عترت (ع) او به هنگام دعا وارد شده است، همتاي آيات قرآني است. با اين تفاوت مهم كه قرآن كلام نازل الهي است، و ادعيه و كلام صاعد بندگان صالح خداوند است. و به بيان ديگر يكي قرآن نازل است و ديگري قرآن صاعد. قرآن نازل به حسب قوس نزول از نزد خداوند علي حكيم و از مقام جمع نازل شده و تا مقام تفصيل به زبان عربي آشكار تا افق سمع مخاطبين بشري در مدت بيست و سه سال تنزل يافته است و قرآن صاعد به حسب قوس صعود، از افق عالم طبيعت و از زبان و كلام خلفاء الهي در زمين آغاز شده‌و تا مقام آوادني و نجوايي با خدا مبدل شده است، و همانگونه كه قرآن نازل در مراتب نزول به حسب مرتبه احكام و آداب خاصي را داراست، قرآن صاعد نيز در مراتب صعود، آداب و عبارات ويژه‌اي را به ارمغان مي‌آورد. برخي از ادعيه شكوه و شكايت از فراق دارد، و بعضي ديگر شيريني و حلاوت گفت و گو و دلال را به كام مي‌نشاند.

بخشي ديگر از آثاري كه در باب دعا شكل گرفته است به نقل مستقيم اذكار و ادعيه نپرداخته يا بسنده نكرده‌اند بلكه به احكام، شرايط، آداب و يا به تحليل و تبيين حقيقت دعا پرداخته‌اند و اين آثار در كاوش‌هاي خود، از منابع نقلي و دقت‌هاي عقلي به طور همزمان استفاده كرده‌اند و گاه نيز تحليل و تبيين خود را از تأمل در متن ادعيه و اذكار به دست آورده‌اند.