در ايران شب عجيبي بود مرحوم شهيد بهشتي تلفن كرد و گفت امشب از پاريس بامن تماس گرفته اند امام تصميم گرفته اند به تهران بيايند و فرموده اند خانه اي براي من در جنوب شهر تهران در محله مستضعفين اجاره كنيد ؛ خانه اي كه ساختمانش هم نو نباشد حالا شما رفقا را جمع كنيد و بياييد منزل من
به اتفاق مرحوم شهيد مطهري و ساير دوستان رفتيم منزل شهيد بهشتي و جلسه اي جامع تشكيل داديم مرحوم شهيد مطهري فرمودند كه ما بايد از بين خودمان چند نفر را انتخاب كنيم كه كميته استقبال تشكيل دهند
براي استقبال از حضرت امام ، كميته استقبال 9 نفري تشكيل داديم و با يك برنامه ريزي جامع به تمام ائمه جماعات اعلام كرديم كه بهترين جوانها را براي تشكيل نيروي حفاظتي انتخاب كنند نيرويي شصت و پنج هزار نفري عهده دار حفاظت از امام شدند كه از فرودگاه تا بهشت زهرا ، كنترل اوضاع را در دست بگيرند نيروها را طوري تنظيم كرديم كه زنجيروار از فرودگاه تا بهشت زهرا محافظ امام باشند
ساواك وحشت كرده بود يادم هست كه تيمسار مقدم آخرين رئيس ساواك يكي از ساواكي هاي سابقه دار را پيش ما فرستاد و پيغام داد كه ما نگران جان امام هستيم هرچه كه مي خواهيد بگوييد تا در اختيارتان بگذاريم
به آنها گفتيم شما به فكر جان خودتان باشيد و به فكر جان امام نباشيد ! جان امام را اولاًخداوند حفظ كند ثانياً ما به اندازه كافي نيرو براي حفاظت ايشان آماده كرده ايم شما مصلحتتان نيست در ميان مردم بياييد اين طوري جان خودتان به خطر مي افتد ! تيمسار پيغام داد ولي ما ماشينهايي داريم كه شما نداريد ما قبول نكرديم و توسط افرادمان دو ماشين بليزر ضد گلوله تهيه كرديم تا اگر يكي خراب شد ، آن يكي آماده باشد به هر حال مقدمات ورود امام را فراهم كرديم