«لاتکن عبد غيرک و قد جعلک الله حرّاً» يعني «بنده ديگري مباش چراکه خداوند تو را آزاد آفريدهاست»
مفهوم آزادي بسيار گسترده است و هنوز تعريف جامع و مانعي از آن به عمل نيامدهاست. در يک اظهارنظر کلّي ميتوان گفت که حقيقت آن را وجدان انسان ميتواند به خوبي درک کند.
تعريف سلبي با نفيي آن در محدودترين گونهاش «برده نبودن انسان» و در کلّيترين گونهاش «گرفتار نبودن و رهايي از بند» آمدهاست و تعريف ايجابي يا مثبت آن يعني اينکه انسان، آگاهانه بتواند کاري را به دلخواه خود انجام دهد يا آگاهانه از آن خودداري نمايد. امام (ع) هم نسبت به اصحاب جمل بود که ميفرمود: «و سأصبر ما لم اخف علي جماعتکم» يعني «تا زماني که از سوي اين افراد (فتنهگران جمل) بر اجتماع شما بيمناک نگردم، صبر خواهمکرد (و اقدامي عليه نان نخواهمداشت)، و هم نسبت به خوارج «هنگامي که ضمن خطابه خواندن امام (ع) شعار دادند که «لا حکم الا لله لالک يا علي» امام (ع) با آرامي پاسخ داد: ج« کلمه حق يراد بها الباطل» يعني«سخن شما سخن حقّي است که از آن اراده باطل شدهاست» و آنگاه فرمود: شما بر عهده من (دولت اسلامي) سه حق داريد: از نمازگزاردن شما در مسجد مانع نميشويم، سهمتان را از بيتالمال قطع نميکنيم تا زماني که دستتان با ماست، تا زماني که با ما نجنگيدهايد، با ما شما نميجنگيم»
«فلا تکفّوا عن مقالةٍ بحقٍّ او مشورةٍٍ بعدل» يعني «از گفتن سخن حق و يا مشورت عدالتآميز به من خودداري نکنيد»
با توجّه به اصرار قرآن بر شورايي بودن امور جامعه اسلامي «و امرهم شوري بينهم»حتّي خودِ رسول (ص) هم موظّف و مکلّف ميشوند با مردم مشورت کنند: «و شاورهم فيالامر»
در سخن ديگر امام علي (ع) ميفرمايد: «... و لااطوي دونکم امرا الا في حکم» يعني «حقّ شما بر من اين است که ... در اموري که پيش آيد، جز با مشورت شما کاري انجام ندهم مگر در حکم الههي»
در باب لزوم مشورت و نفي استبداد، روايات ارزندهاي موجود است:
«ليس لک ان تفتاتٍ في رعية» يعني «اي اشعثبن قيس که عامل و حاکم آذربايجاني، حقّ نداري نسبت به مردم، استبداد به خرج دهي»