سيد حسن الامين
نويسنده : سيد حسن الامين فرزند علامه سيد محسن الامين
در سال 1351، حسينيه ارشاد از استاد حسن الامين فرزند بزرگوار مرحوم آيت الله سيد محسن امين براي سخنراني در حسينيه دعوت کرد. در پي اين دعوت و حضور مرحوم حسن الامين، ايشان سه سخنراني در آنجا ايراد کرد. نخستين آنها در موضوع دايرة المعارف شيعه بود که کتابي مفصل از آثار ارزشمند مرحوم حسن الامين است و سالهاست که به طور کامل چاپ شده است. سخنراني دوم در باره تشيع در ميان اعراب بود. عنوان سخنراني سوم خيانتهاي تاريخ بود.
اين سخنراني ها توسط استاد جمال الدين موسوي اصفهاني ترجمه شد و در سال 1359 تحت نام «تشيع انقلابي زير شکنجه ارتجاع» توسط نشر روح در قم چاپ شد.
سخنراني دوم با عنوان الشيعة بين العرب يا تشيع در ميان اعراب در 25 رمضان سال 1392 ق برابر با 11 آبان ماه 1351 ايراد شد.
ترجمه آن از روي متن سخنراني که عربي بوده و آن هم در اين کتاب چاپ شده، صورت گرفته است. مع الاسف ترجمه چندان روان نيست و نياز به ويرايش جدي دارد. با اين حال چون موضوع سخنراني و نگرش ارائه شده در آن جالب بود، همان متن را در اينجا خدمت دوستداران تاريخ تشيع ارائه مي کنيم.
اين مقاله در روزگاري که بار ديگر قدرت تشيع در جهان عرب رو به فزوني نهاده است مي تواند زمينه تحقيقات تازه اي براي بررسي تاريخ شيعه باشد.
مرحوم استاد حسن الامين در اين موضوع نوشته هايي هم به عربي دارد که به فارسي در نيامده است. خواستاران تفصيل بيشتر، مي توانند به آن کتابهاي ايشان مراجعه کنند. با توجه به تلاش هاي طولاني و گسترده اين استاد بايد گفت سهم وي در تاريخ تشيع بسيار وسيع و همانند پدرش حق بزرگي بر گردن شيعيان دارد. در واقع، کار کتاب اعيان الشيعه از سيد محسن امين، الذريعه از آقابزرگ، الغدير علامه اميني و دايرة المعارف الشيعيه ايشان از آثار برجسته اي است که در چند دهه اخير در شناساندن شيعه نوشته شده است. جعفريان
بسم الله الرحمن الرحيم
با اينکه تشيع در بلاد عربي، زاده شده و اولين بار در ميان عرب پيشرفت کرد ولي خواست خداوند چنين بود که شيعه فقط در محدوده عرب نباشد. از همان روز اول عده اي از مسلمانان با اخلاص ، اطراف امير المومنين علي (عليه السلام )را گرفتند تا روح اسلام را از انحراف حفظ کرده و از تحريف کنندگان نگهدارند. از همان روز اول در کنار رجال و شخصيتهاي عرب، قهرماني از قهرمانان ايراني با آنها همراه بود که او سلمان فارسي مي باشد .
به اين ترتيب خدا خواسته است هيچ گامي تشيع بر ندارد مگر با همراهي و مشارکت ايرانيان و به دنبال اولين گام، تشيع مسير خود را تحت حمايت و رعايت و همکاري ايرانيان تنظيم و تعقيب کند.
شايد آن روزي که پيغمبر (صلي الله عليه و آله و سلم )سخن جاودان خود را بيان کرد و فرمود « سلمان از خاندان ما است، از اهل بيت است » جمله اي که هيچکدام از اصحاب پيغمبر بدان دست نيافتند، شايد پيغمبر با اين سخن اشاره مي کرد به نقش مؤثري که در آينده سلمان فارسي به عهده خواهد گرفت و آنگاه پس از سلمان، نقش مؤثري که قوم سلمان فارسي در خدمت به اهل بيت به عهده خواهند گرفت .
در گذشته براي اولين بار شيعيان عرب توانستند در شمال آفريقا دولتي شيعي تأسيس کنند. اين دولت از آنجا پديد آمد که ادريس فرزند عبدالله فرزند حسن المثني فرزند حسن بن علي بن ابي طالب (عليه السلام )وقتي توانست خود را از قربانگاه حجاز، واقعه فخ نجات بخشد و از شهري به شهر ديگر در حال فرار بود، توانست خود را به آفريقاي شمالي برساند و در آنجا توانست سرزميني از آنرا مستقل سازد. اين سرزمين اکنون دو قسمت شده قسمتي از آن را امروز به نام کشور مغرب و قسمت ديگر آن به نام الجزاير خوانده مي شود و در آنجا اولين دولت شيعي را در تاريخ اسلامي تأسيس کرد. اين کار در سال 172 هجري انجام شد. داستان فرار ادريس از حجاز تا رسيدن او به آفريقاي شمالي به اتفاق رفيقش راشد داستاني جالب است و در خور دقت و تأمل مي باشد. اين قضيه نشان دهنده نوع توجه دقيقي است که در زير پرده ، ملتها نسبت به زعماي شيعه و پيشوايان آنان ابراز مي داشتند. داستان معاضدت با ادريس نشان مي دهد که هرگاه ملتي مي توانست از آراء خود رسما دفاع کند، هيچگونه ترديدي نداشت که بايد در کنار شيعيان بايستد .
از اين بالاتر، نقشه و برنامه اي که پيشوايان و امامان شيعه ترسيم مي کردند و راهي که شيعيان مي پيمودند، خصوصا در زمان حضرت صادق (عليه السلام )اين بود که عده اي از رجال شيعه را مي ساختند و آنها را براي فعاليت هاي اجتماعي آماده مي کردند تا در زندگي اجتماعي براي اهداف تشيع بفرستند .
اينان موفق مي شدند مهمترين مناصب حکومتي را به دست بياورند. اين شيعيان در دستگاه هاي حکومتهاي جور پناهگاه مظلومان و حامي مستضعفان مي شدند. نقشي که ائمه در اين زمينه داشتند برکات زيادي براي امت اسلامي داشت. به اين ترتيب مي توانيم صريحا به شما بگوئيم که هنوز آنچنانکه بايد روي پيشوايان و امامان شيعه تحقيق به عمل نيامده و نقش امامان در نجات دادن ملتهاي اسلامي از زير يوغ حکومتها حتي براي خود شيعيان همچنان مجهول مانده است.
امتياز نجات ادريس از دستگاههاي حکومتي و رساندن خود را سالم به شمال آفريقا نشان دهنده يک نوع حرکات دقيق ملت به پشتيباني و حمايت از تشيع است. به ويژه نشان دهنده آن عده از مردان مبارزي است که پيشوايان تشيع آنها را ساخته و آنان را در مصاف حيات اجتماعي فرستاده اند . ادريس وقتي به مصر رسيد، پرده از کارش در مصر برداشته شد. در اينجا مورخان اختلاف دارند. بعضي از آنها مي گويند او خودش نزد رجال حکومت مصر پرده از رازش بر گرفت و بعضي ديگر از مورخان مي گويند اين خود دستگاههاي حکومت مصر بودند که توانستند از کار خروج ادريس پرده بردارند. در کار کشف و معرفي ادريس در مصر به هر کدام از اين دو نظر بگرائيم جاي ترديد نيست از نظر تاريخ که اين خود مصر و رجال حکومت آن بودند که برنامه او را براي اين حرکت تنظيم کردند و براي رسيدن او و رفيقش راشد از مصر به شمال افريقا راهنمائي به عمل آوردند. او به شهر وليلي در شمال آفريقا آنجا که امروز در کشور مغرب به همين نام معروف است رسيد. او به جائي رسيد که به اندازه اي از حوزه حکومت دور شده بود که رجال حکومت اسلامي ديگر نمي توانستند او را از آنجا باز گردانند. در آنجا خود را رسما آشکار ساخت. در اين جا است که عقل انسان مدهوش مي شود و از استقبال و خوشآمد عجيب ملت و زعماي ملت از اين ميهمان نوازي شيعي از کسي که تا اقصي نقاط نزد آنها آمده است تعجب مي کند . همه نسبتا از او استقبال کردند. اطراف او را گرفتند و کليله قبائل به او خوش آمد گفتند . ادريس در آنجا حکومت ادريسيان را اعلام کرد يا بهتر بگويم اولين حکومت اسلامي شيعي را رسما اعلام کرد. خوشآمدي که ادريس از مردم دريافت کرد و پيروزي سريعي که به دست آورد با بهترين زبان نشان دهنده و گوياي يک نوع تبادل عواطفي است که در قلب مردم از رهبران شيعي وجود داشت و نشانه يک احترام زير پرده و سرکوب شده اي بود که در دل مردم از شيعه موجود بود. من در اين وقت کوتاه، نمي توانم براي شما تفصيل بدهم و کارهاي مهمي را که دولت ادريسيان در شمال افريقا انجام داد تشريح کنم. من اقدامات مهم حکومت اسلامي ادريسيان را به اين شرح براي شما کوتاه مي کنم:
کار طوري بود که امويان و عباسيان نتوانستند اسلام را از ناحيه خود به قلوب مردم در آنجا وارد کنند، زيرا حکام اموي و عباسي دورترين مردم بودند از روح مردم و واقع اسلامي ، از اين رو کساني که در افريقا مسلمان مي شدند پيوسته در نهضت ها و جنبش ها و قيامهائي عليه حکام ظالم شرکت مي جستند .
اما مردم عادي به هيچ وجه مسلمان نشده بودند. ولي ادريس که نواده پيغمبر (صلي الله عليه و آله و سلم )و اميرالمومنين و نماينده کامل آنها و مجسمه اي از خصوصيات پيغمبر و علي بود به محض رسيدن به آنجا، هنوز مردم آفريقا را به اسلام دعوت نکرده بود و حکم صحيح اسلامي صادر نکرده بود ، که خيلي زود مردم به اسلام توجه پيدا کردند و اطراف او را گرفتند و از او حمايت کردند و لشگريان و قهرمانان ميدانش شدند و از او سخت دفاع کردند . به اين ترتيب بايد گفت اولين اقدام اساسي که دولت ادريسيان به آن دست زده گسترش و همگاني کردن اسلام در شمال افريقا بود .
آن گاه نوبت به نهضت علمي و فکري و فرهنگي آنها مي رسد. نهضت علمي و فکري از شهر (فاس ) پايتخت ادريسيان آغاز مي شد و از آن جا به همه شهرها و سرزمين هاي آفريقا منتشر شد.
من در اينجا مي خواهم يکي از حقايق تاريخ را صريحا بيان بکنم. مورخاني که بر اين حقيقت اعتراف ندارند، يا از روي عمد است يا واقعا آن را نمي دانند. آن حقيقت اين است که : همه حکومت هاي شيعي که در تاريخ ثبت شده دو خصوصيت بزرگ همراه داشته است. اين دو چيز بزرگ را همه دولت هاي غير شيعي نداشته اند و از امتيازات دولت هاي شيعي بايد شمرد . اين دو چيز عبارت است از :
1- آزادي فکري به مردم دادن .
2- نگهداري و پرورش دانش ، انديشه ، شعر و ادب مانند پدري که فرزندش را مي پرورد .
نهضت هاي علمي ادبي و فکري در سايه دول شيعي بر پا شده است کليه اين نهضت ها در عهد ادريسيان ، فاطميان ، حمدانيان ، بويهيان ، مرداسيان ، مزيديان و بني عمار بوده است. اين نهضت هاي فکري در ادوار اين دولت ها و حکومت ها چيزي نيست که بتوان در اينجا تفصيل داد، ولي در خلال بحثهاي آينده برخي از مطالب آنان را متذکر مي شويم . شريف ادريسي - يکي از فرزندان همين ادريسيان است .
او صاحب کتاب « نزهه المشتاق في اختراق الافاق » و صاحب اولين جغرافياي جهان است و کتاب نزهه المشتاق شرح اولين نقشه است. من متأسفم که در اين وقت کم نمي توانم به تفصيل درباره شريف ادريسي سخن بگويم و بيش از اين ممکن نيست درباره شريف ادريسي و ساير ادريسيان به طور کلي بحث کنم. در حقيقت سخنراني درباره شريف ادريسي بيش از يک جلسه وقت احتياج دارد. براي اينکه در نشان دادن تاريخ امانت کامل را رعايت کرده باشيم بايد در اينجا بگوييم که حکومت و حرکت ادريسيان يک حرکت صددرصد عربي خالص نبود. اين دولت مخلوطي از عربها و بربرها بود . زيرا نژاد بربر در مغرب در حقيقت قسمتهائي از پيکر جامعه ي آنها را تشکيل مي داد.
و در آغاز امر، بربرها بودند که بنياد حرکت ادريسيان را نهادند. ولي ما مي توانيم دولت ادريسيان را يک دولت عربي بگوئيم زيرا رهبري حرکت ادريسيان وسيله اعراب صورت مي گرفت. گذشته از اين اعراب شرکت فعالي با بربرها در مغرب داشتند ، و علاوه بر اين عربهاي اندلس که زير نفوذ حکومت امويان بودند هم به سوي آنها کشيده شدند. درباره تعداد عربهاي اندلس مورخان نوشته اند تنها از شهر قرطبه، عده اعرابي که به ادريسيان در شهر فاس پيوست 8000 خانواده بودند و به اين ترتيب مي فهميم که مردم چگونه از دربار حکومت امويان در اندلس خود را بيرون کشيده به سوي دولت عربي شيعي رو مي آوردند و بدان پناهنده مي شدند .
دومين دولت شيعي عربي ، دولت فاطميان است. اين فقط بزرگترين دولت شيعي نبود بلکه در حقيقت بايد گفت بزرگترين حکومت اسلامي بوده است. اگر ميزان عظمت و بزرگي در نگهداري و حفظ علم و ادب و گسترش فرهنگ اسلامي به همه جا باشد، اين کشور بزرگترين کشورهاي اسلامي است و نيز مقياس عظمت اگر زير نظر گرفتن و تربيت کردن مسائل فکري و عقيدتي و تحريص علما و دانشمندان و شعرا و ادبا به کار خودشان باشد و هدف يک دولت بزرگ اين باشد که اين عده از دانشمندان و نويسندگان و ادبا را از کارهاي روزانه آزاد سازد و فرصت و مجال به آنها بدهد که دنبال زندگي روزمره نروند و وقتشان را به کارهاي علمي بپردازند و کاري به کار مسائل زندگي نداشته باشند و اگر ميزان عظمت يک حکومت اين باشد که در آن به آزادي اديان و مذاهب توجه شود و آنها را تحت فشار نگذارد و تنها با آنها به نحو شايسته به بحث بپردازند، اگر ميزان چنين باشد، بايد گفت دولت فاطميان بزرگترين دولتي است که جهان اسلام در تاريخ خود تا کنون ديده است و اصولا بايد گفت تنها دولتي که در اين کار موفق شده است دولت فاطميان بوده است . باز از نظر تنگي وقت متأسفم که اجازه ندارم همه آنچه را مي خواهيم درباره اين حکومت براي شما بگويم.
بيان شخصيت يکي از مردان اين حکومت مانند شخصيت «المعز لدين الله » خود تنها چندين جلسه سخنراني احتياج دارد. آنچه مي توانيم در اين جلسه بگوييم فقط بعضي از نمودهاي اين دولت است .
اولين دولتي که در جهان اسلام علم و دانش را زير نظر گرفت دولت فاطمي بود. مقصود از پيگيري و حفاظت از علم اين است که براي کار نشر علم نقشه ها طرح کرد و برنامه ها به وجود آورد و بودجه حکومت را در اين راهها مصرف کرد. به زبان امروز مي توانيم بگوئيم آنها نقشه اي براي سياست آموزش عمومي طرح کردند. اين تعليمات عمومي مبتني بر به وجود آوردن يک دانشگاه بزرگ بود ، آنگاه آزاد گذاشتن دانشمندان که فقط فرصت هاي خود را به علم بپردازند . به طوري که گرفتاريهاي زندگي، آنان را از کار پرداختن به علم منصرف نسازد و مسئله احتياج و نياز به معيشت آنان را از گسترش بحث و تحقيق باز ندارد. فاطميان هزينه زندگي دانشمندان را آنچنان پيش بيني کردند که آنها به کلي از فکر معيشت آسوده باشند. قبل از حرکت فاطميان اصولا حکومت با کارهاي علمي هيچ گونه ارتباطي نداشت. کساني از دانشمندان که پديد آمده بودند تنها در اثر کوششهاي شخصي خود شاخص شدند و نبوغ کردند. من در اين سخن هيچکدام از دول اسلامي را استثناء نمي کنم . بعد از وفاق پيغمبر (صلي الله عليه و آله و سلم )و بر پا شدن حکومت خلفا تنها کسي که باب علم را بر روي مردم گشود اميرالمومنين علي بن ابي طالب (عليه السلام )بود. او از ميان خانه خود و از ميان مسجد مسلمانان، مدرسه بزرگ اسلام را بر پا ساخت ، ولي از ميان کساني که نيرو و مال در اختيار داشتند ما هيچ نشنيده ايم که کسي براي امور و مسائل علمي خدمتي کرده باشد.
از مدرسه علي ابن ابي طالب (عليه السلام )فارغ التحصيلاني بيرون آمدند که مشهورترين آنها عبدالله بن عباس را مي توان نام برد.
حکومت امويان نه تنها در کار علم هيچگونه انديشه اي نداشت بلکه تنها انديشه اش کوبيدن دانشمندان و پراکندن و متفرق ساختن آنها بود . در حقيقت آنها که علم را نگهداشتند و مثل فرزند خود از آن پذيرايي کردند و از نسلي به نسل ديگر منتقل ساختند ، پيشوايان شيعه بودند . جاي تأسف است که نسلهاي ما معمولا آنچه از علي بن الحسين زين العابدين مي دانند محدود است به چيزهايي خيلي سطحي و داستانهاي افسانه اي است. در صورتي که براي حضرت زين العابدين اين امتياز هست که او فکر اصيل اسلامي را مجددا پايه گذاري کرد و دانشمنداني را تربيت نمود . هر گاه حضرت زين العابدين نبود امويان براي مقاصد شوم خود که در جهل و ناداني نگاه داشتن امت اسلامي بود تا آخرين حد موفقيت نصيب آنها مي شد.
تمدن اسلامي امروز موجوديت خود را مديون خدمات زين العابدين علي بن الحسين مي داند. هم اکنون جاي تفصيل اين سخن نيست .
دولت اسلامي فاطميان اولين دولتي بود که کار علم و دانش را زير نظر گرفت و براي علم و دانش نقشه و برنامه اي طرح کرد . آنها قبل از اينکه به کاخ هاي خود بپردازند دانشگاه براي مسلمانان درست کردند. دولت فاطميان به اين ترتيب اولين دانشگاه بزرگ اسلامي را به نام جامع الازهر در جهان اسلام بر پا داش . اين مهم نيست که فقط دانشگاه الازهر را فاطميان بسازند ولکن مسئله مهم نوع متد و روش برنامه هاي درسي است که در آن اجرا مي شود . با اينکه دولت شيعي و دانشگاهش نيز شيعي بود، ولي فاطميان براي اولين و آخرين بار در تاريخ اسلام اجازه دادند که کليه اصحاب مذاهب اسلامي در جامع الازهر درسهاي خود را هر کدام بر طبق مذهب خود القاء کنند. و براي هر کدام از مذاهب مدرسي تعيين کردند که براي اهل آن مذهب در جامع الازهر درس بدهد. عده دانشجويان هر مذهب با ميزان بسط و گسترش آن مذهب در مصر و سرزمينهاي مجاور آن تناسب مستقيم داشت. ما از تعداد حلقه هاي درسي که طلاب و دانشجويان هر مذهب تشکيل مي دادند مي توانيم بفهميم که آن مذهب چقدر در مصر و بلاد ديگر گسترش پيدا کرده است. مالکيان پانزده حلقه درس داشتند، شافعيان نيز حلقه هاي درسشان به همين نسبت بود ولي حنيفيان فقط سه حلقه درس داشته اند. اين آزادي مذاهب براي رشد علمي و فکري به تنهائي کاري است که اولين و آخرين با در تاريخ اسلامي مشاهده مي شود. وقني کار حکومت فاطميان به پايان رسيد و حکومت را منحل کردند اين نوع آزادي مذهبي نيز به کلي بر چيده شد، کار بزرگي که فاطميان براي اولين بار در جهان اسلام بلکه بايد گفت در همه دنيا انجام دادند. و اين کار بزرگ را دنيا نفهميده بود مگر در اين عصر و زمان ما، که همان فراخواندن دانشمندان از خارج بوده است. دانشمنداني که خارج از حوزه قدرت و نفوذ فاطميان بودند با رنج و سختي ، و تهيدستي و فقر بسر مي بردند ، زندگي آنان مصيبتي ناگوار و سخت بود. فاطميان کساني را به سوي آنها مي فرستادند و آنان را به سوي خود دعوت مي کردند و براي آنها يک زندگي عالي و خوب را تضمين مي کردند . ما به عنوان مثال برخي از نامهاي شخصيت هائي را از هر عصر به ميان مي آوريم ، زيرا نمي توانيم همه اسامي آنها را در اينجا نام ببريم .
چيز ديگري که ما را نسبت به فاطميان به شگفتي وامي دارد اين است که همه دانشمنداني که به سوي آنها فراخوانده شدند يا خود بر آنها وارد شدند و مورد اکرام آنها واقع گرديدند و همه آنها که بر آنان وارد شده و در آن محيط فارغ و آسوده به کار علم پرداختند و زندگي شان را تأمين کردند ، همه داراي مذهبي غير از مذهب فاطميان بودند . يکي از آنها عبدالسلام قزويني ، بزرگ معتزليان است که به مصر آمد و مدت چهل سال در آنجا رحل اقامت افکند و تعاليم مذهبش را براي شاگردان خود تدريس مي کرد. ديگر قاضي ابوالفضل محمد بغدادي پيشواي شافعيان است که او نيز به مصر آمد و هر چه خواست احاديث و تعاليم مذهبش را براي جزوه نويسي املاء کرد تا در سال 414 هجري زندگي را بدرود گفت. و نيز ديگري به نام ابوالفتح سلطان بن ابراهيم فلسطيني است که در سال پانصد و هيجده از دنيا رفت. و شماري ديگر ابوالحجاج ميورقي، مجلي بن جميع مخزومي، قاضي علي موصلي، و ابو محمد عبدالله سعدي مي باشند.
اينها همه در دوره هاي متفاوت بوده اند و اين چهار کس که در پايان نام برديم از کساني هستند که براي فاطميان با توجه به اينکه شافعي مذهب بودند، متصدي منصب قضاوت گرديدند. و از فقهاي مالکي که به مصر فاطميان روي آورد کساني مانند محمد بن سليمان معروف به ابوبکر نعال است که به سوي مصر آمد ، گسترش و حلقه درسش در الازهر تا حدود 17 عمود مي رسيد . در اينجا داستان فقيه مالکي مذهب عبدالوهاب بن علي را بايد نقل کرد. کسي که خطيب در تاريخ بغداد در باره او گويد : در همه مالکي مذهبان از او فقيه تر ديده نشده است. دنيا به حدي بر او تنگ گرفت که چيزي نمانده بود از گرسنگي در بغداد بميرد و جائي را براي حمايت از خود در برابر گرسنگي جز مصر فاطميان پيدا نکرد و چون به مصر آمد، مال و ثروت به او روي کرد و مأمور شد تا با خيال راحت به بحث هاي علمي و تحقيقي اش بپردازد، ولي از قضا ديري نپائيد مبتلا به فلج شد آنگاه گفت: لا اله الا الله! وقتي به زندگي رسيديم درست همان وقتي است که بايد بميريم .
ديگر عبدالجليل مخلوق ثقلي و ابوبکر طرطوسي و ديگرانند. ما کوشيديم از هر دوره تاريخي تنها يک نفر را براي نمونه ذکر کنيم تا آشکار کنيم که اين برنامه ادامه داشته و هيچ گاه قطع نشده است و جز نامهايي که بر شمرديم صدها نام ديگر وجود دارد که نمي توان آنها شمار کرد و آمار گرفت ، و جز اين تعدادي که نام برديم فاطميان تنها دولتي هستند که کتابخانه هاي بزرگ در اسلام تأسيس کردند. اين کتابخانه ها عددش به طور اعجاب آوري فزوني گرفت و تا اندازه اي در آنها کتاب گرد آمد که ما را امروز به حيرت مي اندازد. براي نمونه کافي است که کتابخانه کاخ را که تعداد ششصد و يک هزار کتاب داشت نام بريم . تنها اين کتابخانه کاخ بوده است. براي تسهيل مطالعه مراجعه کنندگان کتابهاي مادر يعني کتابهاي بزرگ مورد نياز به قدري ذخيره مي شد که تعداد آنها را مي توان به صدها نسخه رساند، در اين کتابخانه نگهداري مي شده است.
نبايد فراموش کرد که وجود اين همه کتاب در دوران طبع و نشر نبوده است. در اين دوره هر کتابي را از اول تا آخر دست نويسي مي کرده اند. اين مطالبي که گفتيم در هيچ دولتي از دولت هاي جهان اسلام نظيرش ديده نشده است مگر در دولتهاي شيعي ديگر که در وسعت قلمرو به وسعت دولت فاطميان نمي رسند ، مانند دولت عماريان.