يكي از مشكلات تهران دوگانگي اجتماع شهري است كه در تمام محورهاي زندگي رسوخ كرده است، چيزي شبيه به تقابل سنت و مدرنيته، آن هم در تمامي جوامع صنعتي ، اداري ، دانشجويي و روشنفكري موجود در شهر .
به نقل از پايگاه اطلاع رساني شهرسازي و معماري، يكي از مشكلات شهر تهران دوگانگي موجود در جامعه آن است كه در تمام محورهاي زندگي آن رسوخ كرده است، سنت و مدرنيته؛ اين دو گانگي در جوامع مختلف مثل جامعه صنعت، جامعه بازار، جامعه خدمات و اداري، جامعه كسب، جامعه دانشجو، جامعه روشنفكر، تحصيلكرده و متخصص، جامعه ارتشي و به طور كلي در همه جا به چشم مي خورد.
«سيروس باور»، عضو هيات امنا انجمن مفاخر معماري ايران، در اين باره مي گويد: « در جامعه كنوني نوعي ناپايداري در همه جريان هاي زندگي به چشم مي خورد. اين ناپايداري ها بر تفكر ما تاثير فراوان گذاشته است، ولي تفكر كنوني انديشمندان در برابر اين فرآيند ناپايداري در موضع دفاعي قرار گرفته است.»
وي در ادامه همين مطلب مي گويد: «ناپايداري هميشه به طرف نابودي پيش مي رود و اين ضعف عمومي انديشه، ما را ناتوان و درمانده كرده و لازم است كه در آستانه تجديد نظر در تمام نظريه هاي گذشته قرار گيريم و در نهايت بتوانيم چيزي را جانشين اين وضع ناپايدار و چندگانگي ها كنيم و اين شايد به اين خاطر است كه بيشتر فكر مي كنيم و عمل نمي كنيم. همين وضع است كه آن را حالت دموكراتيك تلقي كرده ايم. اين وضع موجود در اين شهر ديگر چاره ساز نيست و به درد نمي خورد.»
باور در همين حال مي گويد: «به نام دموكراسي كارها را به دست مردم رها كرديم، مسافركشي و ساختمان سازي در اينجا داراي يك مفهوم است. ما ديگر امكان دخالت دادن مسائل اجتماعي، فني، فن آوري، ضوابط و معيارهاي گوناگون را در طرحهاي معماري و شهرسازي و ترافيك، نداريم.»
بنابر آنچه كه گفته شد، تمام آن چيزي را كه مي توان جست و جو كرد يك بينش «جايگزين» است كه وضع ناپايدار را در مسيري پايدار هدايت كند. فقط در اين صورت است كه انديشمندان و روشنفكران، فضايي براي عرضه مطالعات و تحقيقات و نظريه هاي خود پيدا مي كنند.
باور در همين راستا تاكيد مي كند كه ما بايد به اين بازار مكاره كه مانند ويروس در حرفه معماري و شهرسازي رسوخ پيدا كرده است نقطه پاياني بگذاريم، بنابراين لازم است، ثابت كنيم كه آغازي ديگر وجود دارد، آنگاه مي توانيم حق انتخابي مثبت درباره «پايان» داشته باشيم.
وي ادامه مي دهد: «امروز آنچه بيشتر لازم است فكر ما را متوجه خود كند، انديشيدن به جهان مدرن است، اين جهان مدرن ما را وادار به تفكر و تامل درباره مساله پيشرفت مي كند. توسعه پايدار با تعريف هاي مشابه براي شهري مانند تهران، صحبتي است «سورئاليستي». يعني هيچ وقت به عمل نمي رسد. درست مثل منحني كشش آهن است كه به مرحله گيستختگي مي رسد، بازگشتي به جايگاه نخست ندارد، مي رود تا گسيخته شود. از اين رو بايد قبل از گسيختگي، فكري براي اين شهر چند منظوره كنيم.»
دهه 30 را به خاطر بياوريم؛ هنگامي كه بخش خصوصي مشغول هموار كردن تپه هاي كوتاه تر جنوب تپه امانيه بود، (يعني به طور تقريبي در منطقه بولوار ناهيد و ساير بولوارهاي جنوب و شمال آن در محدوده بين خيابان ولي عصر و آفريقا) اين فكر وجود داشت كه شهرداري از گسترش شهر تهران به سمت شميرانات جلوگيري كرده و كمربند سبزي از چمنزار و جويبار و درخت ها بين تهران و شميرانات به وجود آورده تا محوطه اي براي تنفس شهر و فضاي تفريحي براي گذران اوقات فراغت شهروندان باقي بماند، ولي چنين ايده اي هرگز به عمل نرسيده و گسترش شهر به طرف شمال، اين فضاي خالي را هم از ساختمان سازي پر كرد و تهران را به شميرانات و شميران را تا جاي كه امكان داشت به رشته كوههاي توچال آنچنان چسباند كه جايي براي تنفس شهر باقي نگذاشت.
به گفته اين كارشناس، امروز كار ما، ديگر تشخيص علايم بيماري شهري نيست، بلكه تفكري عمومي تر در مقياسي وسيع است. به نظر مي رسد، هر عملي كه روي اين شهر (كه بدون برنامه گسترش يافته است) انجام گيرد، گره زدن رشته گيسخته عناصر مختلف آن با همان شيوه و تفكر قديم است.
اين عضو هيات امنا انجمن مفاخر تاكيد مي كند كه ساماندهي يك شهر از ديد فيزيكي، همان شيوه تفكر قديم است؛ ساماندهي خيابان ها و خياباني را به طراحي شهري كشاندن، اما در مرحله نخست بايد فكري به حال اين هياهو، اين نابساماني، اين آلودگي و اين شلوغي كرد، چون «چگونه زيستن» پرسشي اخلاقي است كه مي تواند بنياد هستي ما را دگرگون كند.
وي در ادامه مي افزايد: «به هر حال زندگي، فضا و مكان مي خواهد، زندگي انسان درآشفتگي و ناموزوني نمي تواند زندگي اي باشد كه بر اساس فلسفه اي علمي يا اخلاقي پايه گذاري شده است. بنابراين بايد در جست و جوي فلسفه اي براي زمان خود باشيم و همچنين يافتن جا و فضايي براي پياده كردن فلسفه جديد براي رسيدن به يك زندگي سالم. انديشيدن به زندگي به انسان توانايي مي دهد؛ توانايي لذت بردن »
هر شهري داراي محدوده اي معين براي جمعيتي معين است. در اين محدوده معين، تقسيم بندي هاي مشخصي داريم كه جمعيت آنها هم در رابطه با نوع عملكرد آنها روي طرح جامع مشخص شده است.
باور مي گويد: «حال اگر تمام اين معيارها، قوانين، ضوابط، راه حلها، دسترسي ها و آن چه كه از قبل طرح ريزي و محاسبه شده است به هم ريخته و از هم گسيخته شود و به همين ترتيب جامعه هم ناهمگن شود؛ از جامعه روستايي، جامعه صنعتي، دانشگاهي، سنتي، روشنفكري تا جامعه اداري، فرهنگي و جز آن، در يك جا و مكان دور هم جمع و در هم ادغام شوند، هيچ انتظاري براي ساماندهي و آرايش معنوي و فيزيكي آن نمي توان داشت. جز اينكه بعضي از بخش هاي مشخص كه داراي هدفي معين هستند را از ساير بخشها جدا كرد و در مكاني ديگر فضايي جديد و تازه و خالص را به آنها عرضه كرد تا به تقاضاهاي مختلف و متعدد، جواب هاي بهتري را بدهد.»
باور در خاتمه گفته هاي خود ضمن پيشنهاد انتخاب شهري به عنوان پايتخت فرهنگي ايران، مي گويد: «اين رويكرد با تمام مشكلاتش مي تواند به بسياري از سوال ها و نيازهاي امروز و فردا جامعه شهري پاسخ دهد،كه اين همتي بالا و عزمي راسخ را مي طلبد.»
به نقل از http://www.persiangeo.com//
© کپي رايت توسط .:مقاله نت.: بزرگترين بانك مقالات دانشجويي کليه حقوق مادي و معنوي مربوط و متعلق به اين سايت و گردآورندگان و نويسندگان مقالات است.)
برداشت مقالات فقط با ذکر منبع امکان پذير است.