برگرفته از سلسله سخنرانيهاي حضرت آيتالله مصباح يزدي
كساني كه مثل منافقين عبادت را تنها به خاطر نتايج دنيوي آن انجام ميدهند، تا با آنان همانند يك مسلمان رفتار شود، احكام مسلمانان را داشته باشند، جان و مالشان محفوظ بماند، از مسلمانان ارث ببرند، بتوانند با مسلمانان ازدواج كنند و با مسجد در ارتباط باشند، عبادت چنين افرادي با اين انگيزه، باطل است. چنين افرادي اگر ميدانستند جان و مالشان محفوظ است، هيچگاه نماز نميخواندند. اين افراد كارهايي كه انجام ميدهند، يا به خاطر به دست آوردن سود، يا به انگيزهي دورشدن از ضرر است.
اگر كسي نماز ميخواند، واقعا هم به انگيزهي پرستش و احترام خداوند اين كار را انجام ميدهد، ولي هدف اصلي او اين است كه با اين نماز به يك نفع دنيوي برسد، چنين عبادتي باطل است. اگر كسي با تجربهي شخصي يا از گفتار ديگران به اين باور رسيده است كه خداوند به كساني كه نماز ميخوانند، روزي فراوان ميدهد، يا آنان را از بلاها نگاه ميدارد و اين انگيزه باعث روي آوردن او به عبادت ميشود، گرچه ممكن است اين عبادت را در خلوت، جايي كه هيچ كس او را نبيند انجام دهد و قصدش هم كرنش كردن در پيشگاه الهي باشد، اما محرك اصلي تنها يك نفع دنيايي است. چنين عبادتي با اين انگيزه، باطل است.
گاهي انگيزهي فرد از عبادت، رسيدن به نفع اخروي است. اين انگيزه خود به دو نوع تقسيم ميشود:
گاهي ترس از عذاب، عامل روي آوردن به عبادت ميشود. از آنجا كه شخص ميداند خدا بينمازها را به جهنم ميبرد، نماز ميخواند، به گونهاي كه اگر خداوند جهنم را درست نكرده بود، نماز نميخواند. آيا چنين عبادتي درست است؟
گاهي شخص به اميد رفتن به بهشت و برخورداري از نعمتهاي غير قابل وصف آن، عبادت ميكند. اگر عبادت نكند از آن نعمتها محروم ميشود. آيا انجام عبادت به اين انگيزه درست است؟ آيا اين عبادت را ميتوان عبادتي خالصانه دانست؟ مؤمنيني كه معرفتشان ضعيف است، اگر انگيزههايي براي دريافت پاداشي از خدا يا محفوظ ماندن از عذاب و غضب خدا انجام دهند، نمازشان قبول است و خدا هم به وعدهاي كه داده است، عمل خواهد كرد، اما اين عبادت با عبادت اولياي خدا كه به نعمتهاي دنيا و نعمتهاي آخرت توجهي ندارند،بسيار متفاوت است.
پيشوايان دين، عبادت عبادت كنندگان را به سه دسته تقسيم نمودهاند:
اين عده همانند بردهاي كه از چوب اربابش ميترسد و تن به كار ميدهد، از ترس جهنم و عذاب خداوند عبادت ميكنند. البته اين كه انسان برده باشد، بهتر از اين است كه طاغي باشد، ولي اين مرحله در مقايسه با عبادت احرار در سطح پاييني است.
گروهي نيز به انگيزهي داد و ستد و دستيابي به ثواب، عبادت ميكنند و همانند بازاريان اهل معامله هستند. يعني چيزي ميدهند و چيزي ميگيرند و هدفشان به دست آوردن سود بيشتر است. چنين افرادي به نماز، روزه، حج و...رو ميآورند، چون ميدانند در مقابل اين كارها صدها برابر پاداش دريافت ميكنند. چه سودايي بالاتر از اين؟
اگر انگيزهي عبادت بندگان ترس از عذاب، يا اميد به ثواب و بهشت باشد، افزون بر اين كه ناروا نيست، مورد تأييد قرآن نيز هست. قرآن براي تشويق مردم به كار خير ميفرمايد:
بياييد با خداوند تجارت كنيد.(قل هل ادلّكم علي تجارةٍ تنجيكم من عذاب اليم تؤمنون بالله و رسوله) اما روشن است كه اين انگيزه براي كساني مطلوب است كه ايمان و شناخت ضعيفي دارند.
شايد شنيده يا خواندهايد كه برخي از روشنفكران گفتهاند: ما به خاطر جهنم و بهشت عبادت نميكنيم، زيرا عبادت با انگيزه، برگرفته از اخلاق سودگرايانه است!!
علت اين كه اين افراد براي بهشت و جهنم عبادت نميكنند، براي اين است كه اعتقادي به بهشت و جهنم ندارند. اين هنر نيست كه انسان چون از خدا نميترسد و اعتقادي به خدا ندارد، خدا را عبادت نميكند. زماني عبادت ارزش دارد كه فرد بداند بهشت و جهنمي هست، اما تلاش ميكند به انگيزهي بالاتري دست پيدا كند.
اينها كساني هستند كه از ترس عذاب و طمع به بهشت آزادند، يعني حاضرند سختيها و عذابهاي آخرت را هم اگر خدا راضي باشد، تحمل كنند. امام سجاد( عليهالسلام ) در يكي از دعاهاي صحيفه ميفرمايند: «اگر من در اين دنيا هفتاد بار با سختترين شكنجههاي ممكن كشته شوم، اما تو راضي باشي، من اين را دوست دارم.» البته بر زبان آوردن اين سخن آسان است ولي پايبندي به آن از توان هر كسي ساخته نيست.
امام علي( عليهالسلام ) نيز در مناجات خود با خداوند متعال، در دعاي كميل ميفرمايند:
«وهبني يا الهي وسيدي و مولاي و ربّي صبرتُ علي عذابك فكيف اصبر علي فراقك»
خدايا گيرم كه بر عذابهاي دنيا بتوانم صبر كنم، عذاب آخرت قابل مقايسه با اين نوع عذابها نيست. يك لحظهاش از يك عمر عذاب دنيا سختتر است. فرض كه آن را نيز بتوانم تحمل كنم، دوري و فراق تو را نميتوانم تحمل كنم. ما كه متأسفانه معناي فراق و وصال را نميتوانيم درك نميكنيم.
اين نوع عبادت داراي مراتبي است و خود اين مراتب نيز يكسان نيست. امام صادق( عليهالسلام ) فرمود: «من به خاطر شكر نعمتهاي خداوند، او را عبادت ميكنم.» يعني اگر درِ جهنم بسته شود و بهشتي هم در كار نباشد، من به خاطر حقشناسي و شكر نعمتهاي خدا، عبادت را ترك نميكنم. اگر اين حالت در انسان قوي باشد، باعث ميشود كه انسان بتواند، از خيلي نعمتهاي بهشتي هم چشم پوشي كند. چنين افرادي همهي سختيها را به جان ميخرند و تنها چيزي كه آنان را خوشحال ميكند، اين است كه احساس كنند، محبوبشان از اين عمل خشنود است. اگر چنين چيزي را چشيديم، آن وقت ميفهميم اميرالمؤمنين چه دردي داشت كه ميگفت: اگر عذابهاي جهنم را هم تحمل كنم، بر فراق تو نميتوانم شكيبا باشم.
تعبير ديگري از اميرالمؤمنين( عليهالسلام ) است كه در مقام مناجات عرض ميكند:«الهي ما عبدتك خوفا من نارك و لاطمعا في جنتك ولكني وجدتك اهلاً للعبادة فعبدتك» من به خاطر ترس از عذاب عبادت نكردم، براي اميد به ثواب هم عبادت نكردم، بلكه تو را اهل عبادت يافتم و پرستيدم. تو را نپرستم، چه كسي را بپرستم؟ به تودل نبندم، به چه كسي دل ببندم؟ اينها مفاهيمي است كه متناسب با فهم مخاطبين گفته شده است.