مدارس دینی پاکستان و تشدید فرقه‏ گرایی

نسخه متنی
نمايش فراداده

مدارس ديني پاكستان و تشديد فرقه‏گرايي

در حال حاضر حدود ده هزار مدرسه‏ي ديني در سرتاسر پاكستان وجود دارد كه گفته مي‏شود و احساسات فرقه‏گرايي را در ميان طلاب خويش قوت مي‏بخشند. اين مراكز ـ به ظاهر يادگيري ـ هم‏چنين به عنوان مكاني كه توسط اعضاي احزاب مذهبي جهت جذب نيروي جوان براي جهاد در افغانستان و ساير كشورها به كار گرفته مي‏شوند، شناخته مي‏شوند.

بر خلاف اين ديدگاه كه مدارس ديني يك فرهنگِ آموزشي بومي كهنه را ارايه مي‏دهد، نظامِ كنوني مدارسِ ديني غير مستقيم، ارايه‏اي بوروكراتيك است كه اين سيستم و نظام در نتيجه‏ي سياست‏هاي ژنرال ضياء الحق تكامل يافته است. اين امر تحت يازده سال ديكتاتوري وي اتفاق افتاد كه ژنرال ضياءالحق خود تشويق‏كننده اين مسئله بوده است. اسلام در طول تأسيس نظام ناظم صلات (Nazim_e_salat)نهادينه شد. حتي اسلام‏آباد در طول دهه‏ي 80 مدارك كافي در دست داشت كه بسياري از مدارس ديني در شعله‏ور ساختن آتش نفرت‏ها و كينه‏هاي فرقه‏اي و تعصب‏آميز نقش داشته‏اند. اين اطلاعات توسط بسياري از گزارش‏هاي معتبر و مطمئن ـ كه در ناحيه‏ي پنجاب مهيا شد ـ گردآوري شده بود. براي مثال گزارش جمع‏آوري شده توسط باهاوالپور (Bahawalpur)معاون كيسر نشان‏دهنده اين مطلب بود كه در حدود 40 درصد از چهارصد و يك مدارس ديني، از يكي و يا گروه ديگري از فرقه‏گراها حمايت و پشتيباني مي‏كنند. شايد جاه‏طلبي‏هاي ژنرال ضياءالحق سلسله مراتبي را ايجاد كرد تا تداوم حكومت او را در كشور حمايت و پشتيباني كند و يا به او كمك كند تا در برابر ساير نيروهاي سياسي دشمن و مخالف با او مقابله كند.

ايجاد و خلق نيروهاي سياسي جايگزين (آلترناتيو)، استراتژي مورد علاقه‏ي اتخاذ شده توسط رژيم‏هاي ديكتاتوري مي‏باشد. استفاده از دين و مذهب به عنوان يك ابزار جهت تأمين حمايت بازرگانان و تجّار طبقه‏ي پايين و طبقه‏ي متوسط جامعه به شمار مي‏رود.

علاوه بر اين، القاء و آموختن شور و اشتياق مذهبي، لزوما به عنوان اهداف سياست خارجي اين كشور تلقي مي‏شد. جنگ در افغانستان و بعد هم در كشمير نيازمند مشاركت و همكاري ميان ارتش و احزاب نظامي بود. قاضي حسين احمد رهبر جماعت اسلامي پاكستان ادعا كرده بود كه او و حزب وي، توجهات ارتش پاكستان در خصوص افغانستان را ترسيم كرده بود. البته حزب جماعت اسلامي در نيرو دادن به جنگاوران افغانستان، مهم و حياتي بود و در آماده كردن نيروي جنگ‏جويان مذهبي در داخل پاكستان نيز سهم به سزايي داشت.

نظام مدرسه‏ها نقش قطعي‏اي در گنجاندن شور و اشتياق ديني در طبقه‏ي خاصي از جوانان ايفا كرده است، از اين رو اين مدارس نقش خاصي را ايفا مي‏كنند. علاوه بر اين، از دهه‏ي 1980 اين سيستم توسط مكاتب فكري ديني متعددي به منظور تبليغ ايده‏آل‏هاي آن‏ها كه اغلب با يكديگر متفاوت بوده‏اند مورد استفاده قرار گرفت. مهم‏ترين نكته‏اي كه درباره سيستم اين مدارس (نظام اين مدارس) قابل ذكر مي‏باشد اين است كه آن‏ها هرگز به عنوان بخشي از نظام آموزشي كشور نبوده‏اند. البته كمبود شديد منابع و سوء مديريت تأمين بودجه براي بخش آموزشي مدارس غير ديني ـ به ويژه در مناطق روستايي كم و بيش ـ اختلالي آشكار در توليد نتايج مثبت به وجود مي‏آورند.

واقعيت‏ها اين است كه كيفيت آموزشي، چنان در سطح پاييني قرار دارد كه اكثر مردم، فرستادن كودكان خويش را به مدارس مفيد ارزيابي نمي‏نمايند. از يك سو، سيستم برگزيده‏اي در نظام مدارس خصوصي و در مناطق شهرنشين ارايه مي‏شد و از سوي ديگر مدارس دولتي در مناطق روستايي نتوانسته بود شاگرداني تربيت كند كه شرايط لازم براي ورود به كالج‏ها، يا دانشگاه‏ها را پيدا كنند.

آنچه بايد در مورد مدارس ديني ذكر كرد اين است كه، نظام كنوني مدارس ديني بيشتر مظهري از نارضايتي و ناخشنودي هستند تا راهي به سوي فرصت‏هاي درخشان‏تر. دولت نيز هرگز برنامه‏هاي محسوسي براي برآورد كردن نظام آموزشي عرضه نكرده و يا دست به كاري نزده تا شكاف ميان داشتن‏ها و نداشتن‏ها را برطرف كند. نظام آموزشي رسمي نيز در به وجود آوردن افراد ماهري كه بتوانند نفعي براي جامعه داشته باشند، شكست خورده هستند. حتي اگر رژيم كنوني نيز تمامي بودجه‏هاي اختصاص يافته به اين مدرسه‏ها را متوقف كند و يا به طور كلي اين گونه مدارس را قدغن نمايد، ممكن است جامعه محلّي منابع آن را اداره كند كه منجر به حفظ اين گونه مؤسسات خواهد شد. البته مشكل‏ها بدون ارزيابي كامل اين مقوله‏ها و در نظر گرفتن چارچوب كاملي از سياست‏هاي پيشنهادي در اين مورد، حل نخواهد شد.

سمت و جهت سياست آموزشي چيست؟ چگونه يك شخص مي‏تواند شكاف ميان مؤسسات برگزيده و مؤسسات دولتي را پر كند؟ چه نوع شكافي ميان نظام آموزش مناطق شهرنشين و مناطق روستايي وجود دارد؟ چه نوع نظام آموزشي براي اجرا مورد نياز است؟ اين‏ها برخي از پرسش‏هاي مهمي است كه مي‏بايست در يك چارچوب سياست آموزشي پويا به آن پاسخ گفت.

اگر نظام آموزشي به طور كلي مورد اصلاح واقع شود مدرسه‏هاي ديني مي‏توانند به حيات خويش ادامه دهند. البته براي تغيير دادن و برگرداندن منابع و ذخاير از مقوله‏ي دفاع به مقوله آموزش و ساير برنامه‏هاي توسعه‏ي اقتصادي سياسي، مقوله‏اي به نام كمبود منابع و فقدان اراده سياسي پيش روست.

آموزش 5/2 درصد از هزينه‏ي دولت مركزي را به خود اختصاص داده كه براي تغييرات ضروري كشور ناكافي نمي‏باشد. هر چند كه ادعاي فقدان كامل منابع، تصوير غلط و نادرستي است.

اگر كشور داراي اراده باشد، مي‏تواند از منابع موجود براي بهبود نظام آموزشي استفاده نمايد و يكي از راه‏هاي حمل اين بار سنگين، تقسيم آن به بخش خصوصي است. زمان آن فرا رسيده تا رهبري پاكستان بر آغاز توسعه‏ي منابع انساني خويش تفكري نمايد. درسي كه لازم است پاكستاني‏ها از شماري از كشورهاي آسياي جنوب شرقي بياموزند. از اين روست كه آن‏ها بيش از آن كه به سوي مسير توسعه‏ي اقتصادي حركت كنند و در زير بناي اقتصادي خود سرمايه‏گذاري نمايند، بر توسعه‏ي منافع انساني خود سرمايه‏گذاري و پافشاري مي‏كنند.