علم، عقل، دین

سید محمدرضا علوی سرشکی؛ مقرر: سیدعباس طباطبائی فر؛ ویراستار: سید محمدرضا حسن زاده طباطبائی

نسخه متنی -صفحه : 396/ 214
نمايش فراداده

کار نکرده بلکه به عکس آنچه ما به آن متافيزيک مي‌گوئيم در واقع نوعي فلسفه طبيعت است و براي تبيين طبيعتي است که يونانيان قديم در مقابل خود مي‌ديدند و هرکس اين طبيعت را به نحوي تبيين مي‌کرد.

فلسفه ما بعدالطبيعه ارسطو براي تبيين تحول دائمي طبيعت است.

تحول و صيرورت دائمي، مسئله اي است که ارسطو آن را به عنوان يک پديده واقعي طبيعي، لحاظ مي‌کند و لذا به دنبال توجيه آن است.

اين صيرورت، البته مبدأ مي‌خواهد و او به دنبال مبدئي براي آن است که کار به دور و تسلل نانجامد.

از اين رو، ارسطو به مبدأ لايتحرکي براي صيرورت طبيعت نياز داشت.

اين مبدأ لايتحرک همان بود که اورانوس يا عقل مي‌ناميد و در بعضي جاها، آن را تئوس ناميده است.

تئوس کلمه اي است که به خدا گفته مي‌شود ولي آن خداي اديان نيست.

در واقع خدا يا عقل، آن آخرين مهره اي است که طبيعت را تبيين مي‌کند.

اما در فلسفه اسلامي و فلسفه هاي يهودي و مسيحيت، نياز چيز ديگري است.

- اشکال کار در همين است که اصل فلسفه ارسطوئي، مجهول مانده، فلسفه ارسطوئي، همان فلسفه تجربي است.

يعني با تجربه يک نفر فيزيکدان به وجود آمده فيزيک داني به نام ارسطو که اساس کارش تجربه بوده.....».(1)

نتيجه بحث درباره قدرت مطلقه اينکه بنابر نظريه قانون تجربي عليت و لزوم

1. از نشر به دانشگاه انقلاب شماره 99-98 در گفتگو با دکتر عبدالجواد فلاطوري.