علم، عقل، دین

سید محمدرضا علوی سرشکی؛ مقرر: سیدعباس طباطبائی فر؛ ویراستار: سید محمدرضا حسن زاده طباطبائی

نسخه متنی -صفحه : 396/ 49
نمايش فراداده

پس متصور ذهن چه متخيلات باشد، چه محسوسات بالذات و چه معقول بالذات، نميتواند با نفس كه قابل است، يكي باشد.

2 - نظريه وحدت وجود «مادّه و صورت»، دومين دليل اثبات وحدت وجود خالق و مخلوق

مقدمه: قبل از آن‌كه وارد نقد و بررسي نظريه وحدت وجود، ميان ماده و صورت، شويم، ابتداء مناسب است درباره تعداد جوهرها بحثي داشته باشيم.

الف: دكارت فيلسوف فرانسوي و جان‌لاك فيلسوف انگليسي متعلق به قرن هفدهم ميلادي،

تعداد جوهر را دو مورد دانسته‌اند؛ بدين قرار:

1 - جوهر جسماني خارجي كه محسوس حواس پنجگانه ما قرار مي‌گيرد و مادي است.

2 - جوهر انديشنده دروني يا به عبارت ديگر «فاعل‌انديشه»، كه نامحسوس و غير مادي است؛ يعني روحاني است.

ب: از فلاسفه پيرو فلاسفه قديم، «شيخ اشراق»

جوهر را سه مورد مي‌داند كه بدين قرار است:

1 - جوهر جسماني كه محسوس حواس پنجگانه ما است و مادي است.

2 - جوهر انديشنده كه فاعل انديشه باشد و جوهر نامحسوس و غير مادي است؛ يعني روحاني است؛.

3 - جوهر عقل كه آن‌را نيز جوهر مي‌داند.

نقد

اين بود نظر «شيخ اشراق»؛ اما نظر تحقيق اين است كه عقل نيروي فهم براي انسان است؛ همچون غرائز كه نيروي ميل طبيعي براي فاعل انديشه هستند و