رفتار و گفتار مبلّغان ديني در متن جامعه، مبيّن تصويري از نماي دروني آنان و نشانگر شخصيّت ديني و تعالي فكري و اخلاقي ايشان است. افزون بر اينكه در تعامل و ارتباط با ديگران، با كردار سنجيده و منطقي، زمينه پيوند و نزديكي با مردم را فراهم ميسازند و خواستههاي تبليغي خود را به نحو مطلوبي پيگيري ميكنند.
در عصر حاضر سخن و عملكرد عالمان تنها به حوزه معارف و احكام اسلامي منحصر نبوده، گستره آن به عرصههايي چون: سياست، فرهنگ و اجتماع نيز كشيده شده است. همچنين سلوك سياسي، اجتماعي و فردي مبلّغان، به نوعي نمايانگر چهره دين و سيره سلف صالح ميباشد و استفاده از اين موقعيّت، ميتواند عاملي كارگشا و پويا در جهت تبليغ عملي شريعت به شمار آيد.
اين دو انگاره مهم، پيام آوران معنويت را ملزم ميسازد تا بر كردار و گفتار خود نظارت و مواظبت مستمر داشته باشند و در سلوك سياسي ـ اجتماعي، خود را از كجيها و اشتباهات پيراسته سازند.
سياست، عرصهاي بسيار گسترده و پر خطر و داراي بازيگراني متعدد و تأثير گذار است و با حوزههاي مختلف زندگي انساني، ارتباطي تنگاتنگ دارد. دقت و تأمل در اين موضوع، باعث ميشود كه مبلغان با دشواريهاي مقوله سياست آشنا شده و در دام فتنهها و مشكلات سياسي روز نيفتند و مانعي براي فعاليتهاي تبليغيشان ايجاد نشود. از اينرو، به عنوان مقدّمه، در اينجا يكي از مباحث سياسي، مورد بحث و بررسي قرار ميگيرد.
يكي از شاخههاي علم سياست، جامعهشناسي سياسي است؛ يعني بررسي ارتباط و تعامل سياست و اجتماع و پيوند اين دو با يكديگر. موضوع جامعهشناسي سياسي بررسي روابط ميان جامعه و دولت و بويژه، اثر گذاري نيروهاي اجتماعي بر عرصه سياسي است. بنابراين، جامعهشناسي سياسي، به بررسي سه حوزه پيوسته به هم، ميپردازد:
1. شناخت پيچيدگيها، شكافها و تعارضات جامعه؛
2. شناخت گروهبنديها و نيروهايي كه بر اساس خطوط آن شكافها در هر جامعه پيدا ميشود؛
3. شيوه تأثير گذاري نيروهاي اجتماعي بر زندگي سياسي.1
بر اين اساس، مبلّغان ديني ـ به عنوان يكي از نيروهاي مؤثر و تواناي اجتماع ـ بايد ضمن شناخت وظايف و كاركردهاي اجتماعي، فرهنگي و سياسي خود، با نيروها و بازيگران عرصه سياست و تعارضها و شكافهاي موجود نيز آشنا شوند و بتوانند بهترين راهكار واثر بخشترين شيوه تبليغي را انتخاب كنند.
عرصه سياست، شامل تندرويها و كندرويها، تعارضات و مناقشات، افراط و تفريط، جناح بنديهاي ناصحيح، محافظه كاري و ميانه روي و در نهايت، تشكيل گروهها و احزاب چپ، راست و ميانه است. امروزه اين شكافها و كشمكشها، لازمه زندگي سياسي انسان به شمار ميرود. ولي اين امر باعث ايجاد مشكلات و دشواريهايي چند ـ به خصوص در جوامع ديني ـ شده است.
بايد خاطر نشان كرد كه يكي از واقعيات اساسي در حيات بشري اين است كه مردم با هم زندگي ميكنند و اگر چه همه افراد از برخي جهات به يكديگر ميمانند، امّا هيچ كس از همه نظر، شبيه ديگري نيست. از اينرو، انسانها خواستههاي مختلفي دارند و براي رسيدن به آنها، از هيچ تلاش و كوششي دريغ نميورزند و گاهي به ستيزهجويي و رقابت ميافتند.
چنين ستيزه جويي و رقابتهايي اگر در مسير صحيح قرار نگيرد و مبتني بر اصول و شاخصها و نيز همسو با منافع ديني و ملّي نباشد، موجب بروز دشواريها و مشكلات و فرو رفتن در غرقاب خودخواهي و ديگر فريبي خواهد شد.2
پارهاي از آثار و پيامدهاي سوء ستيزههاي سياسي در جامعه ما عبارت است از:
1. دور ماندن از راه حق و حقيقت و دستيابي به طريق روشن؛
2. گرفتاري در دام افراط و تفريط و انحراف و اشتباه؛
3. دچار شدن در مناقشهها و ستيزشهاي طولاني و كينه جويانه (سياستزدگي) و در نتيجه فرسايش تواناييها و استعدادها؛
4. كشمكشهاي بيهوده و اختلاف برانگيز و لطمه خوردن منافع ملّي و وحدت عمومي؛
5. تضعيف بنيانهاي عقيدتي و اخلاقي مردم و هجمه به مقدّسات و ارزشهاي ديني آنان؛
6. ميدان داري افراد رياكار و متلوّن و سوء استفاده از باورهاي ديني و جامعه اسلامي.
از اينرو، بايسته است كه مبلّغان ديني با فراست و هوشياري كامل به طور منطقي با اين ستيزشها برخورد كنند و رفتاري فراگروهي و اصول گرايانه از خود نشان دهند و براساس نصوص ديني، شاخصها و اصولي را براي فعاليتهاي سياسي مشخص سازند و به دور از افراط و تفريط، حامي حقّ و حقيقت و رهرو طريق مستقيم باشند. امام علي عليهالسلام در خصوص فايده برخورداري از حسن سياست ميفرمايد: «حُسْنُ السّياسَةِ قِوامُ الرَّعِيَّةِ3؛ حسن سياست، مايه استواري ملت است.»
يك مبلغ نمونه و موفق كسي است كه عملكرد و فعاليتهاي احزاب، گروهها و نهادها را با معيارهاي ديني بسنجند و فعاليتهاي سياسي خود را نيز بر محور اين معيارها و شاخصها استوار نمايد.
گروه بنديهاي نادرست و رقابتهاي ستيزه جويانه، نه تنها امري مثبت تلقي نميشود، بلكه غير قابل پذيرش و به دور از حكمت و شريعت است. البته اسلام، آن گروهگرايي و رقابت سياسي را تأييد ميكند كه از افراط و تفريط، دوري از اخلاق و آموزههاي ديني، كج روي و انحراف و گرايش به چپ و راست يا شرق و غرب مصون بوده و در صراط مستقيم قرار گرفته باشد.
به عبارت روشنتر، فقط بايد آموزهها و دستورات صريح ديني ـ كه در قرآن كريم و روايات اسلامي بيان گرديده ـ ملاك قرار گيرد و دين در رأس تمام امور و فعاليتهاي حزبي و فردي باشد.
شايسته است كه مبلّغان ديني با پايبندي به اين معيار و ملاك، ديگران را نيز بدين سمت و سو راهنمايي كنند و اصول سياسي اسلام را براي آنان ترسيم نمايند.
امام حسن عسكري عليهالسلام در اين باره ميفرمايد:
«اَلصّراطُ الْمُستقيمُ، هُوَ صِراطانِ: طِراطٌ فِي الدُّنيا وَصِراطٌ فِي الاخِرَةِ؛ فَأَمَّا الصّراط المستقيمُ فِي الدُّنيا فَهُوَ ما قَصُرَ عَنِ الْغُلُوِّ وَارْتَفَعَ عَنِ التَّقْصيرِ وَاسْتَقامَ فَلَمْ يَعْدِلْ اِلي شَيْءٍ مِنَ الْباطِلِ؛4
صراط مستقيم، دوتاست: صراط دنيا و صراط آخرت؛ امّا صراط مستقيم دنيا، راهي است كه از افراط و تفريط به دور است، پا بر جا ايستاده و كمترين انحرافي به سوي باطل ندارد.»
بر اين اساس، يگانه طريق پسنديده و خطّ و مشي مورد قبول اسلام آن است كه گرايش به جانب باطل ـ همچون: انديشههاي سياسي غير ديني، غرب و شرق محوري، هواهاي نفساني و خواستههاي صرفا مادي ـ نداشته و از افراط و تفريط مبرّا باشد.
مبلّغان ديني ضمن اينكه بايد از اين گرايشها و جناح بنديهاي باطل بپرهيزند، رفتار و عملكرد احزاب و گروهها را نيز با اين معيار بسنجند و مردم را به روشني در جريان امور قرار دهند.
البته توجه داشته باشند كه در اين باره بايد از اعمال سليقههاي فردي و تأكيد بر گرايشهاي خاص جناحي پرهيز نمود و راه ميانه و طريق حق را در پيش گرفت؛ چنان كه امام علي عليهالسلام ميفرمايد:
«اَلْيَمينُ وَالشِّمالُ مَضِلَّةٌ وَالطَّريقُ الوُسْطي هِيَ الْجادَّةُ، عَلَيْها باقِي الْكِتابِ وَآثارِ النُّبُّوةِ وَمِنْها مَنْفَذُ السُّنَّةِ وَاِلَيها مَصيرُ العاقِبَةِ؛5
چپ و راست، گمراهي است و راه ميانه، طريق [مستقيم الهي] است كه بقاء قرآن كريم و آثار نبوّت بر آن است و سنّت پيامبر از آن بيرون ميآيد و عاقبت امر به سوي آن ميباشد.»
تعادل و ميانه روي و پيمودن صراط مستقيم الهي، مطمئنترين، مطلوبترين و مقبولترين راهي است كه مبلّغان بايد در عرصه سياست آن را اتخاذ كنند و به اصول و معيارهاي آن پايبند باشند تا مصداق اين روايت شريف نگردند كه:
«وَأَخَذُوا يَمينا وَ شِمالاً ظَعْنا في مَسالِكِ الْغَيِّ وَتَرْكا لِمَذاهِبِ الرُّشْدِ؛
راست و چپ را براي در پيش گرفتن راههاي گمراهي و رها كردن راههاي هدايت اتخاذ نمودند.»
امام راحل نيز بر اين امر تأكيد وافري داشتند:
«... از قشر روحاني تقاضا دارم كه در تدبير امور كشور و حلّ و فصل قضايا، از خط اسلام به طور دقيق پيروي كرده و تحت تأثير گروه گرايي و طرفداري از قشري و مخالفت با قشري ديگر قرار نگرفته و با عدل اسلامي و عطوفت متوقّع از جمهوري اسلامي، با مردم و مراجعين رفتار مبلّغان ديني، ميتوانند با ظرافت و كياست، از مناقشههاي سياسي احزاب و گروهها فاصله بگيرند و در عين حال، راه روشن و ميانه را به مردم معرّفي كنند.
[كنند].»6
بنابراين مبلّغان بايد در اين مناقشات، ستيزشها و فتنه جوييها، نقش مثبت و اثر گذاري داشته باشند و گرفتار حوادث و تشنجات سياسي نشوند و كلام هدايت بخش امام علي عليهالسلام را آويزه گوش خود سازند كه:
«كُنْ فِي الْفِتْنَة كَابْنِ اللَّبُونِ، لاظَهْرٌ فَيُركَبَ وَلاضَرْعٌ فَيُحْلَبَ؛7 در فتنه، چونان شتر دو ساله باش كه نه پشتي دارد تا سواري دهد و نه پستاني كه دوشيده شود.»
يكي ديگر از معيارهاي رفتار فراگروهي و اصول گرايانه، پافشاري بر حق و پايبندي به آن است. مبلّغ صالح ديني، ضمن شناخت حقيقت و حمايت و پيروي از راه حق، در فعاليّتهاي سياسي ـ اجتماعي خود نيز بر اساس چنين ملاكي به تصميمگيري و برنامه ريزي مبادرت ميورزد. همچنين، در عرصه رقابت و گروه بنديهاي سياسي، ديدگاه و رفتاري را ميپذيرد كه به راستي و درستي نزديكتر بوده و از طريق باطل و نادرست دورتر باشد. راه حقّ، هميشه روشن و هويداست؛ هر چند ممكن است در اثر مناقشههاي اجتماعي و ستيزه جوييهاي سياسي غبار غربت بر روي حق بنشيند، اما كسي كه جوينده آن باشد، خداوند متعال حقيقت را به او مينماياند؛ چنان كه امام علي عليهالسلام ميفرمايد: «انَّ اللّهَ قَدْ أوضَحَ لَكُمْ سَبيلَ الْحَقِّ وَاَنارَ طُرُقَهُ؛8 خداوند راه حق را براي شما آشكار كرد و راههاي آن را روشن ساخت.»
اميرمؤمنان و پيشواي متّقيان، علي عليهالسلام در فرازي ديگر ميفرمايد:
«عَلَيْكُم بِالْمَحَجَّةِ الْبَيضاءَ فَاسلُكُوها وَ اِلاّ اِسْتَبْدَلَ اللّهُ بِكُمْ غَيْرَكُمْ؛9 بر شماست كه راه راست و روشن (حقّ) را بپيماييد، و گرنه خداوند اشخاص ديگري به جاي شما خواهد گذاشت.»
اصولاً سياست دينداران، هميشه مبتني بر حق و حقيقت بوده و عالمان و مبلّغان بزرگ اسلام بدين سيره پايبند بودهاند. امام راحل رحمهالله در اين مورد اظهار ميدارند:
«سياست براي روحانيون و براي انبياء و براي اولياي خدا حقّي است... اگر فرض كنيم كه يك فردي هم پيدا شود كه سياست صحيح اجرا كند ـ نه به آن معناي شيطاني فاسدش ـ يك حكومتي، يك رئيس جمهوري، يك دولتي سياست صحيح را هم اجرا كند و به خير و صلاح ملّت باشد؛ اين سياست، يك بُعد از سياستي است كه براي انبياء بوده است و براي اوليا و حالا براي علماي اسلام.»10
پس اگر كسي واقعا طرفدار حق و سياست صحيح اسلامي بود، ميتوان گفتار و رفتار او را پذيرفت و آن را براي مردم بازگو كرد. رسول اكرم صلياللهعليهوآله در خصوص پذيرش حق ميفرمايد:
«اَقْبِلِ الْحَقَّ مِمِّنْ اَتاكَ بِهِ ـ صَغيرٌ أو كبيرٌ ـ وَ اِنْ كانَ بَغيضا، وَارْدُدِ الْباطِلَ عَلي مَنْ جاءَ بِهِ مِنْ صَغيرٍ أوْ كَبيرٍ وَ اِنْ كانَ حَبيبا11؛ حق را از هر كس كه برايت آورد ـ كوچك باشد يا بزرگ ـ بپذير، اگر چه آن شخص دشمنت باشد و هر كه سخن باطل را عرضه داشت ـ كوچك باشد يا بزرگ ـ به خودش باز گردان؛ هر چند دوستت باشد.»
پس از شناخت حق و دوري از افراط و تفريط و اتخاذ خط و مشي سياسي متعادل و بيطرفانه، بايسته است كه در اين راه ثابت قدم و استوار بود و از سختيها و دشواريهاي راه نهراسيد.
مبلّغان ديني، ميتوانند با ظرافت و كياست، از مناقشههاي سياسي احزاب و گروهها فاصله بگيرند و در عين حال، راه روشن و ميانه را به مردم معرّفي كنند. لازم نيست كه از حزب يا شخص خاصّي نامي برده شود؛ همين كه معيارهاي راه درست (پايبندي به دستورات ديني، مبارزه با ظلم و فساد، حق خواهي و عدالت جويي، ترويج و تبليغ آموزههاي ديني) بيان گردد، مردم خود به روشني حقايق را فهميده و طريق مستقيم را انتخاب خواهند كرد.
قرآن درباره پايداري و ثبات قدم در راه حق ميفرمايد:
«يُثَبِّتُ اللّهُ الَّذينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثّابِتِ فِي الحيوةِ الدُّنيا وَفي الاَخِرَة»؛12
«خداوند كساني را كه ايمان آوردهاند، در زندگي دنيا و آخرت با سخن استوار ثابت ميگرداند.»
همچنين، در آيهاي ديگر خطاب به رسول خدا صلياللهعليهوآله و پيروان حضرتش سفارش ميكند:
«فَاسْتَقِمْ كَما اُمِرْتَ وَمَنْ تابَ مَعَكَ وَلاتطْغَوْا؛13
«پس [اي پيامبر] همان گونه كه دستور يافتهاي، ايستادگي كن و هر كه همراه تو توبه كرده [نيز چنين كند] و طغيان مكنيد.»
مقام معظّم رهبري يكي از مسئوليتهاي عالمان و مبلّغان دين را چنين بيان ميدارند كه: «سنّت الهي آن وقتي عمل خواهد كرد كه ما در جاي خودمان محكم و استوار ايستاده باشيم؛ اصل قضيه اين است. علما، عملاً ، قولاً، فعلاً، سياسيّا، اجتماعيا، فرديا، جميعا بايستي در آنجايي كه ما هستيم و پست ماست ـ هر چه پست ما است، هرجا مأموريت و مسئوليت ما است ـ محكم و همراه با فداكاري و همراه با كم توقّعي بايستيم و كار خودمان را بكنيم و خداي متعال هم ان شاءاللّه كمك خواهد كرد.»14
بنابراين، مبلّغان ضمن رعايت ميانه روي و بيطرفي نسبت به گروههاي سياسي، نبايد از بيان حقايق و واقعيات سياسي و اجتماعي و همچنين ارائه معيارها و شاخصهاي بنيادين ديني چشم بپوشند و از گروه حق گريز و تندرو بهراسند؛ چنان كه رسول اكرم صلياللهعليهوآله فرموده:
«اَلا لايَمْنَعَنَّ رَجُلاً مَهابَةُ النّاسِ اَنْ يَتَكَّلمَ بِالْحَقِّ اِذا عَلِمَهُ. ألا اِنَّ اَفْضَلَ الْجِهادِ كَلِمةُ حَقٍّ عِنْدَ سُلْطانٍ جائِزٍ؛15 آگاه باشيد! مبادا ترس از مردم، مانع آن شود كه كسي حق را بداند و نگويد. بدانيد كه برترين جهاد، سخن حقّي است كه در برابر فرمانرواي ستمگر [و منحرف] گفته شود.»
افزون بر اين، مبلّغان ديني، نبايد در حمايت از كلام حق و صراط مستقيم، گرفتار عوام فريبي و ظاهر سازي بعضي از گروهها و احزاب سياسي شوند و يا در دام افراد رياكار، منحرف و منافق بيفتند. اساسنامه و گفتار سران گروهها و احزاب سياسي و عملكرد و خط و مشي سياسي ايشان، در هر حال بيانگر نيات و اهداف پنهان و روشن آنان است. بايد به دقّت، كردار و گفتار آنها را زير نظر گرفت و قول و عمل آنان را با معيارهاي درست اسلامي سنجيد و آنگاه به قضاوت و تصميمگيري پرداخت.
امام صادق عليهالسلام در اين باره ميفرمايد: «اِعْلَموا أَنَّ اللّهَ تَعالي يُبْغِضُ مِنْ خَلْقِهِ الْمُتَلوِّنَ، فَلاتَزُولُوا عَنِ الْحَقِّ وَأَهْلِهِ، فَانَّ مَنِ اسْتَبَدَّ بِالْباطِلِ وَاَهْلِهِ هَلَكَ وَفاتَتْهُ الدُّنيا؛16
بدانيد كه خداي تعالي از بندگاني كه هر لحظه به رنگي در ميآيند، نفرت دارد. پس هيچ گاه از حق و پيروانش جدا نشويد كه هر كس به باطل و باطل گرايان بياويزد، هلاك شود و دنيا از دستش برود.»
نتيجه و برآيند بحث اين است كه در هر جامعهاي، ستيزه و رقابت آشكار و پنهان، ميان سياستمداران، احزاب، گروهها و نهادها وجود دارد و هيچ جامعهاي نيست كه فضاي حاكم بر آن، فاقد ستيزههاي سياسي باشد. اما اين ستيزه، وقتي از حدود و معيارهاي مشخص، خارج شود، مشكلات و دشواريهايي را به دنبال دارد كه به هيچ وجه زيبنده يك جامعه و نظام سياسي دين محور نميباشد. از اينرو، بايد آثار و عوارض نامطلوب را به حداقل رسانيد.
بر اين اساس، مبلّغان ديني به علّت تعامل و ارتباط گسترده با مردم و بعضي از گروههاي سياسي، بايد هوشياري و اساسنامه و گفتار سران گروهها و احزاب سياسي و عملكرد و خط و مشي سياسي ايشان، در هر حال بيانگر نيات و اهداف پنهان و روشن آنان است. بايد به دقّت، كردار و گفتار آنها را زير نظر گرفت و قول و عمل آنان را با معيارهاي درست اسلامي سنجيد و آنگاه به قضاوت و تصميمگيري پرداخت.
استقلال خود را حفظ نمايند و راهكارهاي زير را اتخاذ كنند:
1. رعايت بيطرفي نسبت به گروههاي خودي و ارائه رفتار فراجناحي و فرا گروهي؛
2. دوري از افراط و تفريط و پرهيز از بروز تمايل به چپ و راست و اتخاذ راه متعادل، ميانه و حق مدار؛
3. پرهيز از ستيزشهاي سياسي روزمرّه و سياست زدگي و كمك به تلطيف فضاي سياسي محيط خود؛
4. شناخت و پيروي از راه حق، تعيين و ارائه معيارهاي اسلامي جهت شناخت سره از ناسره، داشتن روحيه حق محوري و رهنمون بودن به صراط مستقيم الهي؛
5. استقامت و ثبات قدم در پيروي از راه حق و حقيقت (به خصوص راه ولايت) و حمايت همه جانبه از آن؛
6. اتخاذ عملكرد و رفتاري مشفقانه و پدرانه نسبت به آحاد مردم؛ چنان كه امام راحل رحمهالله در مورد چگونگي رفتار مبلغان با مردم ميفرمايد:
«ائمه جمعه، ائمه جماعت، روحانيون محترم، اينها بايد توجّه به اين معناداشته باشند كه اينها پدر هستند از براي ملّت. اينها با مردم بايد سمت پدري داشته باشند. اينها با مردم بايد رفتارشان رفتار پدرانه باشد.»17
1. جامعهشناسي سياسي، (نقش نيروهاي اجتماعي در زندگي سياسي)، ص95.
2. امام علي عليهالسلام :«هر كه از جاده مستقيم و روشن منحرف شود، در غرقاب [مشكلات[ فرو رود.»؛ غررالحكم، ح240.
3. غرر الحكم، ح6818.
4. بحارالانوار، ج24، ص9، ح1.
5. نهج البلاغه، خطبه 16.
6. صحيفهنور، ج14، ص142.
7. نهج البلاغه، حكمت 1.
8. نهج البلاغه، خطبه 87.
9. غررالحكم، ح6150.
10. صحيفه نور، ج13، ص217.
11. بحارالانوار، ج75، ص29.
12. ابراهيم/27.
13. هود/112.
14. حديث ولايت، ج9، ص110.
15. كنزالعمال، ج43588.
16. امالي مفيد، ص137، ح6.
17. صحيفه نور، ج19، ص157.