كارهاي مانفرد لونتس و ورنر زوندرمن از بهترين مصاديق اين مدعاست. پيشتر به نقش پيشگامانه اثر بزرگ علوي در زمينه تاريخ ادبيات نوين ايران اشاره كرديم .
سرانجام لازم است كه در اين مقوله به ادبيات اصطلاحا عاميانه نيز اشاره كنيم. سهم محققان دانشگاهي در اين زمينه اندك و پراكنده است. دو محقق جوان، يعني ركسانا هاگ هيگوشي و اولريش مارتسولف در اثر خود(1984) به تجزيه و تحليل داستانهاي عاميانه فارسي پرداخته اند.
تحقيق اينگبرگ تالهامر ( يا بعدا اينگبرگ بالداف)، ترك شناس اتريشي مقيم بامبرگ، درباره ترانهها و آوازهاي عاميانه ازبكهاي شمال افغانستان (1984) نيز از آن جهت كه ازبكها دو زبانه (ازبكي و فارسي) اند در اينجا ياد كردني است .
در دانشگاه توبينگن و اطلس خاور نزديك توبينگن
هاينتس گائوبه در سمينار شرقي دانشگاه توبينگن زمينه تحقيق تازه و بديعي را در حوزه مطالعات ايراني مطرح و معرفي كرد كه ريشه در دو زمينه سنتيتر تحقيقات ايران شناسي دارد.
بدين معني كه او فقه اللغه ايراني و عربي را به نحوي خلاق و پويا با فنون و دقايق باستان شناسي و جغرافيا تلفيق كرده و با اين كار به رهيافتي در خور توجه در طرح سوالاتي درباره تاريخ اسكان و ابنيه در فلات ايران راه برده است.
نتايج اين تحقيق در بررسي پر دامنه گائوبه درباره تاريخ اسكان و ارتباطات در ايالت ارّجان / كهگيلويه در جنوب ايران، از آمدن اعراب تا پايان عصر صفوي (1973) و هم در تحقيق و تاليف او به زبان انگليسي درباره تاريخ ساختاري شهر سازي سنتى، تحت عنوان شهرهاي ايران ) (1979) و سرانجام در بررسي تحليل گرانه او به اتفاق اويگن ورت درباره بازار اصفهان (1978) منعكس است.