هفتمين نشست مركز نشر ميراث مكتوب، با موضوع بررسي آثار و آراي «قاضي سعيد قمي»، در محل اين مركز برگزار شد.
در ابتدا مدير عامل مركز نشر، طي سخناني كوتاه، ضمن خير مقدم، به اهداف مركز از برگزاري چنين نشستهايي اشاره كرد. وي طرح آرا و انديشههاي بزرگان فرهنگ ايران اسلامي، نقد و بررسي آثار برجسته در حوزههاي گوناگون معارف انساني، آشنايي با محققان حوزه متون و زمينهسازي براي احياي شايسته دستنوشتههاي برجايمانده از پيشينيان را از اهم اين اهداف برشمرد.
دكتر يوسف ثاني مدير جلسه، به نقش قاضي سعيد قمي، در تبيين عقلاني روايات و اثبات همآوايي برهان، عرفان و شريعت اشاره كرد و سپس با استناد به سخنان امام راحل، به اين نكته پرداختند كه كتاب «كليد بهشت» از آنِ قاضي سعيد نيست، بلكه به استاد وي ملا رجبعلي تبريزي تعلق دارد و نيز رواياتي كه درباره اسما و صفات الهي وارد شده، به مقتضاي فهم مخاطب و شرايط زماني و مكاني بوده است.
وي در ادامه به اين مطلب پرداخت كه توجه فقهي به صدور روايات، افقهاي تازهاي را در راه فهم محتواي آنها باز ميكند و در لابهلاي مباحث، به گونههاي تمثيلي كه عرفا براي بيان رابطه ميان خالق و مخلوق ارائه دادهاند، اشاره كرد.
نخستين سخنران نشست، دكتر نجفقلي حبيبي، مصحح آثار قاضي سعيد قمي، ضمن اظهار خرسندي از برگزاري چنين نشستي و نيز فرصتي كه پس از ارائه آثار قاضي سعيد براي طرح و نقد انديشههاي وي به وجود آمده، تصحيح و انتشار برخي ديگر از آثار قاضي سعيد، همچون شرح اثولوجيا، شرح حديث بساط و اسرار الصنايع را وعده داد. وي در معرفي آرا و انديشههاي اين دانشمند گفت: قاضي سعيد درباره ملاصدرا و حكمت متعاليه ديدگاه واحدي ندارد؛ گاه در تمجيد از ملاصدرا و آراي وي افراط ميكند و در برخي مباحث، چون حركت جوهري، به شدّت به نقد و ردّ نظريات صدرا ميپردازد.
قاضي سعيد، بيشتر در صدد شرح و تأويل عرفاني روايات بود و تلاش بسيار كرد تا به نوعي، آموزههاي ديني را بر فلسفه و عرفان تطبيق دهد. از جمله انديشههاي قابل تأمل قاضي سعيد، انكار اشتراك معنوي وجود و اعتقاد به اين نكته است كه وجود ميان واجب و ممكنات، مشترك لفظي است.
او در مبحث اسما و صفات و معرفت به الله تعالي ديدگاه خاصي دارد و بر اين باور است كه نميتوان به ذات باري علم يافت. معرفت ما به خداي تعالي از نوع معرفت اقراري است؛ ما تنها بايد به اسما و صفات او اقرار داشته باشيم، اما نميتوانيم به كنه ذات و اسما و صفات باري پي ببريم. اسما و صفات الهي را بايد به سلب نقايص باز گرداند؛ براي مثال اگر ميگوييم خدا عالم است؛ يعني جاهل نيست، اما علم به اينكه علم الهي چيست، ممكن نيست و معرفت عقلاني به حق تعالي امكان ندارد.
در هر حال، ذوق و مشرب عرفاني و نگرش عارفانه وي به معارف، ستودني و جذاب است؛ از اينرو بزرگاني چون امام راحل، دستيابي به برخي از نوشتههاي قاضي سعيد را نوعي توفيق بر شمردهاند.
سخنران بعدي نشست، استاد صدوقي بود. وي تصريح كرد كه عليرغم مخالفتهاي قاضي سعيد با برخي از مباني حكمت متعاليه، بايد او را در سلسله ناقلان حكمت متعاليه بدانيم. او براي اثبات اين ادعا، سندي را ارائه داد كه براساس آن به اثبات ميرسد كه او با چند واسطه در سلسله انتقال انديشههاي صدرا به نسل متفكراني چون ملاعلي نوري قرار داد.
سومين سخنران استاد ثبوت بودند كه نخست در قالب مطايبه، به علت فراز و نشيبهاي قاضي سعيد در موضعگيري در برابر صدرا اشاره كرد و سپس به يكي از شاهكارهاي فلسفي او، يعني تمثيل رابطه «خالق و مخلوق به آينه» پرداخت. ايشان با استناد به برخي از رسائل قاضي سعيد، تمثيل ياد شده را به دو گونه تقسيم كردند:
1. تمثيل اشيا و پديدهها به آينههايي كه ذات حق را مينمايانند و واسطه مشاهده اسما و صفات الهي هستند؛ اين تمثيل در مقام سير از خلق به سوي حق به كار ميرود.
2. تمثيل حقتعالي به آينهاي كه حقايق اشيا و پديدهها را مينماياند؛ اين تمثيل در مقام سير از حق به سوي خلق به كار ميرود. وي بر اين باور است كه قاضي سعيد اين تمثيل را از روايات شيخ صدوق در «التوحيد» و «عيونالاخبارالرضا» برداشت كرده است.
سخنران بعدي آقاي كريمي زنجاني اصل بودند كه به تبيين نظام انديشهگي قاضي سعيد، از ديدگاه هانري كربن پرداخته و اعتقاد داشتند كه به دليل تأثيرپذيري قاضي سعيد از نظامهاي فلسفي متعدد و تلاش در تطبيق آنها بر آموزههاي شيعي، شايسته است كه او را حكيم بناميم نه فيلسوف.
در پايان، دكتر غلامحسين ديناني طي سخناني كوتاه، به تحليل فراز و نشيبهايي كه در آثار قاضي سعيد، نسبت به حكمت متعاليه مشاهده ميشود، پرداخت.
او در اينباره گفت: قاضي سعيد، شاگرد دو استاد بزرگ فلسفه، يعني ملارجبعلي تبريزي و فيض كاشاني است. دو فيلسوفي كه تفاوت ميان آنها از زمين تا آسمان است. عجيبتر اينكه اين هر دو شيعيترين حكماي تاريخ اسلام به شمار ميآيند؛ دو حكيم ناب علوي، يكي شيعيترين فيلسوف موافق صدرا و ديگري شيعيترين مخالف فلسفه صدرايي، و چون قاضي سعيد از هر دو تأثير پذيرفته، در آثارش موضعگيريهاي متفاوتي نسبت به صدرا مشاهده ميشود.
وي گفت: قاضي سعيد از نوابغ حكما به شمار ميآيد و از هوش و اخلاق سرشاري برخوردار بود. او بر اين باور بود كه خداي تعالي صفت ندارد و اساسا وصف نشدني است، زيرا توصيف او به معناي محدود كردن است و خداوند حدي ندارد. خداوند بسيط است و نميتوان درباره او هيچ ستمي در نظر گرفت. هيچ حكيمي به اين جرأت در اين حوزه سخن نگفته و بدين صراحت اوصاف الهي را نفي نكرده است.
او در پاسخ به اين شبهه كه در نصوص ديني، خداوند به اسما و صفات توصيف شده، آنها را از باب تعليم عوام ميداند. وي حتي معتقد است كه خداوند را به وجود و عدم نيز نميتوان توصيف كرد؛ او به عرفا نيز حمله ميكند و آموزه اعيان را دروغين ميانگارد. وي سرانجام به تعريفناپذيري عقل و ارتباط آن با عشق ميپردازد.