قـضـيـّه شرطى عبارت است از قضيّه اى مركّب كه در آن مفاد يك قضيّه بر قضيّه اى ديگر معلّق و مشروط است .
(اگـر مجموع زواياى يك مثلّث برابر باشند، آن مثلّث متساوى الساقين است .) در اين قضيه شرطى (متساوى الساقين بودن مثلّث ) مشروط و معلّق است بر برابر بودن زواياى آن .
(اين عدد صحيح يا زوج است و يا فرد.) در اين قضيّه شرطى ، ثبوت يك طرف ، بر تحقق نيافتن طرف ديگر معلّق و مشروط است .
قـضـيـّه شـرطـى ، مـانـنـد حملى ، داراى دو طرف يا دو حدّ و يك نسبت است ، ولى برخلاف حملى ، طـرف هـايـش دسـت كـم دو قـضيه ( مركّب تام خبرى )اند، نه دو كلمه مفرد، يا مركّب ناقص و يا انشائى .
همچنين ، رابطه و نسبت در قضيّه شرطى تعليقى است نه اتحادى . مؤ لّفه ها يا دو طرف قضيّه شرطى ، در تحليل نهايى به يك قضيّه حملى مى انجامد. پس ، واحد اصلى در قضاياى شرطى ، همان قضيّه حملى است .
قضيّه حملى . دربردارنده موضوع ، محمول و رابطه ( نسبت حكميه ) است .
مـوضـوع ( مـحكوم عليه ) جزئى از قضيّه حملى است كه نخست در ذهن پديد مى آيد و دربردارنده مـحـمـول اسـت . در قضيّه حملى ، موضوع بايد مفرد يا مركّب غير تام باشد و نيز بايد اسم يا چيزى ديگر باشد كه به اسم تاءويل يابد.
(انسان شاكر نيست .)
(مثلّث ، شكلى غير از مربع است .) چـنـان كـه آشـكـار اسـت ،، در مـثـال اوّل ، مـوضـوع مـفـرد اسـت و در مثال دوم مركّب غير تام .
مـحـمـول ( مـحـكـوم بـه ) جـزئى از قـضـيـّه حـمـلى اسـت كـه بـر مـوضـوع بـار مـى شـود.مـحـمـول نـيز همواره بايد مفرد يا مركّب غير تام باشد؛ مانند (انسان پارسا، رستگار مى شود.) در اين مثال ، كلمه (رستگار) مفرد و محمول است .
آنـچـه مـوجـب ارتـبـاط و اتـحـاد مـوضـوع و محمول است و چگونگى رابطه آن ها را بيان مى كند، (رابطه ) يا (نسبت حكميه ) ناميده مى شود. در زبان فارسى ، براى قضاياى اتحادى و مثبت از كـلمـه (اسـت ) و در قـضاياى منفى از كلمه (نيست ) بهره مى جويند. نسبت حكميه در زبان يونانى (اسـتـيـن ) بوده كه در زبان فارسى به (است ) ترجمه شده است . قضيّه حملى در فارسى به صـورت (الف ، ب اسـت ) نـمـايـانـده مـى شـود كـه در آن (الف ) مـوضـوع و (ب ) محمول است .
از اجـزائى كـه وجـودش در قضاياى حمليّه موجبه ضرورى است موضوع است ؛ چنان كه فلاسفه مى گويند:
(ثُبُوتُ شَىْءٍ لِشَىْءٍ فَرْعٌ لِثُبُوتِ الْمُثْبَتِ لَه .) (33) تـفـتازانى درباره ضرورت وجود موضوع مى گويد: (وَ لابُدَّ فِى الْمُوجِبَةِ مِنْ وُجُودِ الْمُوضُوعِ اِمّا تَحَقُّقاً وَ هِىَ الْخارِجيَّةُ اَوْ مُقَدَّراً فَالْحَقيِقِيَّةُ اَوْ ذِهْناً فَالذِّهْنِيَةُ) (34)
قـضـيـّه حـمـلى بـه اعـتـبـار چـگـونـگـى وجـود مـوضـوع بـر سـه قـسـم اسـت : اوّل ـ قضيّه خارجى ؛
دوم ـ قضيّه ذهنى ؛ سوم ـ قضيّه حقيقى .