آشنایی با ادیان الهی

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

نسخه متنی -صفحه : 87/ 57
نمايش فراداده

توضيح آن كه پس از پيدايش مساءله تثليث در آيين مسيحيت اين عقيده پيوسته از سوى موحّدانراستين مسيحى مورد نفى و انكار شديد واقع شده و گاهى به نزاع هاى سياسى و عقيدتى هممنجر مى شد. تا اين كه در اوايل قرن چهارم اعتراض ها و مجادلات پيرامون مساءله تثليث بهنقطه اوج رسيده بود و اُسقفى برجسته و صاحب نام به نام (آريوس ) در راءس ‍ مخالفان ومنكران جدّى تثليث قرار داشت و او با اعتقاد به الوهيّت عيسى ، شديدا مخالفت كرد. براىپايان بخشيدن به اين مخالفت ها و تشنّجات سياسى در سرزمين روم ، امپراتور تازه مسيحىشده به نام (قسطنطين ) (265) دستور داد مجمعىمتشكّل از حدود 300 تن اسقف ها به سال 325 ميلادى در شهر نيقيه در آسياى صغير،تشكيل دادند ودر اين مجمع كه به (شوراى نيقيه ) شهرت يافته است مساءله تثليث و الوهيّتعيسى ، پذيرفته شده و با عنوان (اعتقاد نامه نيقيه ) به شرح زير، اعلام گرديده است :

(ما به خداى واحد، پدر قادر مطلق ، خالق همه چيزهاى پيدا و ناپيدا اعتقاد داريم ، و به خداوندواحد، عيسى مسيح ، پسر خدا كه از پدر، بيرون آمده فرزند يگانه و مولود از او كه از ذات پدراست . خدا از خدا نور از نور خداى حقيقى از خداى حقيقى ، كه مولود است نه مخلوق از يك ذات باپدر كه به وسيله او همه چيز وجود يافت آنچه در آسمان و زمين است و براى خاطر ما آدميان وبراى نجات ما نزول كرد و مجسّم شد و انسانى گرديد و رنج برد و دفن گرديد و روز سوّمبرخاست و به آسمان ، صعود كرد، و خواهد آمد تا زندگان ومردگان را داورى كند ؛ و ( نيزايمان داريم ) به روح القدس ، خداى ربّ و حيات بخش كه از پدر، سرچشمه گرفت و با پدرو پسر يك جا، مدح و پرستش مى شود. لعنت باد بر كسانى كه مى گويند زمانى بود كه او(عيسى ) وجود نداشت و يا اين كه پيش از آن كه وجود يابد نبود يا آن كه از نيستى به هستى آمدو بر كسانى كه اقرار مى كنند پسر خدا از ذات يا جنس ديگرى است و يا آن كه پسر خدا مخلوقو يا قابل تغيير و تبديل است .) (266) اينك پس از اين توضيحات به چگونگى ورود تثليث و الوهيّت بخشى به عيسى در كتاب مقدسمى پردازيم .در كتاب مقدّس در موارد زيادى مشاهده مى شود كه درباره عيسى تعبير به بندهخدا، (267) پسر انسان شده (268)و نيز خود عيسى تعبير (خداى خود و خداىشما) يا (الهى الهى ) را درباره خداوند يكتاى حقيقى به كار برده است ؛ (269) ياآمده (خدا، واحد است ودر ميان خدا و انسان ، يك متوسّطى است يعنى انسانى كه مسيح عيسىباشد.) (270) استعمال واژه (پسر خدا) كه زمينه الوهيّت بخشى به عيسى است در قديمى ترينانجيل يعنى انجيل مرقس بسيار كمتر از ديگر اناجيل است واندك اندك به كارگيرى اين واژه ،سير فزونى گرفته تا اين كه در انجيل يوحنّا كه از همه متاءخّرتر است زيادتر از سايراناجيل ياد مى شود، كه اين حاكى از ورود تدريجى مساءله الوهيت عيسى و تثليث مسيحى در كتابمقدّس ‍ مسيحيان است .

همچنين در انجيل مرقس ، عيسى موجودى مافوق بشر،نشان داده شده و به عنوان فرزند انسان ،معرفى گرديده كه خداوندا و را به هنگام تعميد به فرزندى خود برگزيد و او را مسيححقيقى و فرزند يگانه خدا مى داند .با اين همه در اينانجيل ، اثرى از اصل تجسّم الهى در پيكر عيسى وازّليت (وجودقبل از آفرينش ) او ديده نمى شود ؛ اما انجيل متّى و لوقا كه تدوين آن ها متاءخرتر ازانجيل مرقس است ، از اين مرحله ، بالاتر رفته وزمينه را براى اعتقاد به تجسّم و ربوبيّت درپيكر عيسى آماده مى كند.

در انجيل يوحنّا از طبيعت الوهى عيسى بيشتر و روشن تر از سايراناجيل ، سخن رفته است و پايه و اساس اين انجيل بر روى واژه (كلمه ) استوار و با آن آغازشده و به طور صريح و روشن مساءله الوهيّت عيسى به اين نحو، بيان گرديده است :

(در ابتدا، كلمه بود و كلمه نزد خدا بوده و كلمه خدا بود همان در ابتدا، نزد خدا بود... و كلمهجسم گرديد و ميان ما، ساكن شد...(271)