9-1- سيد حسين نصر در هجده فروردين 1312 در خانوادهاي صاحب منصب در تهران زاده شد. پدرش، دكتر سيد ولياللّه نصر، پزشكي مشهور، پژوهشگر ادبي، نمايندهي پارلمان، وزير فرهنگ و رئيس دانشكدهي ادبيات دانشگاه تهران بود. از طرف مادري، نوادهي شيخ فضلاللّه نوري، روحاني مشهور ضد مشروطه است. نصر پس از پايان نيمهي اول تحصيلات متوسطهي خود در ايران، به آمريكا رفت و در آنجا در سال 1333/1954 از مؤسسهي تكنولوژي ماساچوست در رشتهي فيزيك درجهي فوق ليسانس گرفت. سپس به دانشگاه هاروارد رفت و در آنجا در سال 1335/1956 در رشتهي زمين شناسي و ژنوفيزيك درجهي ليسانس و د رسال 1337/1958 در رشتهي فلسفه و تاريخ علوم درجهي دكترا گرفت. پس از آن به ايران بازگشت و به عنوان دانشيار تاريخ علوم و فلسفه به كار پرداخت. (درسهاي او از جمله عبارت بود از تاريخ فلسفه و فرهنگ اسلامي، تاريخ علوم، نقد متنهاي فلسفي به زبان خارجي و...).
نصر به زودي به موفقيتهاي پي در پي دانشگاهي دست يافت: استاد دانشگاه، معاون و رئيس دانشكدهي ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران (1347 - 1351) و رئيس دانشگاه صنعتي شريف (1351 - 1354) شد. نصر علاوه بر استاد مهمان در دانشگاههاي هاروارد، تمپل، يوتا و پرينستون و در سال تحصيلي 43 - 1344/64 - 1965 نخستين استاد تتبعات اسلامي آقاخان در دانشگاه آمريكايي بيروت بود. در عين حال، علاوه بر همهي مقالات دانشگاهي خود، سمتهاي زير را نيز دارا بود؛ عضو فرهنگستان علوم ايران، عضو شوراي ملي آموزش عالي ايران و نيز بنيانگذار و نخستين دبير كل انجمن فلسفهي ايران (52 - 1357).
نصر در حال حاضر استاد مطالعات اسلامي در دانشگاه جورج واشنگتن است. نصر، در مقام يك استاد دانشگاه و عضو فعال جامعهي فلسفي، سياسي و مذهبي ايران از دههي 1330/1950 به بعد، اثري ماندگار بر مباحثات فلسفي در ايران جديد باقي گذاشت. اما دامنهي نفوذ فلسفي نصر به ايران محدود نميشود. او به عنوان نويسندهي حدود 50 كتاب و 400 مقاله به زبانهاي فارسي، انگليسي، فرانسه و عربي، خود را به صورت برجستهترين نمايندهي مكتب سنتي انديشهي اسلامي در محافل دانشگاهي جهان شناسانده است.
9-2- سير فكري نصر فرايندي قابل توجه است. او در آغاز در ادبيات فارسي و اسلامي آموزش خوبي ديد. پس از مرگ پدرش در نوجواني به آمريكا رفت و رشتهي فيزيك را برگزيد تا سرشت واقعيت فيزيكي را درك كند. اما هنگامي كه سخنراني رياضيدان و فيلسوف انگليسي برتراند راسل (1872 - 1970) را شنيد «از كشف اينكه بسياري از فيلسوفان برجستهي غرب اعتقاد نداشتند كه نقش علوم به طور كلي و فيزيك به طور خاص، كشف سرشت و جوانب فيزيكي واقعيت بوده است» يكّه خورد. د راين احوال آثار معلم ايتالياييش، جورجوديسانتيلانا ، او را با داستان رابطهي دشوار ميان فلسفه، علم و دين د رغرب آشنا ساخت. او در هاروارد علاقهي تازه يافتهاش را به تاريخ علم دنبال كرد كه اوج آن رسالهي دكتراي او با اين عنوان بود: مفهومهاي طبيعت در تفكر اسلامي در قرن چهارم (هجري): پژوهشي دربارهي مفهومهاي طبيعت و شيوههاي به كار برده شده در مطالعهي آن به وسيلهي اخوان الصفا، بيروني و ابنسينا . نصر در خلال مطالعهي خود با دانشوران پرآوازهاي چون ريچارد فراي ، سرهميلتون گيپ ، اتين ژيلسون ، جورج سارتون ، د.ت. سوزوكي و هري ولفسن آشنا شد. او همچنين به خواندن آثار آنانداك ، كواماراسوامي ، رنه گنون ، فريتيوف شووان و تيتوس بوركهارت پرداخت كه به ترتيب يك صاحبنظر بيمانند در انديشهي هندي و هنرسنتي، يك مابعدالطبيعه شناس سنتي بزرگ، مرجعي برحسته در دينشناسي تطبيقي و يك اروپايي گرويده به صوفيگري بودند. اين دانشوران به نوبهي خود، او را با دنياي متافيزيك شرقي، هندو و سنتي غرب آشنا ساختند. نصر دربارهي مجموعهي اين تأثيرات مينويسد:
«آشنايي با هند، و تا اندازهي كمتري با خاور دور، همراه با انتقاد نويسندگان سنتي غربي از جهان مدرن، بيش از هر چيز ديگر به زدودن غبار الگوهاي انديشهي مدرن غربي از ذهن و روح من كمك كرد».
9-3- نصر، در حالي كه در علوم مدرن و تطبيق اديان، خوب آموزش ديده بود، در سفري فكري به ميهن خود بازگشت و در آنجا تصوف اسلامي و حكمت الهي خردمندانهي متفكراني چون ابنسينا، شهاب الدين سهروردي و صدرالدين شيرازي را از نو كشف كرد. نصر عقيده داشت كه در فلسفهي اسلامي تلاش هستيشناسي انديشمندانهي خود را با ابنسينا، پزشك فيلسوف و دانشمند نابغهي ايراني آغاز كرد كه با « منطق المشرقين » و سه روايت شهودي خود به گونهاي نمادين از شرق، به عنوان مظهر جهاني روشنايي، انديشهها و پاكي سخن گفت. نصر خود را با حكمت الهي عرفاني ابنسينا كه ميخواست از فلسفهي ارسطويي فراتر رود، بسيار نزديك احساس كرد. ابنسينا برخلاف ارسطو، واقعيت هر چيز را در خدا ميجست نه در خود آن چيز و خود را تنها زمينهاي براي رفتن محسوب ميداشت. آموزههاي ابنسينا از طريق مكتب اشراقي ادامه يافت و نهايتاً نصر، در حكمت الهي برين ملاصدرا ، كه آموزهي وحدتِ وجودي سهروردي را به اوجهاي فكري تازهاي رساند و عقل و مكاشفه را در هم تنيد، آرامش بيشتر مييافت. نصر مينويسد:
«اگر مجبور بودم به اصطلاح «ديدگاه فلسفي» خود را خلاصه كنم ميگفتم كه پيرو جاويدان خرد و نيز حكمت جهانروا هستم؛ يعني آن خرد هميشگي كه همواره بوده و همواره خواهد بود و در چشمانداز آن تنها يك واقعيت وجود دارد كه ميتواند بگويد «من». اين خود برپايهي يك متافيزيك كلي قرار دارد و در زمينههاي كيهانشناسي، روانشناسي، هند و غيره به كار بسته ميشود. اما در عمل به اين خرد جز با كمك تجلي جهاني عقل نميتوان دست يافت؛ يعني با كمك سنت يا مذهب كه تنها اوست كه ميتواند وسيلهي لازم را براي كارساز كردن عقل در درون انسان فراهم آورد و او را قادر سازد كه از طريق دانش دگرگون شود تا آنكه خود به تجسم اين خرد تبديل گردد».
نصر براي رهايي از اين «تبعيد غربي» به تفسيري خداشناسانه و عرفاني از اسلام متوسل شد و مدعي گشت كه تصوف را محور اصلي تفكر و جهانبيني خويش قرار داده است. او از عقل باوري به سود اشراق، از انديشهي دكارتي به سود انديشهي مكاشفهاي و از علوم جديد به سود متافيزيك سنتي دست كشيد. او به شيوهاي نوافلاطوني ميراث فكري رنسانس و عصر مدرن پس از آن را محكوم ساخت. نصر چيرگي جنبش انسانباورانهي رنسانس و ادعاهاي انسان مدار و جهانشمول آن را نقطهي عطف شروع بيگانگي فلسفي تمدنهاي غربي و شرقي ميدانست. اين، نتيجهي اين واقعيت است كه رنسانس سبب جدايي فلسفه از اخلاقيات، علوم و مذهب شد. نخست ماكياولي به تهي كردن سياست از پرواي اخلاقي كلاسيك آن پرداخت. سپس گاليله علم و مذهب را از يكديگر جدا ساخت، و سرانجام دكارت و نيوتن فلسفه را، هم از علم و هم از مذهب جدا كردند.
9-4- نصر از تمامي طرح تمدني عصر مدرن نيز انتقاد كرد: از برتري ذهن و جسم بر روح، ترك ديد عرفاني، زدودن جوهر الهي طبيعت و هواداري از علم و دانش غير ديني به عنوان راه رستگاري اجتماعي جهاني. نصر، مانند بيشتر منتقدان تجدّد، بر اين باور است كه وضع اوليه و ارزشمندي كه ويژگي آن، همانا هماهنگي با خداوند و طبيعت بود، به علت هجوم تجدد از ميان رفته است. او ادعا ميكند كه «عصر نو» - كه ويژگي آن، طغيان انسان عليه خداوند، جدايي عقل از نور راهنماي خرد و كمبود فضيلت است - به منجلاب آشفتگي، انحطاط و نادرستي انجاميده است. البته چنان كه بارها خود او تصريح كرده است تلاش او محو آثار تمدن مدرن غربي نيست. بلكه نشاندن آنها در موقعيت فراخورشان است. نصر ميگويد راه رستگاري از طريق هزار توي نيهيليسم نيچهاي نيست بلكه از طريق حكمت خردمندانهي عارفان شرقي است. نصر در مورد وضع خاص ايران، طغيان فكري خود را در برابر غرب وسوسه گرو نيز تهديدكننده، در قالب استراتژي چهار جهتي زير بيان كرد:
-A احياء سنتهاي اصيل فكري ايران از راه احياي دوباره فلسفه و عرفان اسلامي.
-B هشدار به ايرانيان در مورد سرشت علوم، فلسفه و تكنولوژي غربي و خطراتي كه آنها براي فرهنگ ايران به بار ميآورند، و بدين وسيله توانا ساختن ايرانيان به اينكه به غرب از ديدگاهي انتقادي و نه از روي عقدهي حقارت، بنگرند.
-C آگاه ساختن ايرانيان از فرهنگ و تمدن آسيايي چونان وزنهاي متعادل سازنده در برابر نفوذ تمدن غرب.
-D كوشش در ايجاد راهي كه از طريق آن حفظ اصالت فرهنگي ايران در برابر فرهنگ، تكنولوژي و علوم غربي امكانپذير گردد.
نصر نخستين بخش اين استراتژي را از طريق تلاشي پيگير براي نشان دادن گرايش نيرومند ايرانيان و مسلمانان به انديشهي فلسفي و متافيزيكي دنبال كرد. او در مقام دانشگاهي خود به عنوان استاد فلسفه به آموزش بسياري از دانشجويان برجستهاي كمك كرد كه بعضي از آنان، هم د رداخل و هم در خارج از ايران، به صاحبنظران فلسفهي اسلامي تبديل شدند. نصر در مقام رئيس دانشكده و معاون و رئيس دو دانشگاه مهم، در جهت برقراري پيوندهاي نزديكتر ميان روحانيون و دانشجويان دانشگاه كوشيد، و بدين سان وارد شدن شماري از روحانيون فاضل را به محيط دانشگاهي ممكن ساخت. آثار متعدد او در زمينهي زندگي و انديشهي فيلسوفاني چون ملاصدرا، سهروردي و متفكران اصيل ديگر، خدمت ديگر بود.
9-5- هيئت امناي انجمن فلسفه كه به همت نصر داير شد، در مدت چهار سال فعاليت خود چند كنفرانس بينالمللي در مورد فلسفه برپا ساحت و شماري كتاب دربارهي فلسفه و عرفان اسلامي انتشار داد. همكاري آن با دو مؤسسهي مستقل، انستيتوي فرانسه - ايران و شعبهي مؤسسهي مطالعات اسلامي دانشگاه مك گيل در تهران به افزايش كمي و كيفي متون مهم فلسفه و حكمت اسلامي در دههي 1350/1970 منجر شد.
9-6- نصر به علت نقش اساسي خود، در سازمان دادن بحثها و گروههاي مطالعاتي خصوصي تأثيراتي باقي گذاشت. يكي از اين گردهماييهاي دراز مدت، گفت و گوهاي خصوصي ميان هانري كربن (رئيس بخش اسلامي در دانشگاه سوربُن از 1954 تا 1974) و علامه سيد محمد حسين طباطبايي بود كه در سال 1337/1958 آغاز شد و در سال 1356/1977 به پايان رسيد. اين گفت و گوها كه غالباً در حضور جمع كوچكي از افراد برجسته چون سيدجلال الدين آشتياني ، بديع الزمان فروزانفر ، مرتضي مطهري ، سيد حسين نصر ، داريوش شايگان ، عيسي سپهبدي ، رضا داوري اردكاني و محمود شهابي انجام ميگرفت بيشتر بر موضوعهاي مربوط به فلسفهي اسلامي، برخورد شرق و غرب، رابطهي دين و علم، اساطير هندو و اسلامي و عرفان تطبيقي تكيه داشت. اين جلسات كه مستقل از دولت و حوزههاي علميه برپا ميشد، به نزديك شدن روحانيون روشنانديشتر با گروه خاصي از استادان دانشگاه و روشنفكران مذهبي كمك كرد. نصر كه مدتها نزد روحانيوني چون: علامه طباطبايي ، سيد محمد كاظم عصّار و آيت اللّه ابوالحسن رفيعي قزويني تعليم ديده بود، به نزديك ساختن آنان و روشنفكران مذهبي علاقهمند بود.
9-7- دكتر نصر در سال 1357 با وقوع انقلاب اسلامي در كنار خانوادهاش به ايالات متحده بازگشت تا مجدداً موقعيت دانشگاهي و حيات علميش را حفظ كند. چندي پس از وقوع انقلاب اسلامي دانشگاه ادينبورگ نصر را به همكاري فراخواند و اين افتخار نصيب او شد كه به عنوان اولين انديشمند غير غربي براي ايراد سخنراني در مشهورترين مجموعهي سخنرانيها در زمينهي الهيات طبيعي و فسفلهي دين در غرب (سخنرانهاي گيفورد)، از او دعوت به عمل آيد. لذا وي به اين منظور متن سخنراني و در نتيجه كتاب معرفت و معنويت را تأليف كرد. اين كتاب از مهمترين آثار اوست كه بر محققان و دانشجويان مطالعات ديني بسيار تأثيرگذار بوده و در دورهي طاقتفرساي فكري و تردد مابين فيلادلفيا و بوستن آماده شده است. نصر خود گفته است كه در واقع نگارش كتاب معرفت و معنويت، مرهون عنايت و توفيق حق تعالي بوده و توانسته است متن آن (سخنراني ادينبورگ) را در مدتي كمتر از سه ماه به انجام رساند. نصر احساس ميكرده كه گويا كتاب را از روي نسخهاي كه در ذهن دارد، رونويسي و كتابت ميكند.
در سال 1982، جهت تأليف و تدوين پروژهي مهم انتشار دائره المعارف دين و معنويت از نصر براي همكاري با اِورِت كوزين (Ewert Cousin) سرويراستار و استاد فلسفهي قرون وسطي در دانشگاه فوردام (Fordham) و بسياري ديگر از فيلسوفان و محققان برجستهي رشتهي اديان دعوت به عمل آمد و او ويراستاري دو جلد مربوط به دين اسلام را به عهده گرفت و سرانجام اثر مزبور در سالهاي 1989 و 1991 به بازار نشر وارد گرديد. هر دو جلد مذكور، مراجع انگليسي بينظيري براي علاقهمندان به حساب ميآيند. در سال 1983، نصر در زمينهي فلسفهي دين، در دانشگاه تورنتو كانادا در مجموعه سخنرانيهاي ويگند (1) خطابه داشت. وي همچنين در بنيانگذاري بخش رهبانيت (Hermeticism) و حكمت خالده (جاودان خرد) در آكادمي آمريكايي اديان همكاري داشت.
در نتيجهي فعاليتهاي فوق دكتر نصر در محافل دانشگاهي آمريكا به عنوان انديشمندي سنت گرا و شارح و طرفدار جهانبيني حكمت خالده معروف گرديد. در واقع بسياري از كوششهاي فكري و نوشتههاي او - از زماني كه عليرغم ميلش در آمريكا اقامت دارد- مصروف اين محور فكري مهم و زمينههاي اديان تطبيقي، فلسفه و گفتگوهاي ديني شده است و در اين موضوعات با فلاسفه و متكلمان بر جستهي مسيحي و يهودي از قبيل هانس كونگ (Hans Kung) ، جان هيك ، و ربّي ازمر شورك (2) به مناظره و مباحثه نشسته است. نصر در سال 1986 نوشتههاي اصلي شوان را ويراستاري كرد. وي در سال 1990 به سرپرستي «مركز مطالعهي اسلام و ارتباطات متقابل مسيحيان» در كالج سالي اوك (3) انتخاب گرديد.
دكتر نصر همچنين در بنيانگذاري و فعاليتهاي « مركز تفاهيم مسلمين و مسيحيان » در دانشگاه جرج تاون (واشينگتن دي. سي) نقش فعالي بر عهده داشته و در بسياري از همايشهاي مربوط به موضوع فعاليتهاي مركز، از جمله در «پارلمان اديان عالم» در سال 1993 شركت كرده است.
9-8- دكتر نصر كماكان مسافرتهاي متعدد به اروپا دارد و اشتغال عمدهي او در اين مسافرتها، ايراد سخنراني در دانشگاه به ويژه در دانشگاههاي آكسفورد و لندن و ديگر فعاليتهاي فكري است. وي عضو آكادمي تمنوس (Temenos Academy) است. از وي در سال 1994 براي ايراد سخنراني كدبوري (Cadbury) دانشگاه بيرمنگام دعوت به عمل آمد. وي به اين مناسبت كتاب مهم خود را با عنوان مذهب و نظام طبيعت تأليف كرد. يكي از مقاصد مسافرتهاي مكرر نصر، كشور اسپانيا به ويژه جنوب آن كشور است؛ همان جايي كه هنوز مسلمانان حضور ملموس دارند و براي او يادآور خاطراتش از مام وطن (ايران) است. در همين مسافرتها، سرايش اشعاري چند با تم اسپانيايي به او الهام شده است. در سالهاي اخير، مجموعهاي از چهل شعر او به زبان انگليسي كه طي پنجاه سال گذشته در موضوعات عرفاني و معنوي سروده، منتشر شده است. گر چه استاد نصر سخت درگير برنامههاي آموزشي و سخنرانيها بوده، اما بيشتر همت او متوجه نوشتن بوده است. در سال 1987، دو كتاب از او در بازار نشر پديدار شد: هنر اسلامي و معنويت و اسلام سنتي در جهان جديد كتاب هنر اسلامي و معنويت اولين كتاب نويسنده در باب جنبههاي فلسفي و نمادين هنر و شعر و موسيقي است و كتاب اسلام سنتي در جهان جديد به ارتباطات ابعاد مهم اسلام سنتي با غرب ميپردازد. دكتر نصر در همين باب، كتابي ويژهي جوانان نوشته با عنوان هدايت جوان مسلمان به دنياي جديد (4) كه به بحث دربارهي برخي از مسائل و كشمكشها و تضادهاي جهان جديد با جوانان ميپردازد.
در سالهاي اخير دو جلد كتاب با ويراستاري نصر و اليورلمين (5) - پژوهشگر بريتانيايي فلسفهي يهودي و اسلامي - به طبع رسيده است. اين كتاب در بردارندهي مقالاتي است كه محققان بزرگ در اين باب نوشتهاند و به شرح اشكال گونهگون فلسفهي اسلامي و گسترش آن در نقاط مختلف عالم اسلام ميپردازد.
نصر همچنان علايق خود را در زمينهي علوم حفظ كرده و آخرين كتاب او نياز به علم مقدس، مؤيّد اين گرايش او است. دكتر نصر به همراهي مهدي امين رضوي (دانشجوي سابق وي)، مجموعهي چهار جلدي گزيدهي متون فلسفي ايراني را براي انتشارات دانشگاه آكسفورد آماده كرده است. رضوي پيش از اين كتاب، سنت عقلاني اسلام در ايران - شامل برخي از مقالات نصر در چهل سال گذشته - را ويراسته و به چاپ رسانيده است.
9-9- بخش مهم ديگري از فعاليتهاي فكري دكتر نصر در واشينگتن دي. سي در بنياد
مطالعات سنتي (6) است. هدف اين بنياد كه در سال 1984 تحت نظارت شورايي به رياست نصر، تأسيس شده، ترويج و اشاعهي انديشههاي سنتي است و تاكنون چند كتاب از جمله يادنامهي شوان را با عنوان دينِ دل (7) با ويراستاري نصر و ويليام استودارت (8) منتشر كرده است. ديگر كتاب منتشرهي آن بنياد، با عنوان در جست جوي مقدس: عالم جديد در پرتو سنت (9) با ويراستاري نصر و كاترين اوبرين (10) ، مدير اجرايي بنياد، به چاپ رسيده است. اين اثر شامل مجموعه مقالات برخي از نويسندگان بزرگ سنتگرا است كه در طي كنفرانس پرو كه به همت «بنياد مطالعات سنتي و انستيتوي سنتي پرو» (11) برگزار شده ارائه گرديده است. بنياد مذكور، ناشر مجلهي سوفيا (Sophia) است كه عمدتاً مقالات آن را انديشمندان سنتگرا مينويسند. دكتر نصر به جز امور بنياد، درگير توليد سلسله بحثهاي مستند تلويزيوني با عنوان « اسلام و غرب » است كه به ژرف كاوي برخي از مهمترين و عميقترين جنبههاي مواجههي بين تمدن اسلامي و غربي اختصاص دارد.
9-10- در تاريخ 11 و 12 آبان 1380 (دوم و سوم فوريّه 2001)، در دانشگاه جورج واشينگتن آمريكا، همايش بزرگداشت دكتر سيد حسين نصر با عنوان « چراغ معرفت » (Beacon of Knowledge) (12) برگزار گرديد. در بزرگ داشت مذكور، حدود پنجاه انديشمند و استاد بر جسته از قبيل موراتا ، فغفوري ، عثمان بكر ، اليو ليمن و جهانبگلو به ارائهي مقاله در زمينهي سنتگرايي و آثار و افكار نصر پرداختند.
9-11- نصرغالب اوقات به اروپا سفر ميكند و به ايراد سخنراني ميپردازد و خود را درگير فعاليّتهاي عقلاني ميكند. او در دانشگاه آكسفورد و چند دانشگاه ديگر انگلستان سخنراني كرده و عضو آكادمي تِمنوس (13) است. در سال 1994، او براي ايراد سخنراني در سلسله سخنرانيهاي يادبودكَدبِري (14) در دانشگاه بيرمنگهام دعوت شد و اثري موسوم به دين و نظام طبيعت (15) را به اين مناسبت منتشر ساخت. در سال 1980، شيخ احمد ذكي يمني دوست قديمي نصر، از وي خواست تا مركزي را در انگلستان براي مطالعه و نگهداري نسخ خطي اسلامي تأسيس كرده و خود مدير آن باشد. نصر از قبول سمت مديريت سر باز زد، امّا پذيرفت كه بر فعهاليتهاي اين مركز كه به بنياد الفرقان موسوم شد، نظارت كند.
نصر همچنان به فرانسه سفر ميكند و به ارائه سخنراني در دانشگاه سوربن و ديگر دانشگاههاي فرانسوي ميپردازد. او با آنتوان فيور، شخصيّت روشنفكر فرانسوي ارتباط نزديكي دارد و با جريان مطالعهي فلسفهي هرمسي و رمزي در فرانسه در تماس است. او بخشي از اوقات خود را در فرانسه ميگذراند تا بر ترجمهي آثارش به زبان فرانسه نظارت كند و در تعدادي از پروژههاي يونسكو نيز فعاليّت دارد.
او به اسپانيا نيز سفر ميكند، به ويژه اسپانياي جنوبي كه هنوز حضور اسلام در آن محسوس است و او را به ياد سرزمين مادرياش يعني ايران مياندازد. طي اين سفرها بود كه نصر الهام يافت اشعاري چند در ارتباط با موضوعات اسپانيايي تصنيف كند. وي اخيراً مجموعهاي از چهل شعر انگليسي دربارهي موضوعات معنوي منتشر ساخته است كه تحت عنوان اشعار طريقت (16) در پانزده سال گذشته نگاشته شدهاند.
اگر چه از آمريكا تا آسيا راه درازي است امّا استاد نصر هنوز به بسياري از كشورهاي آسيايي نيز مسافرت ميكند. او سفرهاي چندي به هند خصوصاً دهلي نو داشته است و به ايراد تعدادي از سخنرانيهاي عمدهي فلسفي پرداخته است. او به پاكستان و اخيراً به تركيه نيز سفر ميكند. دو كشور مزبور فعالانه آثار وي، به ويژه آثار اسلامي او را ترجمه و چاپ ميكنند. در پاكستان، آكادمي سهيل چاپ و انتشار بسياري از كتابهاي او را از سال 1980 در سطح وسيع، در كشورهاي آسيايي تقبّل كرده است. او گاهي براي شركت در كنفرانسها يا ايراد سخنراني - امّا عمدتاً به دلايل معنوي - هر سال از مصر ديدن ميكند. چرا كه حرم مطهر امام حسين نوهي پيامبر اسلام، در قاهره (17) براي نصر، كه خود از اولاد خاندان پيامبر است، اهميّت معنوي فوق العادهاي دارد.
عميقترين تماس عقلاني كه استاد نصر طي پانزده سالِ گذشته يعني از زمان تبعيد تاكنون با يك كشور مسلمان داشته، مالزي. و تا اندازهاي اندونزي است. نصر، با تربيت شاگردان بسياري از كشور مالزي- كه در محافل دانشگاهي، فعّال و تأثيرگذار بودهاند - چندين بار براي ايراد خطابههاي مهمّ در كنفرانسهاي بينالمللي و سخنرانيهاي عمومي دربارهي هنر و معماري اسلامي، علم و فلسفه اسلامي و اخيراً گفتگوي تمدّنها در آن كشور، دعوت شده است. چندين كتاب او به زبانهاي مالزي و اندونزي ترجمه شده است. دانش عميق و وسيع او دربارهي جنبههاي مختلف سنّت اسلامي و نيز چشمانداز سنتّي و جاويدان او، بسياري از محقّقان و دانشجويان جوان مسلمان اين نقطه از جهان را به خود جلب كرده است.
كشوري كه نصر نتوانسته از آن بازديد كند امّا با حيات عقلاني آن درگير بوده، كشور بوسني است. قبل از انحلال يوگسلاوي سابق، تعدادي از شخصيّتهاي مسلمان، صرب و كرواتي در آثار او روحي جهاني يافتند كه ميتواند همهي آنها را به گفتگوي عقلاني و فلسفي مشترك برساند بسياري از مقالات او به زبانهاي بوسنيايي و كرواتي ترجمه شده است. نخستين مترجمان آثار او در اين كشور، مسلمانان نبودند بلكه مسيحيان ارتدوكس و كاتوليك بودند. حتّي در طول جنگ، آثار او ترجمه و منتشر شده است و شخصي كه مسئول اين اقدام شجاعانه بود، متفكّر و عالم مشهور بوسنايي، اِنِس كاريك (18) است كه وزير آموزش و پرورش كشور بوسني نيز بود.
گفتيم كه نصر از زمان انقلاب اسلامي تاكنون به ايران بازنگشته است. با اين حال اگر چه او آثار خود را به زبان انگليسي مينويسد، امّا با اين حال، هر سال مجموعه مقالاتي را به زبان فارسي منتشر ميكند. آثار او طي سالهاي اوليه انقلاب اجازه نشر نمييافت.
همان طور كه ملاحظه ميشود سيد حسين نصر همچنان حيات فكري پرمشغلهاي دارد كه شامل برنامهي فشردهي تدريس در دانشگاه، سخنراني در مؤسسات آمريكايي و ديگر نقاط جهان، تأليف آثار علمي و اشتغال همزمان در چند پروژهي تحقيقاتي و ملاقات با افرادي است كه به انديشههاي سنتي دلبستهاند. در عين حال، سيد سخت به نيايش، تأملات و مراقبات عرفاني ميپردازد و مرشد و مشاور كساني است كه از او هدايت و سلوك معنوي ميطلبند.
از ميان برخي از نويسندگان كه ممكن است در رشتههاي مختلف غرب جديد در زمينههاي مشابه دكتر نصر فعاليت داشته باشند، عدهي معدودي واقعاً در هر دو زمينهي علوم و علوم انساني تبحر دارند و آناني نيز كه در علوم سنتي زمينهاي مشابهي وي دارند، به ندرت قادرند اين تعاليم را به روشي كه براي خوانندهي امروزي منطقي و منجسم به نظر آيد بيان كنند. محتملاً هيچ متفكر زندهي ديگري قادر نباشد همهي اين زمينهها را در يك اثر معنوي كه فراتر از همهي آن علوم است، متحد گرداند؛ حداقل نه در وقتي كه به زبان انگليسي - كه به نحوي جاذبه و افسون اشعار كلاسيك سعدي و حافظ را از آنها ميگيرد- نوشته شود.
9-12- آثار نصر از گستردگي و تنوع بسياري برخوردار است. در زمينهي انگيزهها و اهداف وي از تأليف آثار بسيار در زمينههاي متعدد قابل ذكر است كه: خاستگاه عاطفي - فكري كودكي نصر، گرايشهاي عارفانهي پدر و نياكان او است. تحولي عظيم در سن جواني در زندگي او پديد آمد و موجب شد كه از علم جديد روي گرداند و در نتيجهي آشنايي با مكتب سنتگرايي به معرف سنتي روي آورَد. از آن پس تاكنون وي به صراحت و به كرات در غالب آثارش، وابستگي و دين خود را به اين دو جريان فكري ابراز ميدارد.
همان طور كه گذشت، سنت (Tradition) در نگاه نصر با آنچه كه در زبان فارسي امروز تداعي ميشود كاملاً تفاوت دارد و معنايي معادل و يا فراتر از دين دارد، مشابه آنچه كه در قرآن با تعبير « سُنَة الاوّلين » (19) و دين حنيف يا در آيين هندو با وصف ساناتانا دهارما (سنت ابدي) (20) اطلاق ميشود. چنانكه نصر در آثار مختلف تأكيد ميورزد، سنت به معناي حقايق يا اصولي با منشأ الهي است كه از طريق پيامبران ، اوتارها ، لوگوس و ديگر وسايط وحياني به بشريت و در واقع براي كل عالميان وحي يا مكشوف شده است و در زمينههاي مختلف قوانين (شرايع)، ساختار اجتماعي، نمادها، علوم و غيره، تجلي و كاربرد دارد و از نگاهي ديگر شامل اصولي است كه آدمي را با عالم غيب مرتبط ميكند. با اين تعريف از جهتي سنت با دين و مذهب مترادف است و از جهتي ديگر به معناي كاربرد اصول ديني است كه مفهومي اخص از دين دارد. (21)
بر اساس آموزهي مذكور، هر سنتي چهار ركن دارد:
1- منبع الهام و وحي.
2- جريان فيض يا لطف الهي كه بدون وقفه وجود داشته و خواهد داشت. 3- راه تجربهي حقايق به وسيلهي فرد متدين و تحقق
آنها از طريق اخلاص كامل كه فرد را به مقامات معنوي ميرساند.
4- جلوهها و تجسم ظاهري سنت در تعاليم، احكام، شعائر، هنرها و علوم كه ويژگيهاي تمدنهاي مختلف به شمار ميرود. (22)
همان گونه كه اشاره شد. مهمترين آموزهي سنتگرايان، «وحدتگرايي باطني اديان» يا به تعبير شوان « وحدت استعلايي اديان » (Transcendent Unity of Religions) است. (23) از نظر آنان هر ديني دو بعد ظاهري (تعاليم، احكام و شعائر) و باطني (تجربهي مواجهه و تسليم باطني در برابر خداوند) دارد. گر چه ظواهر اديان به دليل جغرافيا و تاريخ نزول وحي و الهام الهي اختلاف دارند، ولي پژواك نداي الهي از قلب همهي دينها قابل شنيدن است. (24)
9-13- سيدحسين نصر (متولد 20 فروردين 1312 پدرش دكتر ولي اللّه فرزند نصرالاطباي كاشاني و مادرش «ضياء اشرف كيانوري» نوادهي شيخ فضلاللّه نوري) معتدلترين نمونهاي بود كه در اين مجموعه قابل بحث است. وي افزون بر آنكه از نوجواني در آمريكا به سر ميبرد (او نيمهي دوم متوسطه را در آمريكا بود و تحصيلات دانشگاهي خود را هم در دانشگاه ام.آي.تي در فيزيك و فلسفهي علم و سپس تحصيلات عالي را در هاروارد و در رشتهي تاريخ علم گذراند،) و در بيشتر عمر فرهنگي خويش در خدمت دستگاه پهلوي بود، نوعي تربيت سنّتي - ديني يافت و بعدها در سايهي شاگردِيَش نزد برخي از روحانيون و متدينين برجسته مانند مرحوم آقاسيد ابوالحسن رفيعي قزويني، سيدمحمد كاظم عصار و نيز علامهي طباطبايي انديشههايش شكل گرفت. وي همزمان متأثر از انديشههاي كُربَن بود و اينها، مجموعهاي از آموزههاي شرقي و غربي را به عنوان اندوختههاي علمي او در اختيارش نهاده بودند.
نصر پس از بازگشت به ايران در سال 1337 به سمت دانشيار در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران به كار مشغول شد و بعدها، مدتي (از 37 تا 47) رياست كتابخانهي اين دانشكده و سپس رياست اين دانشكده را از سال 47 به بعد در اختيار داشت. او استاد فلسفهي اسلامي و متخصص در تاريخ علوم طبيعي و اسلامي بود و حتي سخنرانيهاي مذهبي در جمع دانشجويان (از جمله در جلسهي انجمن اسلامي دانشجويان ادبيات دانشكدهي با عنوان «كانون مطالعات اسلامي دانشجويان» در 23 آبان 1349 كه به همراه دكتر رضا داوري درباره پيدايش ماه مبارك رمضان، پيدايش بشر و رابطهي روح و جسم سخنراني كردند)، رياست دانشگاه آريامهر (شريف فعلي) را بر عهده داشت و اين جز در سايهي ارتباط نزديكش با دستگاه پهلوي، كه عمدتاً از طريق همسرش و رفاقت وي با فرح صورت ميگرفت، ممكن نبود. در واقع، رژيم بلافاصله تلاش كرد تا از وي به عنوان يك تئوريسين بهره ببرد، همان طور كه در سطحي نازلتر از نراقي ميبرد.
زندگي سياسي - فرهنگي او به لحاظ ارتباطش با دربار پهلوي، پيشينهي خوبي از وي نشان نميدهد. وي شخصاً مورد اعتماد درباره پهلوي بود و حتي براي مأموريتهاي علمي و همكاري با دانشگاه اورشليم نيز با تأييد ساواك از طرف دانشگاه تهران معرفي شده بود. وي بارها و بارها در كنفرانسهاي علمي در پاكستان، هندوستان، تركيه، لبنان، ايتاليا، فرانسه و آمريكا و كانادا به اين كشورها سفر كرد و چندين بار هم به عنوان استاد مَدعوّ در دانشگاههاي مختلف به سر برد كه از آن جمله در سال 1341 در دانشگاه هاروارد بود. وي در بسياري از مجامع فرهنگي دنيا نيز عضويت داشت. دكتر نصر از سال 1351 با گرفتن نيابت توليت عظماي دانشگاه آريامهر به رياست اين دانشگاه رسيد. وي زماني هم فرماني مبني بر اعطاي لقب سفيري شاهنشاه را دريافت كرد.
نصر زماني هم با حسينيه ارشاد همكاري ميكرد، اما در حوالي سال 1349 يك بار در سخنراني شريعتي شركت كرده و از او شنيد كه وي امام حسين (ع) را با «چه گوارا» مقايسه ميكند، و همين امر سبب شد تا ديگر به حسينيه نيايد. (26)
آنچه در اينجا براي ما اهميت دارد اين است كه دكتر نصر با تكيه بر دانش و بينش خود، و نيز تلاشهاي فرهنگي- دانشگاهي دست به ايجاد نحلهاي فلسفي - ديني در ايران زد كه آثار خاص خود را به لحاظ فرهنگي در اين كشور بر جاي گذاشت. وي به دليل توجه خاصش به تئوريپردازي در زمينهي احياي فرهنگ اسلامي و ايراني، درست زماني كه دستگاه پهلوي هم به نوعي احياي ميراث ملي روي آورده و ايرانيگري را مبناي كارش قرار داده بود، مورد توجه دستگاه روشنفكري فرح قرار گرفت از سالها پيش با تشكيل بنياد فرهنگ ايران و مؤسسات ديگر در اين زمينه فعال بود. اين توجه در نهايت به كشاندن نصر به رياست نصر مخصوص فرح منجر شد و پس از آنكه هوشنگ نهاوندي در كابينهي شريف امامي به عنوان وزير علوم و آموزش عالي منصوب شد، دكتر نصر جاي او را گرفت. مينو صميمي كه اين زمان در دفتر فرح بود، مينويسد: انتصاب دكتر نصر به اين سمت البته جز ضرورت چرخش تشكيلات تحت سرپرستي ملكه به طرف فرهنگ اسلامي تعبير ديگري نداشت؛ ولي چنين اقدامي در آن مقطع فقط نوعي ظاهر بازي تلقي ميشد. و طبعاً دكتر نصر نيز با پذيرش مسئوليت رياست بر دفتر مخصوص ملكه، مقام و حيثيت علمي خود را به باد داد. (27)
در واقع، انتصاب دكتر نصر (گرچه بسيار دير) به رياست دفتر فرح، چندان ظاهري و بدون سابقه نبود، زيرا دكتر نصر به عنوان يك چهرهي ديني وجههاي نداشت تا از آن سوء استفاده شود (گو اينكه پس از بازگشت از آمريكا در حوالي سال 1344 گهگاه در جلسات انجمن اسلامي دانشجويان سخنراني مذهبي ميكرد). به علاوه، از سالها پيش از آن دكتر نصر با فرخ ارتباط داشت. زماني كه وي به عضويت مؤسسهي بينالمللي فلسفه درآمد از فرح خواست تا يك مؤسسهي معتبر جهاني براي فلسفهي ايراني- اسلامي در ايران پدپد آورد و فرح با در خواست وي موافقت كرد. به دنبال آن بود كه در سال 1352 انجمن شاهنشاهي فلسفهي ايران تأسيس شد و نصر برخي از كتابهاي خود را از جمله منابع تاريخ علوم اسلامي را كه كتابشناسي توصيفي بود و دست كم سه جلد آن (دو جلد پيش از انقلاب و يك جلد پس از انقلاب) چاپ شده، توسط همان مؤسسه و «تحت توجهات عاليهي عليا حضرت شهبانو فرح پهلوي، رياست انجمن شاهنشاهي فلسفهي ايران» به چاپ رساند. دربارهي انجمن گفته ميشد كه هدف آن «تجديد حيات زندگي فكري سنتي ايران اسلامي، انتشار نوشتهها و مطالعات مربوط به ايران پيش و پس از اسلام، شناساندن گنجينههاي فكري ايران در زمينهي فلسفه، عرفان و مانند آن به جهان خارج، ممكن ساختن پژوهشهاي گسترده در زمينهي فلسفهي تطبيقي، آگاه ساختن ايرانيان از سنّتهاي فكري تمدنهاي ديگر شرق و غرب، تشويق رويارويي فكري با جهان مدرن، و سرانجام، بحث دربارهي مسائل گوناگوني كه انسان مدرن با آن روبهروست از نظر گاه سنت. (28)
شايگان ميگويد: انجمن شاهنشاهي فلسفه ايران در سال 1352 به عنوان ذيل بنياد فرح تأسيس شد و توانست همان حركت فلسفي را ادامه دهد. (29) نراقي هم دربارهي اين انجمن نوشته است كه مؤسسان آن عبارت بودند از سيدحسيننصر، عبدالحسين زرين كوب، سيدجلال آشتياني، نادر نادرپور، محسن فروغي و احسان نراقي. فرح در اين بنياد، افزون بر آنكه نمايندهي رژيم پهلوي براي حفظ ميراث ملي بود، براي موزهها و تقويت آنها نيز فعاليت ميكرد. انجمن شاهنشاهي فلسفه از زير مجموعههاي همين بنياد فرح بود و با توصيهي حسين نصر تشكيل شد. سايه به سايهي آن بنياد فرهنگ ايران قرار داشت كه آن هم زيرنظر پرويز ناتل خانلري و با حمايت فرح ايجاد شد و به نشر ميراث كهن پرداخت. (30)
از ميان روحانيون فيلسوف، استاد سيدجلالالدين آشتياني به دليل انسش با فلسفهي اسلامي در اين منظومهي فكري جاي ويژهاي داشت و به دليل همكاريش با كربن و نصر و در عين حال استادي تمام عيارش در فلسفهي اسلامي، از همكاران انجمن شاهنشاهي فلسفه شناخته ميشد.
دربارهي نقطهي مشتركي كه مبناي همكاري وي با دستگاه پهلوي شد، روي دو نكته ميتوان ايستاد. يكي نوعي توافق فكري يا به تعبير ديگر استراتژيك فكري در بازگشت به ميراث ملي و ديگري مسائل حاشيهاي مانند روابط خانوادگي و چيزهايي از اين قبيل.
تأسيس انجمن فلسفه در چارچوب سياست فرهنگي نصر براي احياي فلسفه اسلامي ايراني بود تا بتواند در برابر غرب، ايراني مقاوم پديد آورد. شايد براي فرح و دربار، اين كار يك پز علمي به حساب ميآمد.
گزارش يك سخنراني وي در كانون دانشجويان دانشگاه تهران در سال 1345 جالب است. وي در اين سخنراني، با اشاره به فشارهاي سياسي، نظامي و اقتصادي اروپا براي تسلط بر ملل آسيايي، لغاتي مانند «پيشرفته، عقب افتاده، در حال توسعه، و توسعه نيافته» را كه كشورهاي غربي به كار ميبرند مورد تجزيه و تحليل قرار داد و گفت: ميراث فرهنگي ايران و بعضي كشورهاي آسيايي به مراتب از آفريقا و اروپا و آمريكا غنيتر
است و نسل امروز به طور منظم از سنتهاي فكري و فلسفي خود بازداشته ميشود. علوم اجتماعي و جامعهشناسي كه در دانشگاههاي ايران تدريس ميشود طرد شده قرن هجدهم اروپاست. بدبختي ما اين است كه در خود احساس فقدان سنت فكري ميكنيم و سعي داريم تمدن اروپايي را اخذ كنيم، تمدني كه خود متزلزل و بيثبات است.
در يك جمله ميتوان گفت سنّت فكري نصر دفاع از فلسفه ايراني و سنتهاي قدسي و شرقي بود. (31) در نگاه وي، انسان سنّتي با انسان مدرن و متجدد متفاوت است و اين به حسب تفاوتي است كه ميان سنت و تجدد و مباني معرفتي آنها در شرق و غرب وجود دارد. نصر عاشق سنتهاي ديني و شرقي به معناي امور قدسي و الهي و در برابر از تجدد بيزار است و در تلاشهاي علمي خود هم هميشه سعي در احياي سنتها و تأثيرگذاري روي عالم تجّدد براي بازگرداندن سنتها داشته است. طبيعي است كه به همين دليل او به انديشههاي فلسفه كهن علاقهي ويژهاي دارد و حتي علم كهن را كه برپايه فلسفهي كهن است، بر علم مدرن ترجيح ميدهد. كتاب نظر متفكران اسلامي دربارهي طبيعت (چاپ دوم اسفند 1345) تلاشي بود براي بيان جهانشناسي اسلامي. كتاب علم و تمدن در اسلام (چاپ اول ترجمهي فارسي 1350 ش) مروري است بر دانشهاي مهم و چگونگي آنها در تمدن اسلامي. از ديگر آثار نصر كه پيش از انقلاب انتشار يافت كتاب معارف اسلامي در جهان معاصر (تهران 1348 ش) است. وي در مقدمه با اشاره به نفوذ فلسفهي غرب در دنياي اسلام و كشورهاي مختلف تأكيد دارد كه اين نفوذ سبب ايجاد شكاف عميقي بين جهانبيني جامعهي اسلامي و گروهي كه تحت نفوذ فلسفهي اروپايي قرار گرفتهاند، شد. وي تأكيد ميكند، هيچ نوع رابطهي حياتي و دروني ميان افكار جديد فلسفي اروپايي و آرمانها و اساس فكري جامعهي اسلامي وجود ندارد. اين امر در نهايت منجر به تخريب طرز تفكر در حيات عقلي و اسلامي شده است.
آنچه نصر روي آن انگشت مينهاد، احياي حكمت اسلامي در برابر تفكر غربي بود. اين طرح در راستاي مبارزه با مدرنيسم و جايگزين كردن سنت به عنوان اصلي كه مورد پذيرش كلي انقلاب اسلامي و اساس طرح اوليه آن بود، با بحث ما مناسبت تمام دارد. وي با تأكيد بر اينكه ما يك سنت علمي و عقلي بنيادين در تمدن اسلامي داريم و غفلت ما از آن به معناي نبودن آن نيست تأكيد ميكند كه «بايد اصول حكمت اسلامي را دوباره احيا كرد و شناخت و شناسانيد و با مسائل جديدي كه در عصر حاضر پديد آمده است. با استمداد از اين اصول اجتنابناپذير و ابدي مواجه شد و آن را به صورت مناسبي حل كرد. » وي همزمان روي از ميان بردن شكاف ايجاد شده در ميان ما، بر اثر رسوخ انديشههاي فلسفي غرب اشاره و راه حل را باز در آن ميبيند كه «بايد اصول را دوباره كشف كنيم و ريشههاي عميقي را كه ما را به متن واقعيت و حقيقت اشياء ميپيوندد، جستجو كنيم.» (32)
سازمان اوقاف هم به رياست منوچهر آزمون، طرح بنيادي را با نام «بنياد سلطنتي تحقيقات اسلامي» گذاشت كه با حضور دكتر نصر، دكتر محمدي و علامهي وحيدي مورد تصويب قرار گرفته بوده است. شاه هم پيگير تشكيل آن بوده اما ظاهراً راه به جايي نبرده.
مجموعاً ميتوان گفت نصر به لحاظ فرهنگي، يك فرد ضد غربي اما ملايم و سازگار بود (و هست) و از اينكه كساني «تحقيق در علوم» را با «فرنگي مآبي» يكي دانسته و در پي دوري از «سنن علمي و فرهنگي ايران هستند» اظهار نگراني ميكرد. (33) وي روي مذهبي بارآوردن جوانان تأكيد فراوان كرده و آن را از زاويه يك «ميراث عظيم و ارزنده و عظيم معنوي و اخلاقي خودمان» شايسته پاسداري و حراست ميبيند. (34) تفاوت نصر با بسياري از هايدگريهاي اين دوره آن است كه ميكوشد نشان دهد عميقاً به تفكر توحيدي و به خصوص اسلام وفادار است و چنان نيست كه به اديان شرقي به عنوان اديان شرقي يا عرفاني علاقمند باشد يا صرفاً در نفي غرب از افكار هايدگري بهره جويد. به همين دليل است كه وي دربارهي اسلام و اهميت برتري آن بر ساير اديان اعم از شرقي و غربي تأكيد ويژه دارد. (35)
تأكيد نصر بر اين است كه غرب از معنويت به دور مانده و تمدّن مادّي نواقص خويش را آشكار كرده است. وي همين احساس را سبب روي آوردن متفكران غربي به اديان و فلسفههاي شرقي ميداند و در فصلي خاص در همان كتاب معارف اسلامي در جهان معاصر تحت عنوان دين در جهان معاصر ميكوشد تا اهميت بازگشت به دين را در دورهي شكست مدرنيته و برملاشدن نواقص آن نشان دهد. (36)
اكنون بايد پرسيد: اگر شعار نصر در دههي آخر سلطنت پهلوي بازگشت به دين است، آيا شعار انقلاب اسلامي جز چنين چيزي بوده است؟ دكتر نصر بر اين باور است كه جامعهي وي در روزگار او، به تدريج به سمت دين باز ميگردد: «در مشرق زمين نيز، وضع نسل پيشين براي تجدد و فرنگي مآبي و بي توجهي نسبت به دين و فرهنگ تمدنهاي شرقي، تا حدي با تحولات ساليان اخير تعديل شده است و چه بسا افراد تحصيل كردهي اين جوامع كه اكنون در جستجوي حقايق اديان خود هستند.» وي رسالت عالمان دين را در اين شرايط چنين ميداند كه آنان ميبايست «به زباني كه قابل درك اين طبقات - جوانان - باشد و بدون اينكه به هيچ وجه پيام اين اديان را تحريف كنند، گنجينههاي حكمت و عرفان و دين را در دسترس آنان قرار دهند.» (37) اين مطالب در امتداد همان هدفي بود كه انقلاب اسلامي به دنبالش بود.
بايد توجه داشت كه نصر به ويژه پس از انقلاب تأثير خاصي روي افكار فلسفي غرب داشته است. وي از سالها پيش منتقد جدي تاريخ فلسفهي اسلامي نويسان غربي بود كه تصور ميكردند فلسفه در دنياي اسلام با ابن رشد پايان يافته است. وي به خصوص براي معرفي ملاصدرا به غربيها تلاش زيادي كرد. وي بعد از انقلاب هم تلاش خود را مصروف همان انديشههاي پيشين خود كرد و به ويژه در كتاب جوان مسلمان و دنياي متجدد (تهران، 1373) تلاش كرد تا آن افكار را در سطحي جوان پسند براي دنياي اسلام تبيين كند. (38)
9-14- آنچه در زير ملاحظه ميشود آثار سيد حسين نصر، منتشره تا سال 2000 ميباشد. لازم به ذكر است كه اين كتابشناسي فقط شامل كتابهاي فارسي، انگليسي و ترجمه شدهي مؤلف دانشمند به فارسي است.
*. رسالهي سه اصل ، به انضمام منتخبي از مثنوي و رباعيّات، (به مناسبت چهارصدمين سال تولّد صدر الدين شيرازي) از صدرالدين محمّد بن ابراهيم، به اهتمام و تصحيح سيّد حسين نصر، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، تهران 1340. چاپ دوم، تهران، انتشارات مولي، 1346. چاپ سوّم، تهران، انتشارات روزنه، 1377.
*. يادنامهي ملاّصدرا، به اهتمام و با مقدمهي سيّد حسين نصر، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1340/1963.
*. نظر متفكّران اسلامي دربارهي طبيعت ، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1342. چاپ دوم، تهران دهخدا، 1350.
*. سه حكيم مسلمان ، ترجمه احمد آرام، تهران، انتشارات اميركبير، 1371.
*. تاريخ فلسفهي اسلامي ، ترجمهي اسداللّه مبشّري، تهران، اميركبير، 1352.
(Reading Material for Use in Teaching about Eastern Cuitures). Paris: UNESCO, 1966. Reprinted, Tehran: Iran *.
Pahlavi Library, 1971, Tehran: Offset Press, 1973.
. London: Allen and Unwin, 1966, 1975. Prefaced by Huston Smith. Ideals and Realities of Islam *.
: Beirut: Librarie du Liban, 1967. Islamic Studies: essays on law and Society, Sciences, Philosophy and Sufism *.
*. علم و تمدّن در اسلام ، ترجمه احمد آرام، تهران، نشر انديشه، 1350.
. London: Unwin and Hyman and Harper- Collins, 1990, Chicago: ABC The Encounter of Man and Nature: The Spiritual Crisis of Modem Man *.
International, 1997.
*. مجموعه آثار فارسي شيخ اشراق شهاب الدين يحيي، سهروردي ، به تصحيح و تحشيه و مقدمه سيّد حسين نصر، با مقدمه و تجزيه و تحليل فرانسوي هانري كربن، تهران، قسمت ايرانشناسي انستيتوي فرانسوي پژوهشهاي علمي در ايران، 1348/1970 و 1355/ 1977.
*. مطالعاتي در هنر ديني ، زير نظر سيّد حسين نصر و با چهار مقدّمه از او، تهران، سازمان جنبش هنر شيراز، 1349.
*. معارف اسلامي در جهان معاصر، تهران، شركت سهامي كتاب جيبي، 1349، چاپ دوم 1353، چاپ سوّم 1371.
*. اطلس تاريخي ايران، نظارت و مقدّمه به زبانهاي فارسي و انگليسي و فرانسوي، تهران، انتشارات دانشگاه تهران و سازمان نقشه برداري، 1350.
*. Sufi Essays. London: Allen and Unwin, 1972.
*. ابوريحان بيروني و ابنسينا، الاسئلة و الاجوبة ، به انضمام پاسخهاي دوبارهي ابوريحان بيروني و دفاع ابوسعيد معصومي از ابنسينا، به تصحيح و مقدّمهي فارسي و انگليسي سيّد حسين نصر و مهدي محقّق، تهران، شوراي عالي فرهنگ و هنر، 1352.
*. كتابشناسي توصيفي ابوريحان بيروني ، تهران، شوراي عالي فرهنگ و هنر، 1352.
. Tehran: High Councli of Culture and the Arts, 1974. Jalal al- Din Ruml: Supreme Persian Poet and Sage *.
. by Allamah Tabatabal. Trans. from the Persian and with intoduction and notes. Albany: State University of New York Press, 1975. Shi'ite Islam *.
*. ايران پل فيروزه
، با همكاري رولف بني و مظهر بختيار، تهران (ورُنا) مك كلاد و استورت، 1357/1978.
. Vol. I, Tehran: Imperial Iranian Academy of Philosophy, 1975., Vol. II, 1978., An Annotated Bibliography of Islamic Sciense *. With W. Chittick.
Vol. III, Tehran: Mu assisa- yimutalaat wa tahqlqat, 1991.
. London: Longmans, 1976. Islam and the Plight of Modern Man *.
*. علم در اسلام ، ترجمهي احمد آرام، تهران، سروش، 1366.
. New Delhia Council for Indign Cultural Relations, 1976. Lahore: Iqbal Academy, 1085. Western Science and Asian Cultures *.
. Ed. S.H. Nasr, Tehran: Institute of Islamic Studies, Mcgill University and Tإe Imperial Iranina Academy of Mإlangs offerts a Henry Corbin *.
Philosopgy, 1977.
. Tehran and London: Imperial Iranian Acadamy of Philosophy, 1978. Sadr al - Din Shlrazl and His Transcendental Philosophy *.
. By Frithjof Schuon. Trans. into Arabic. Understanding Islam *.
*. ترجمه با همكاري صلاح الصاوي، حتّي نفهم الاسلام ، فريتيوف شوان، بيروت، الدارلمتحدة النشر، 1980.
. London: Allen and Unwin, 1981. Albany: State University of new York Press, 1981. Lahore: Suhail Academy, 1985. Islamic Life and Thiught *.
*. معرفت و امر قدسي ،ترجمه فرزاد حاجي ميرزايي، تهران، انتشارات فرزان روز، 1380. و معرفت و معنويت، ترجمهي انشاءاللّه رحمتي، تهران، انتشارات دفتر پژوهش و نشر سهروردي، 1380.
. Ed. S. H. Nasr, Islamic Education Series, Kent: Hodder and Stoighton, 1982. Philosophy, Literature and Fine Arts *.
*. The Essential Writings of Frithjof Schuon. Ed. S. H. Nasr, Warwick: Amity House, 1986., Paperback ed., Rockport: Element Books, 1991.
*. هنر و معنوّيت اسلامي ، ترجمهي رحيم قاسميان، تهران، دفتر مطالعات ديني هنر، 1375.
. London and New York: KPI, 1987., Paperback ed., 1990. Traditional Islam in the Modern World *.
. Ed. S. H. Nasr. Vol. 19 of World Spirituality: An Encyclopedic History of the Religious Quest. New York: Islamic Spirituality: Foundations *.
Crossroad, 1987; 1991. London: Routledge and kegan Paul, 1987.
. London: Muhammadi Trust, 1982., Reprinted 1988. New ed. as Muhammad: Mann of God. Chicago: kazi Muhammad: Man of Allah *.
Publications, 1995.
. Ed. S. H. Nasr, with H. Dabashi and S.V.R. Nasr, Albany: State University of New York Press, Shi'ism: Doctrines; Thought and Spirituality *.
. Ed. S. H. Nasr with H. Dabashi and S.V.R. Nasr. Albany: Srate University of New York Press, Expectation of the Millenium: Shi'ism in History *.
. Ed. S. H. Nasr, Vol, 20 of World Spirituality: An Encyclopedic History of the Religious Quest. New York: Islamic Spirituality: Manifestations *.
Crossroad: 1991. Paperback ed., London: Routledge and kegan Paul, 1992. Paperback, 1997.
. The Rey H. Witherspoon Lectures in Religious Studies,, The Religion and Religions: The Challenge of Living in a Multi - religious World *.
University of North Carolina at Charlotte, April 8, 1985. Charlotte: 1991.
. Ed. S. H. Nasr with W. Stoddart. Washington D. C: Religions of the Heart: Essays Presented ti Frithjof Schuon on his Eightieth Birthday *.
Foundation for Traditional Studies, 1991.
*. نياز به علم مقدّس ، ترجمهي حسن ميان داري، قم، انتشارات طه، 1379.
. Ed. S. H. Nasr With Katherine O'Brien. Oakton, 1993. In Quest of the Sacred: The Modern World in the Light of Tradition *.
*. جوان مسلمان و دنياي متجدد ، ترجمهي مرتضي اسعدي، تهران، طرح نو، 1373.
. (edited from tape of lecture given in kuala Lumpur in 1993). Ed. H. Rahaman and E. Yeaman. Islam and the Challenge of the 21 st Century *.
kuala Lumpur: Dewan Bahasa dam Pustaka, 1993.
. 2 vols. Ed. S. H. Nasr O. Leaman, London: Routledge, 1996. The History of Islamic Philosophy *.
. Ed. S. H. Nasr with M. Aminrazavi, Lodnan: Curzon Press, 1996. The Islamic Intellectual Tradition in Persia *.
. New York and Oxford oxford University Press, 1996. Religion and the Order of Nature *.
. Photos by Ali Nomachi, New York: Aperture; 1997, Hong kong: SSY; 1997. Mecca the Blessed, Madina the Radiant *.
. Washington D.C., Center for Muslim - Christian Islamic- Chrisian Dialogue: Problems and Obstacles to be Pondered and Overcom *.
Understanding, 1998.
. Oakton, Va.: Foundation for Traditional Studies (VA), 1999. Poems of the Way *.
: London Temenos Academy, 1999. The Spiritual and Religious Dimenion of the Environnental Crisis *.
, with M. Aminrazavi, Vol. 1, New York: Oxford University Press, 1999. An Anthology of Philosophy in Persia *.
, with M. Aminrazavi, Vol. 2, New York: Oxford University Press,, 2000. An Anthology of philosophy in Persia *.
درنگي در آثار فوق نشان ميدهدكه نصر نمايندهي نسلي از انديشمندان سنت باور مذهبي است كه نميخواهد در برابر تجدد و سكولاريسم تسليم شود. او كه به تفكر مذهبي عرفاني خويش اطمينان دارد، خيلي زود اين وظيفه را براي خود برگزيد كه در برابر آموزههايي كه براي اسلام چالش به وجود ميآورد - مانند تكامل باوري، روانكاوي، اگزيستانسياليسم، تاريخ باوري و ماترياليسم ديالكتيكي - واكنش نشان دهد. او با نشان دادن اينكه فرهنگ سنتي ايران هنوز از نفس نيفتاده است، به محكمسازي زرهي فلسفي بوميگرايي كمك كرد. علاوه بر اين، او با اعتقاد به اينكه فرهنگهاي غير غربي نبرد تاريخ را به تمدن غربي نباختهاند، خوشبيني و غرور در رگهاي فلسفي جامعهي اسلامي تزريق كرد. سرانجام آنكه او با زير سؤال كشيدن حقانيت گسيختن شناخت شناسانهي تجدد از تفكر سنتي، اطمينان داد كه جهانبيني بومي گرايي هنوز مطرح، و از آن مهمتر، كارساز است.
1. The Wiegand Lecture 2. Rabbi Izmar Schorch 3. Sally Oaks College 4. اين كتاب توسط دكتر مرتضي اسعدي با عنوان جوان مسلمان و دنياي متجدد ترجمه شده است. 5. Oliner Leaman 6.THe Foundation of Traditiona Studies 7. Religion of the Hcart 8. Stoddart 9. In Quest of the Sacred 10.Katherine Obrien 11. The peruvian Instituto de Estudios Tradicinales 12. واژه Beacon در لغت به معناي چراغ راهنماي دريانوردان يا آتش و چراغي بوده است كه بر سر كوهها با عنوان نشانه اخطار يا اعلام پيامي خاص و يا راهنمايي برخي افراد بر افراوخته ميشده است. 13. Temenus Academy 14. Cadbury Lectures 15. Religion and the Order of Nature 16. Poens of Way 17. بنا به روايتي گفته ميشود كه سر مبارك امام حسين (ع) پس از جداشدن از بدن مطهرش در مصر دفن گرديد و هم اكنون بارگاه مقدّسي در همان مكان در قاهره ساخته شده است كه روزانه پذيراي زائران بيشماري از اقصي تقاط جهان است. - م. 18. Enes Karic 19. بقره / 135 20. نك: اديان و مكتبهاي فلسفي هند، داريوش شايگان، ج 1، ص 1 و ج 2، ص 434. 21. Knowledge and THe Sacred, PP.67-68 22. M.Pallis: The Way and the Mountain, London, 1991 PP.93-100 23. عقيدهي سنتگرايي در چارچوب تعاريف رايج دينشناسان معاصر از جمله هيك نميگنجد و در تقسيمبندي آنان با باورهاي شمولگرايي (inclusivism) ، كثرتگرايي (Pluralism) و انحصارگرايي (exclusivism) اختلافي بنيادين دارد. در مورد تفاوت اين باورها ر ك: عقل و اعتقاد ديني، صص 426-397 24. مستند قرآني وحدت استعلايي اديان، آياتي از قبيل «ان من اخة الاخلافيه نذير» (فاطر/24) و آيه «لكل امّة رسول» (يونس / 47) ميباشد. به گفته مارتين لينگز از بزرگان معاصر سنتگرايي: «آنچه را امروزه اديان بزرگ جهان خوانده ميشود، ميتوان به نقاط مختلف واقع بر محيط دايره تشبيه كرد، اما هر ديني يك جنبه باطني دارد كه ميتوان آن را به شعاعي تشبيه كرد كه از محيط دايره به مركز آن ميرسد. اين مركز خود خداست. به عبارت ديگر هر ديني يكي از صراطهاي مستقيم به سوي خدا را به پيروان خود ارائه ميكند و در اسلام اين صراط مستقيم، عرفان اسلامي است. شعاعها در آغاز از يكديگر فاصله بسيار دارند، اما هر چه به مركز نزديكتر ميشوند به يكديگر نيز نزديكتر ميشوند. اين، بدين معناست كه سالك طريقت اسلامي هر چه در طي طريق پيشتر ميرود، به امثال و نظاير خود در ساير سنتهاي معنوي نزديكتر ميگردد. پيوندي نهاني در ميان آنان قرار است و ميتوان گفت جملگي به يك زبان سخن ميگويند از اين جهت عرفاي اسلامي بهترين كسانياند كه ميتوانند از طرف اسلام با ساير اديان جهان وارد گفتگو شوند» (لينگز، مارتين، عرفان اسلامي چيست، مقدمهي نويسنده بر ترجمه فارسي). 25. جعفريان، جريانها و سازمانهاي مذهبي - سياسي در ايران - مركز اسناد انقلاب اسلامي، تهران 1383، صص 600-593 26. طرحي از يك زندگي، ج 2، ص 349 نصر خود ميگويد كه علامه طباطبايي از او خواست تا شريعتي را تشويق كند مدتي از سياست دست بردارد و به قم بيايد و نزد ايشان فلسفه بخواند. همان. ابراهيم يزدي هم از قول نصر گفته است كه او شريعتي را يك ماركسيست ملعون ميدانست. شخصيت و انديشه دكتر شريعتي، ص 143 به نقل از طرحي از يك زندگي: 2/349. 27. پشت پردهي تخت طاوس، ص 231. 28. روشنفكر ايراني و غرب، ص 194 (به نقل از Western science and Asian Culture, 7-8 29. هانري كربن، ص 54. 30. آن حكايتها، گفتگو با احسان نراقي، ص 80-81. 31. ديدگاههاي وي را در اين زمينهها ميتوان در كتاب «معرفت و معنويت» (ترجمهي انشاءالله رحمتي) (تهران، نشر سهروردي، 1380) دريافت. 32. معارف اسلامي در جهان معاصر، ص 14. 33. همان، ص 175. 34. همان، ص 193. 35. همان، مقالهي «نظري به اديان عالم» ص 221-247. 36. يك بار كه در دانشكده ادبيات به نصر اعتراض شد كه دو تن از استادان زبان خارجه، تحت عنوان تمرين درسي، مقالهاي دادهاند كه در آن گفته شده اسلام نتوانسته قانون كاملي كه پاسخگوي نيازهاي بشر در عصر حاضر باشد ارائه دهد، نصر قول داد كه از مرتضي مطهري دعوت كند تا براي سخنراني به دانشكده آمده و به اين مطالب پاسخ دهد. بنگريد: عالم جاودان، ص 359. 37. معارف اسلامي در جهان معاصر، ص 267. 38. نوشتههاي ديگر او در زمينه افكار خاص وي عبارتند از: نياز به علم مقدس (تهران 1379)، آرمانها و واقعيتهاي اسلام (1382)، موقعيت فلسفهي اسلامي در عصر حاضر (1381)، صدر المتألهين شيرازي و حكمت متعاليه (1382)، آموزههاي صوفيان از ديروز و امروز (1382). سنت عقلاني اسلامي در ايران (1383) و آخرين كتاب دربارهي سيدحسيننصر، مجلد بيست و هشتم از مجموعه «فيلسوفان زنده» كه مجموعه گفتارهايي است دربارهي انديشههاي سيدحسيننصر. (معرفي آن را ببينيد در مجلهي آينهي پژوهش، ش 83 (آذر - دي 82)، ص 91 - 94. مسعود بهنود، روزنامه نگار انقلاب ايراني در مقالهاي با عنوان سال 82 نگاه اول، در پايان اين سال ضمن مقالهاي با اشاره به ديدگاههاي هانتيگتون به دكتر نصر به عنوان مخالف وي اشاره كرده و نوشت، سيدحسين نصر مطلوب و معبود بخشي از محافظه كاران ايراني است كه براي تكثير نظرات استاد، چشم بر سابقه او در مقام رئيس دفتر ملكه سابق ايران و رياستش بر دانشگاه آريامهر ميبندند و گاه در گفتگوهاي شخصي همه بار را بر دوش همسر استاد مينهند كه اگر او نبود، لابد سيدحسين نصر الان در شوراي انقلاب فرهنگي همان جايي را پر ميكرد كه دكتر سروش حاضر به قبول آن نشد،... اسلام دكتر نصر، سنّتپرست و عرفاني و راز آشناي شيخ فضل اللّه نوري... (منبع: اينترنت).